تیم تحریریه علوم هنری

با قلمم، صداها و حس‌های هنر و فرهنگ را به شکلی جادویی ترسیم می‌کنم.
  • جایگاه زبان فارسی در تاریخ عثمانی

    یک متخصص تاریخ عثمانی با بیان اینکه زبان فارسی در پی‌ریزی و سیر تاریخی دولت عثمانی نیز زبانی مهم به شمار می‌رفته است از علاقه پادشاهان عثمانی به زبان فارسی می‌گوید.

    به گزارش باراناخبر، کریم عبدالمجید، پژوهشگر و متخصص تاریخ عثمانی در جهان عرب در یادداشتی با عنوان «فارسی و جایگاه آن در تاریخ عثمانی» که در الجزیره منتشر شده، درباره زبان فارسی و جایگاهش در تاریخ عثمانی  گفته است. در  ادامه ترجمه سپیده موسوی، دکترای زبان و ادبیات فارسی را از این یادداشت می‌خوانیم:  «هرکس به زبان‌ها علاقه‌مند بوده و شیفته یادگیری زبان‌هاست باید برای زبان فارسی وقت بگذارد. این زبان، تعبیراتی زیبا و معانی متمایزی در سطح واژگانی‌اش دارد. به همین سبب توانسته در طول قرون متمادی به عنوان زبان دوم تمدن اسلامی شناخته شود. 
    عربی به وفور از واژه‌های زبان فارسی تأثیر پذیرفت و از آن اقتباس کرد، حتی ترکی عثمانی نیز از فارسی هزاران کلمه را وام گرفت، تا آنجا که شمس‌الدین سامی (نگارنده نخستین دائره‌المعارف ترکی) در آغاز قرن بیستم در ضمن فرهنگ لغتش «قاموس ترکی» شمار این وام‌واژگان را به ۴۴۰۰ واژه می‌رسانَد. 

    فارسی همان زبانی است که حافظ با آن، اشعار جاودانه‌اش را بیان کرد و سعدی هم با کمک همین زبان توانست مفاهیمی را که  از سینه‌اش بیرون می‌تراوید و با روحش درآمیخته بود با قطار پی‌درپی اشعارش به زبان بیاورد و بدین‌گونه روزگارش را به نام خود پیوند زند. 
    فارسی همچنین تا پایان قرن شانزدهم، زبان دولتی ممالک سلجوقی و نیز زبان ادبی سرزمین عثمانی بود. ازاین رو این زبان، شایستگی و سزاواریِ  آن را دارد که در طول زندگی‌مان برای آموختنش زمان بگذاریم و به مدد آن رکنی از ارکان زیبایی‌شناسی تمدن اسلامی را بهتر بشناسیم. 

    به تحقیق، پادشاهان عثمانی گرایش‌هایی شاعرانه داشتند تا آنجا که بسیاری از آنها علاوه بر فارسی، به عربی و عثمانی نیز شعر می‌گفتند. برای نمونه سلطان محمد فاتح، فردی شناسا و آگاه  به زبان فارسی بود. نوۀ سلطان، یعنی سلطان سلیم اول نیز تا جایی به زبان فارسی تسلط داشت که یک مجموعه شعر دربردارنده دوهزار بیت به این زبان از او به یادگار مانده است. در کنار این‌ها، پسر سلطان سلیم، یعنی سلیمان قانونی نیز بهره‌ای ویژه از زبان فارسی داشت که در دیوانش به نام دیوان «محبی» سروده‌هایش به زبان فارسی آمده است.  

    زبان فارسی جایگاهی مهم در تاریخ ادبی و علمی امپراتوری عثمانی داشته است. تا آنجا که باید آن را از جملۀ «زبان‌های سه‌گانه» دانست که در هویت دادن به دولتمردان عثمانی نقش مهمی داشته است. 
    می‌توان گفت فارسی همان‌گونه که در تشکیل و تطور زبان عثمانی، به عنوان زبانی اصلی شناخته می‌شد در پی‌ریزی و سیر تاریخی دولت عثمانی نیز زبانی مهم به شمار می‌رفته است. این تأثیر در راستای تأثیری بوده است که این زبان به شکلی گسترده بر ادبیات عثمانی و شکل و روش کتابتش در سه قرن اول این حکومت گذاشته بود، همان‌گونه که این زبان، توانست علاوه بر کتاب‌های تاریخی که به زبان ترکی عثمانی و فارسی نوشته شده بود، بر شکل نگارش کتب تاریخی عثمانی نیز تأثیرگذار باشد.

    از جمله چیزهایی که به مردم در تطور نهضت ادبی امپراتوری عثمانی کمک کرد گسترش انجمن‌ها و قهوه‌خانه‌هایی بود که در آنها غالباً موضوعاتی پوشش می‌یافت که از ادبیات عربی و فارسی گرفته شده بود.  

     سرچشمه‌های شعر فارسی در عثمانی

    با در نظر گرفتن این اثرگذاری، می‌توان گفت که بازتاب شعر فارسی به سبب نهضت ترجمه‌ای که از قرن ششم هجری قوت گرفته بود بسیار گسترده است.  در اینجا از آنچه از سرچشمه‌های ادبیات فارسی به امپراتوری عثمانی انتقال یافت دو مثال می‌زنم. آغازش با مصلح الدین بن شعبان سروری است. او کسی بود که مثنوی مولانا جلال‌الدین رومی را که به فارسی نوشته شده بود به ترکی برگرداند و با این کار در میان فرقۀ متصوفه مولویه عثمانی به جایگاهی بزرگ و احترام‌آمیز دست یافت.  همچنین صفی‌الدین بن مصطفی الرومی  را داریم که چندین شعر حماسی فارسی را به امپراتوری عثمانی برگرداند. 
    علاوه بر این‌ها، «باقی» شاعر را هم اضافه می‌کنیم که به حق شعرش نمونۀ برجسته شعر غنایی قرن شانزدهم میلادی بود. این شاعر، تحت تأثیر امیرعلی شیر ایرانی قرار گرفت تا بتواند علاوه بر اشعاری دینی و نیز اشعاری که به عربی و فارسی سروده بود در کنار کسانی بایستد که پا جای نوابغ شعر فارسی گذاشتند. مهم‌ترین چیزی که او از خود به جای گذاشت اشعاری بود که به عنوان غزلیات ترکی وی به نمایش گذاشته می‌شود. این حرکت ترجمه و سرودن شعر، باعث شد که این شاعر عثمانی از استادان شعر فارسی تقلید کند و حتی تخلص(فرنام) آنها را هم بپذیرد.
    از این منظر می‌توان گفت که به طور کلی فرهنگ ادبی عثمانی، مبتنی بر فرهنگ فارسی و ایرانی بوده است و تزهای اخلاقی که در طول اعصار متبلور شده بود تا جایی ادامه یافت که تأثیر ادبیات فارسی بر ادبیات عثمانی، فراتر از شکل آن پیش رفت و حتی به سطح مضامین نیز کشیده شد تا حدی که نویسندگان عثمانی را در برابر خود شگفت‌زده ساخت. 
    در میانه این تأثیرگذاری، حتی شخصیت‌های ایرانی به عنوان الگویی قرار گرفتند تا نویسنده عثمانی به آن دست از نویسندگانی که از نظر ذوق بلند و طبایع لطیف معروف بودند متصف شوند و بدین‌گونه نگارنده عثمانی که طبیعتاً انعکاس این تأثیرگذاری را در سطح جامعه خود مشاهده می‌کرد تبلور آن را در خود نیز یافت. 
    و اما در زمینه کتاب‌های تاریخ عثمانی که به زبان فارسی نوشته شده‌اند باید گفت با وجود آنکه تعدادشان کم است اما توانسته‌اند مجموعۀ مهمی را تشکیل دهند که تاریخ امپراتوری عثمانی را از زمان پدید آمدن در قرن چهاردهم، تا پایان قرن شانزدهم دربرمی‌گیرد. در این میان، آن دست آثار تاریخی که به زبان فارسی نوشته و به یک وزیر اعظم یا سلطان پیشکش شدند بالاترین ارزش را داشتند و صاحبانشان یا به جایگاه بلندی رسیدند یا وظیفۀ مهمی را در دولت به دست آوردند. نظیر تاریخ‌دان آن دوره، شکرالله بن الشهاب که اثری به نام «‌بهجة التواریخ» را نوشت که یک اثر فراگیرِ تاریخی بود و  از آغاز آفرینش تا سلاطین خاندان عثمانی در قرن پانزدهم را دربرمی‌گرفت.
    همان‌گونه که بیشتر کتاب‌های فارسی مهم برای ثبت جنگ‌های عثمانی نوشته می شد. صاحبان این کتاب‌ها، گاه ایرانی‌الاصل‌هایی بودند که در دستگاه کار می‌کردند. نظیر کتاب «هشت بهشت» از ادریس بدلیسی  (از شخصیت‌های مهم قرن شانزدهم) و یا کتاب «سلیم‌نامه» از همین نویسنده که به فتح سلطان سلیم تا تبریز، پایتخت صفویان پرداخته است و برخی با این کار از او به عنوان فاتحی بزرگ یاد می‌کنند.
    در میان کسانی که آثار تاریخی فارسی نگاشته‌اند تاریخ‌نگاری ایرانی به نام علی‌اکبر خطایی را هم می‌یابیم که در قرن شازدهم به چین سفر کرد و مشاهدات خود را درباره چین در کتابی _ که به «خطای نامه» مشهور است – نوشت و به سلطان سلیم اول تقدیم کرد به این امید که وی به خاک چین برود و آن را فتح کند. 
    در این بررسی کوتاه، نتیجه می‌گیریم که زبان فارسی بنیانی ریشه‌ای از بنیان‌های دانش و فرهنگ عثمانی بوده است. این تأثیرگذاری شایستگی آن را دارد که باعث شود علاقه‌مندان تاریخ عثمانی، بر شناخت و یادگیری آن اهتمام ورزند زیرا میراث مکتوبی که از زبان فارسی با تاریخ عثمانی گره خورده است میراثی بس عظیم است.

    انتهای پیام 

  • همه آمده بودند برای تولد «آتیلا»

    یک سال پیش جمعی از هنرمندان گرد هم آمدند تا در جشن تولد آتیلا پسیانی شرکت کنند؛ برنامه‌ای که یکی از پرجمعیت‌ترین گردهمایی‌های بعد از کرونا بود.

    به گزارش باراناخبر، شب عجیبی بود در تالار استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان که آتیلا پسیانی بعد از مدتی در جمع همکارانش ظاهر شد. خانه‌نشینی‌های دوران کرونا و بیماری‌اش، سبب شده بود تا کمتر فرصت دیداری با همکارانش رخ بدهد.

    هرچند رد بیماری بر چهره او نشسته بود و قامت بلندش در زیر بار بی‌رحمی آن خمیده شده بود، اما او همان روحیه همیشگی را داشت؛ صریح و طناز و خوش خنده.

    بعد از همه سخنران‌ها روی صحنه رفت و از لطف همه آنان تشکر کرد و با همان طنازی‌اش گفت: با وجود تمام سخنان دوستان که خیلی صادقانه و دوستانه، درباره من گفتند، مرا عمیقا به فکر فرو برد که انگار یک جای کار می‌لنگد! 

    همه آمده بودند برای تولد «آتیلا»

    او شاید به این گونه مراسم‌ها عادت نداشت؛ به تجلیل و تقدیر و بزرگداشت، چون به گفته دوست هم‌قطارش، رضا کیانیان عادت کرده بود که به دلیل انتخاب شیوه کاری خود، فحش بخورد!

    آتیلا پسیانی اما از ناسزاها دلسرد نشده بود، او در تمام سال‌هایی که به عنوان یکی از سردرمداران تئاتر تجربی شناخته می‌شد، تلاش کرد به جای گوش سپردن به ناسزاها، کار خودش را بکند. او عاشق جوان‌ها بود و دور و برش همیشه پر از جوانانی بود که از حمایت او برخوردار می‌شدند. شاید او نخستین کسی بود که آنان را جدی می‌گرفت و این چنین است که همواره از عشق و علاقه این جوانان بهره‌مند بود و این عشق هنوز هم جاری است.

    همه آمده بودند برای تولد «آتیلا»

    و این گونه بود که در همان مراسم هم از دوران دشوار فعالیت خود گفت و از مهری که به جوان‌ترها داشت: «اتفاقی که در این ۵ دهه افتاد، خیلی عجیب و مختلف بود که می‌توانست برای دیگران هم رخ بدهد. ما خیلی دوست داشتیم جوانانی مانند خودمان پرورش بدهیم و گروه‌هایی مانند گروه تئاتر بازی ایجاد کنیم. وقتی گروه تئاتر «بازی» در سال ۶۸ کار تجربی انجام دادیم، خیلی فحش خوردیم ولی ما پای آن ایستادیم . خوشحالم الان بیش از ۲۰ گروه تجربی داریم که فعالیت می‌کنند.»

    آتیلا پسیانی زاده ۱۰ اردیبهشت سال ۱۳۳۶ به دلیل شغل مادرش، جمیله شیخی، از کودکی در پشت‌ صحنه‌های تئاتر قد کشید. از سال‌های آغازین نوجوانی به کارگاه نمایش راه پیدا کرد و سبک و سیاق کارگاه آنچنان بر او اثرگذار بود که همواره به تئاتر تجربی وفادار ماند.

    در دوران طلایی دانشکده هنرهای زیبا به این دانشکده را پیدا کرد و در رشته تئاتر فارغ‌التحصیل شد.

    همه آمده بودند برای تولد «آتیلا»

    در اواخر دهه ۶۰ با همراهی همسرش فاطمه نقوی و محمد چرم‌شیر گروه تئاتر «بازی» را پایه‌گذاری کرد که هنوز هم سرپاست.

    او در این گروه نمایش‌های بسیاری را روی صحنه برد. «قهوه قجری»، «درد دل با سگ»، «واقعه‌خوانی جهار جادو»، «گنگ خوابدیده»، «بحرالغرایب»، «کالیگولا شاعر خشونت»، «پرفسور بوبوس»، «باغ آلبالو»، «متابولیک»، «عرق خورشید، اشک ماه»، «دیابولیک رومئو و ژولیت»، «زمین صفر»، «تیکی تاکا» و … تنها بخشی از نمایش‌هایی است که او کارگردانی کرده و در بسیاری از آنها خودش نیز به ایفای نقش پرداخته. هرچند تئاتر برای پسیانی مشغولیتی جدی و همیشگی بود اما او در کنار آن از بازی در سینما و تلویزیون نیز غافل نمی‌شد. بازی در فیلم‌هایی مانند «خاکستر سبز»، «نیمه پنهان»، «دو زن»، «مسافران»، «آتش بس»، «سرخپوست»، «نسل سوخته»، «شام آخر»، «جاده قدیم»، «سیانور»، «تختی»، «کارگر ساده نیازمندیم»، «چه کسی امیر را کشت»، «اسپاگتی در هشت دقیقه»، «کارگردان مشغول کارند»، «آب و آتش» و … در کنار مجموعه‌های تلویزیونی «محله بهداشت»، «محله برو بیا»، «زیر تیغ»، «گل‌های گرمسیری»، «خانواده رضایت»، «اولین شب آرامش»، «گمگشته»، «مدینه»، «راه بی‌پایان»، «آپارتمان» و … تنها بخش کوچکی از فعالیت‌های او در این دو رسانه است.

    همه آمده بودند برای تولد «آتیلا»

    او البته فقط به جهان نمایش قانع نبود و اگر فرصتی دست می‌داد، دست به ساخت مجسمه و عکاسی هم می‌برد.

    حالا بیش از ۶ ماه است که او در قطعه هنرمندان بهشت زهرا آرام گرفته است، هنرمندی که کارنامه هنری‌اش بسیاری طولانی‌تر از سال‌های زندگی‌اش بود.

    آتیلا پسیانی فردا، دهم اردیبهشت ماه ۶۷ ساله می‌شود. او آخرین بار سال ۹۸ برای بار دوم نمایش «قهوه قجری» را روی صحنه برد که به دلیل همه‌گیری کرونا، اجرای آن در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر ناتمام ماند.

    انتهای پیام  

  • آغاز ثبت‌نام مسابقه گویندگی و بازیگری رادیو

    ثبت نام فصل هفدهم مسابقه رادیویی «یک دو صدا» با موضوع گویندگی رادیو و بازیگری رادیو از هشتم اردیبهشت آغاز شد و تا ۱۰ همین ماه ادامه دارد.

    به گزارش باراناخبر به نقل از شبکه رادیویی ایران، ساجد قدوسیان، تهیه‌کننده مسابقه استعدادیابی «یک دو صدا» ضمن اعلام خبر ثبت‌نام فصل هفدهم این مسابقه بیان کرد: در طول برگزاری فصل‌های گذشته مسابقه همواره شاهد بودیم که بسیاری از علاقمندان به دلیل دوری راه و مشکلاتی از این قبیل امکان حضور در مسابقه را نداشتند که پس از ضبط و پخش ۱۳ فصل، این موضوع باعث شد تا این بار گروه برنامه‌ساز «یک دو صدا» به استان‌های مختلف سفر کنند و شرایط حضور برای علاقه‌مندان در استان‌های دیگر را فراهم کنند.

    وی ادامه داد: این امر با همکاری مراکز صداوسیمای استان‌ها انجام می‌شود و در چهارمین سفر پس از استان‌های قزوین، اصفهان، آذربایجان غربی مقصد بعدی ما استان «سمنان» خواهد بود تا فصل هفدهم به میزبانی شهر سمنان، برای علاقمندان برگزار شود.

    تهیه‌کننده مسابقه «یک دو صدا» تصریح کرد: زمان ثبت‌نام فصل هفدهم تا دهم اردیبهشت ۱۴۰۳ تعیین شده و این مسابقه در «سمنان» اواسط اردیبهشت تولید می‌شود و طبق برنامه‌ریزی انجام شده خرداد ماه روی آنتن رادیو ایران و رادیو آذربایجان غربی می‌رود.

    علاقه‌مندان می‌توانند برای ثبت‌نام فصل هفدهم مسابقه استعدادیابی «یک دو صدا» و کسب اطلاعات بیشتر به نشانی B۲n.ir/۱۲seda.semnan مراجعه کنند.

    انتهای پیام

  • از درشکه تا اتومبیل؛ یک قرن فرهنگسازیِ ناتمام

    جابه‌جایی همواره یکی از دغدغه‌های مهم از زمان انسان‌های نخستین که کمتر سبک زندگی یکجانشینی داشتند تا انسان امروزی که پویایی، جزء جدایی‌ناپذیر زندگی‌اش محسوب می‌شود، بوده است. نیازی که پاسخ به آن در ابتدا به مدد حیوانات و بعدتر به واسطه پیشرفت تکنولوژی میسر شد، هرچند این بخش هم با چالش‌های خاص خود از بروز هرج‌ومرج تا گاهی اوقات نبود فرهنگِ کافی روبرو بود. 

    به گزارش باراناخبر، سرعتِ محدود انسان برای جابه‌جایی باعث شد تا به حیوانات به چشم وسیله‌ای برای حمل‌ونقل نگاه کند که هرچند سرعت و توان بیشتری از خودش داشتند، اما بازهم تغییر چشمگیری در مدت زمان رسیدن به نقطه دلخواه ایجاد نمی‌کردند. در این شرایط بود که فکر ساخت وسایلی مانند ماشین‌دودی، طیاره، قطار و… به ذهنش رسید تا سختی‌ها را بر خود آسان کند. با این وجود وسیله‌ای که بیش از هر چیزی طی حدود ۱۳۰ سال گذشته توانسته پاسخگوی نیاز انسان به جابه‌جایی باشد، خودروها هستند که در این گزارش به آنها می‌پردازیم. 

    تا پیش از تولد خودروها، استفاده از کالسکه‌ و درشکه برای رفت‌وآمد در میان مردم رواج داشت؛ چنانچه ناصرالدین شاه پس از بازگشت از سفر فرنگ در سال‌های آخر عمرش دستور تاسیس شرکت درشکه‌رانی برای گسترش حمل‌ونقل در دارالخلافه طهران را داد که به دنبال آن حدود ٣٠ درشکه وارد شهر شد. بر همین اساس لازم شد برای حفظ نظم، قوانینی برای تردد وضع شود. از جمله اینکه درشکه‌ها و کالسکه‌ها برای ورود به برخی نقاط شهر از جمله محوطه کاخ گلستان نیاز به مجوزی شبیه طرح ترافیک امروزی داشتند.

    از درشکه تا اتومبیل؛ یک قرن فرهنگسازیِ ناتمام
    مسیر رفت‌وآمد کالسکه‌ها؛ عکس از آنتوان سوریوگین

    نخستین اتومبیل در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار وارد ایران شد. از آنجایی که استفاده از آن در ابتدا تنها مخصوص درباریان و افراد ثروتمند بود؛ بنابراین به دلیل محدود بودن تعداد اتومبیل‌ها، نیازی به وضع قوانین مشخص برای استفاده از آن وجود نداشت. اما مانند هر وسیله دیگری، خودروها هم پیش از آنکه فرهنگ و قوانینی برای استفاده از آنها شکل گیرد، به مرور جای خود را در میان زندگی تمام اقشار جامعه باز کردند.

    در واقع باید حدود یک قرن قبل را تصور کنید که فردی از پشت درشکه‌ای که هدایت آن با کشیدنِ افسار اسب یا قاطر امکان‌پذیر بوده، پایین می‌آید و صرفا با یادگیری برخی مفاهیم ابتدایی پشتِ فرمان وسیله‌ای می‌نشیند که دیگر هدایت آن تنها به زور و بازوی خود و اندک شعور حیوانش وابسته نیست و باید همزمان حواسش به گاز، ترمز، دنده، فرمان و… باشد! در این شرایط البته وضعیت برای پیادگان هم بهتر نبود، کسانی که هیچ اطلاعاتی از سرعت و شتاب اتومبیل نداشتند و بعید نبود مثلا بازیگوشی یک کودک هنگام رد شدن از خیابان باعث تصادفی جبران‌ناپذیر شود.

    از طرفی افزایش تعداد اتومبیل‌ها در سطح شهرها در شرایطی رخ می‌داد که کوچه‌ها و خیابان‌های خاکی، زیرساخت لازم برای حضور این تعداد خودرو را نداشتند، خبری از خط‌کشی معابر، چراغ راهنمایی و رانندگی و… نبود و نظمیه‌چیان هم آموزشی برای نظارت بر قوانین مرتبط با این ساخته دست بشر ندیده بودند. در این بی‌قانونی هم احتمالا حق با کسی بود که زودتر می‌پیچید، صدای بلندتری برای داد زدن داشت، در محله خودشان رانندگی می‌کرد و بچه‌محل‌ها هوایش را داشتند و… .

    از درشکه تا اتومبیل؛ یک قرن فرهنگسازیِ ناتمام

    با این وجود روند استفاده از اتومبیل کم و بیش به همان سبک اولیه تا زمانی که نخستین قربانی را بگیرد ادامه داشت. اما  ماجرا از چه قرار بود؟ درویش خان که یکی از افراد اثرگذار موسیقی ایرانی و عامل ایجاد تنوع در ساز تار بود، در یکی از شب‌های پاییزی سال ۱۳۰۵ خورشیدی که سوار بر درشکه درحال بازگشت به خانه بود با یک اتومبیل تصادف کرده و بعد از ۵ روز از دنیا رفت و اینگونه بود که خطرات وسیله‌ای که قرار بود کمکی به بشر باشد، بیش از قبل مشخص شد. 

    احساس خطر در کنار هرج‌ومرج، بی‌قانونی و شکل نگرفتن فرهنگ استفاده از خودرو سبب شد تا در سال ۱۳۰۵ خورشیدی، داشتن تصدیق یا گواهی‌نامه برای رانندگی اجباری شود و به دنبال آن دو سال بعد، اولین قوانین مربوط به رانندگی تنظیم و اداره نظمیه هم موظف به نظارت بر اجرای قوانین شود. البته اولین آیین‌نامه کامل قوانین راهنمایی و رانندگی سال ۱۳۱۸ تصویب شد که از آن به عنوان مادر قوانین راهنمایی و رانندگی یاد می‌شود.

    از درشکه تا اتومبیل؛ یک قرن فرهنگسازیِ ناتمام

    حالا دیگر تقریبا ۱۰۰ سال است که قوانین راهنمایی و رانندگی در ایران شکل گرفته؛ با این وجود گاهی برای رعایت یک قانون مشخص مانند بستن کمربند ایمنی، بهترین راهکاری که باعث فرهنگسازی می‌شود درنظر گرفتن جریمه است! درواقع اینجاست که قانون برای برطرف کردن هرج‌ومرج به کمک فرهنگ آمده، اما به نظر می‌رسد برای موارد دیگر که وابسته به موضوعات ترافیکی نیستند، مانند بوق نزدن در هر ساعتی از شبانه‌روز در کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها، فحش ندادن هنگام رانندگی، نیفتادن پشت آمبولانس، بوق زدنِ بی‌دلیل در ترافیک‌های طولانی و… هنوز کار زیادی تا رسیدن به نقطه فرهنگی مطلوب داریم!

    انتهای پیام

  • «لوران کانته» فیلمساز برجسته فرانسوی درگذشت

    «لوران کانته» فیلمساز فرانسوی که با فیلم «کلاس» در سال ۲۰۰۸ برنده نخل طلای کن شد، در سن ۶۳ سالگی درگذشت.

    به گزارش باراناخبر، این فیلمساز تحسین شده قصد داشت فیلم بعدی خود را به نام  «انزو» با نویسندگی مشترک «رابین کامپیلو» در اواخر امسال فیلمبرداری کند.

    «ایزابل د لا پاتلیر» نماینده کانته، به رسانه‌های فرانسوی اعلام کرد که این فیلمساز در پاریس و بر اثر بیماری درگذشت.”

    «کلاس درس» یک فیلم مستند-درام بر اساس کتابی نیمه خود زندگینامه از «فرانسوا بگودو» است که داستان آن درباره معلمی در محله‌ای در پاریس است و در آن بازیگرانی عمدتاً غیرحرفه‌ای بازی کرده‌اند.

    به گزارش اسکرین، آخرین فیلم این کارگردان «آرتور رمبو» بود، درباره نویسنده‌ای که به خاطر محتوای رسانه‌های اجتماعی تحریک‌آمیزش به دردسر می افتد. این فیلم در جشنواره تورنتو ۲۰۲۱ نمایش داده شد. او همچنین فیلم «فاکس‌فایر: اعترافات یک دختر تبهکار» که در تورنتو ۲۰۱۲ رونمایی شد و فیلم «بازگشت به ایتاکا» که در سال ۲۰۱۴ در جسنواره ونیز انتخاب شد.

    مرگ  «لوران کانته» شوک بزرگی برای صنعت فیلم فرانسه است و با ادای احترام سینماگران همراه شده است.  «ژیل ژاکوب» رئیس پیشین جشنواره فیلم کن، در پستی در X (توئیتر)، کانته را «فیلمساز خوب و با احتیاط و سرشار از انسانیت توصیف کرد که از برنده شدن نخل طلای خود اشباع نشد.

    انتهای پیام

  • تن «سنگلج» می‌لرزد!+ تازه‌ترین توضیحات مدیر تئاتر

    مدیر کل هنرهای نمایشی با تشریح پیگیری‌هایی که در زمینه ساخت و ساز ساختمان مجاور تماشاخانه سنگلج صورت گرفته، تاکید کرد که هر ساخت و سازی در مجاورت این بنا باید با مجوز وزارت ارشاد و میراث فرهنگی صورت بگیرد.

    به گزارش باراناخبر، در چند روز اخیر، ساخت و ساز ساختمان مجاور تماشاخانه «سنگلج» که در تملک شهرداری تهران است و از دوره مدیریت محمد باقر قالیباف بحث واگذاری آن به این تماشاخانه مطرح بوده، خبرساز شده است. بعد از ابراز نگرانی پریس مقتدی، مدیر این تماشاخانه درباره آسیب زدن به این بنای قدیمی، مشاهده خبرنگار باراناخبر هم حاکی از آن است که به هنگام ساخت و ساز ساختمان مجاور، بنای تماشاخانه سنگلج دچار لرزش می‌شود و از آنجاکه این تماشاخانه روی قنات قرار گرفته و پیش‌تر هم فرونشست داشته، این ساخت و ساز نگرانی جامعه هنری را در پی دارد که مبادا فاجعه‌ای انسانی در پیش باشد. از سوی دیگر از آنجاکه تماشاخانه «سنگلج» در فهرست آثار ملی ثبت شده است، هر گونه ساخت و سازی در مجاورت آن باید با هماهنگی وزارت میراث فرهنگی باشد.

    تن «سنگلج» می‌لرزد!+ تازه‌ترین توضیحات مدیر تئاتر

    در همین زمینه کاظم نظری، مدیر کل هنرهای نمایشی درباره آخرین وضعیت ساخت و ساز ساختمان مجاور «سنگلج» به باراناخبر گفت: از دفتر طرح‌های عمرانی پیگیر این مساله هستیم و کارشناسان این دفتر از ساختمان بازدید کرده‌اند. در حال حاضر چال‌برداری انجام نشده و فعلا ساخت و ساز در مرحله هم‌سطح زمین است ولی اگر  بخواهند چال‌برداری کنند، باید از وزارت ارشاد و میراث فرهنگی مجوز بگیرند.

    او ادامه داد: فعلا نامه‌نگاری‌های لازم با میراث فرهنگی و دفتر حقوقی وزارت ارشاد انجام شده و اگر قرار باشد ساخت و ساز ساختمان مجاور تماشاخانه سنگلج گسترش پیدا کند یا دخل و تصرفی در آن صورت بگیرد، قطعا باید با هماهنگی وزارت ارشاد و میراث فرهنگی باشد.

    نظری اضافه کرد: فعلا دفترهای اداری مالی، حقوقی و طرح‌های عمرانی با میراث فرهنگی در تعامل و تماس هستند. ما هم نامه‌نگاری‌های لازم را با میراث فرهنگی انجام داده‌ایم ولی کارشناسی که مسئول رسیدگی به این موضوع (خانه‌های ثبت شده در فهرست آثار ملی) است، فعلا در ماموریت به سر می‌برد و قرار است هفته آینده این موضوع با پیگیری ایشان دنبال شود.

    او در پاسخ به اینکه با توجه به تخریبی که صورت گرفته، به نظر می‌رسد ساخت و ساز ادامه داشته باشد و متوقف نشود، توضیح داد: قطعا اگر قرار باشد ساخت و ساز ادامه پیدا کند، باید مسائل امنیتی و پروتکل‌های اماکن ثبت شده در فهرست آثار ملی را رعایت کنند. ما تا پیش از عید پیگیر بودیم که ساختمان مجاور تماشاخانه سنگلج به این تماشاخانه واگذار شود همچنانکه خیلی از بزرگان هنر کشورمان هم پیگیر این قضیه بودند ولی متاسفانه با رفتن آقای قالیباف از شهرداری، این موضوع مسکوت ماند.

    مدیر کل هنرهای نمایشی با تاکید بر ضرورت گسترش نمایش‌های ایرانی یادآوری کرد: اگر قرار به راه‌اندازی بنیاد تئاتر ملی باشد، نیازمند فضایی برای تولید هنر و انجام کارهای پژوهشی هستیم و با این تصور که شهرداری ساختمان مجاور سنگلج را در اختیار ما قرار می‌دهد، منتظر اجرایی شدن این وعده بودیم که مساله ساخت و ساز پیش آمد.

    او در پاسخ به اینکه طبق مشاهده باراناخبر، بر اثر این ساخت و ساز، تماشاخانه سنگلج دچار لرزش می‌شود، گفت: امیدواریم این ساختمان‌ساز  به فاجعه انسانی منتهی نشود. به هر حال ما هم این نگرانی‌ها را داریم و پیگیر حل این وضعیت هستیم. اما فعلا شرایط به گونه‌ای نبوده که اجرای نمایش را متوقف کنیم.

    نظری در ادامه درباره آخرین وضعیت ساخت و ساز اداره تئاتر نیز گفت: مجوز اداره تئاتر را از شورای عمرانی گرفته‌ایم و مشغول برآورد هزینه‌ها هستیم تا کار شروع شود. آقای وزیر هم دستور لازم را صادر کرده‌اند . قرار است تا هفته آینده برآورد هزینه  نقشه ساختمان از سوی دفتر طرح‌های عمرانی وزارت ارشاد ارایه شود. اگر بتوانیم مجوز یک بنای 5، 6 طبقه را بگیریم، مهمانسرایی هم برای هنرمندان تئاتر استان‌ها خواهیم ساخت تا دیگر نیازی به اقامت در هتل نداشته باشند. ضمن اینکه امیدوارم بتوانیم دفترهایی برای کارگردانان تئاتر تهران در یکی از طبقات اداره تئاتر بنا کنیم.   

    لازم به یادآوری است که تماشاخانه سنگلج با نام پیشین 25 شهریور، نیمه اول دهه ۴۰ در محله‌ قدیمی سنگلج راه‌اندازی شد که محل کار و فعالیت بزرگانی چون عزت‌الله انتظامی، داود رشیدی،جمشید مشایخی، محمد علی کشاورز، علی نصیریان، جعفر والی، رکن‌الدین خسروی، بهرام بیضایی، اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، عباس جوانمرد، خلیل موحد دیلمقانی، محمود دولت آبادی، بیژن مفید و … بوده است. این تماشاخانه به عنوان تالاری ویژه اجرای نمایش‌نامه‌های ایرانی تعریف شد و هرچند در بخشی از تاریخ فعالیت خود، میزبان اجرای نمایشنامه‌های خارجی هم بوده ولی همچنان به عنوان نماد تئاتر ملی کشورمان به شمار می‌رود. تالاری که به گفته علی نصیریان، خشت خشت آن پر از برای بزرگان تئاتر کشورمان پر از خاطره است.

    انتهای پیام

  • الزام فرهنگسازی برای کتاب‌های الکترونیکی

    علی گلشن نویسنده کتاب‌های کودک و نوجوان معتقد است باید برای کتاب‌های الکترونیکی فرهنگ‌سازی مناسبی انجام شود و در کنار آن حق مولف نیز در نظر گرفته شود.

    به گزارش باراناخبر، در آستانه برگزاری سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، علی گلشن، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفت‌وگویی درباره وضعیت چاپ و نشر کتاب این حوزه اظهار کرد: کتاب‌ها چاپ می‌شوند، اما به دلیل هزینه‌های چاپ و گرانی کاغذ، ناشران زیر بار چاپ کتاب‌هایی که همراه با ریسک هستند و یا پیش‌بینی می‌شود که فروش خوبی نداشته باشند، نمی‌روند. بنابراین بیشتر آثار ترجمه را انتخاب می‌کنند یا کتاب‌هایی که در سطح بین‌المللی دیده شده‌اند و یا جوایزی را از آن خود کرده‌اند تا فروش آنها تضمین‌شده باشد.

    او ادامه داد: تا جایی که اطلاع دارم کتاب‌های تالیفی کمتر مورد توجه واقع می‌شوند، چرا که کتاب‌ها چاپ اول خود را پشت سر می‌گذارند، ولی با توجه به قیمت بالای کتاب از فروش چندانی برخوردار نخواهند بود. در واقع باید گفت گرانی کاغذ و چاپ به تولید آثار صدمه زده است و از سوی دیگر این گرانی روی سبد فرهنگی خانواده نیز اثر گذاشته و به نوعی سهم کتاب برای بچه‌ها در خانواده‌های سطح متوسط به کمترین میزان ممکن در چندین سال گذشته رسیده است.

    نویسنده کتاب «گوزن زرد ایرانی» همچنین با اشاره به اینکه این وضعیت در تهران به این‌گونه است و شهرهای دیگر وضعیت بدتری دارند، گفت: دسترسی به کتاب خوب بسیار کاهش یافته است. من حداقل درباره آثار خودم که چاپ کانون پرورش فکری هستند و قیمت مناسب‌تری دارند این را می‌دانم. کتاب‌های کانون به دلیل قیمت مناسبی که دارند بیشتر مورد توجه هستند، اما در تجدید چاپ کتاب‌ها نیز با توجه به قیمت‌های جدید و نسبت به تلاش کانون برای ارائه قیمت مناسب، اما شاهد تحمیل هزینه بالایی به خانواده هستیم.

    گلشن بیان کرد: از سوی دیگر کتاب‌های کودک با توجه به قیمت‌هایشان امروز تبدیل به یک کالای لوکس شده‌اند و هر کسی به سمت آن نمی‌رود. در صورتی‌که همیشه شعار ما این بوده که کتاب برای همه است و همه باید توان خرید داشته باشند. در همه جا حتی روستاها، کودکان حق دارند که دسترسی به کتاب‌های خوب داشته باشند. اما الان این اتفاق به شکلی رقم خورده که کتاب‌های خوب به تعداد محدود و صرفا برای یک قشر خاص قابل خرید است و این بسیار دردناک بوده و باعث ناراحتی است.

    این نویسنده اظهار کرد: با ناشران که صحبت می‌کنم آنها می‌گویند هزینه چاپ برای ناشران بالاست و چاره‌ای نیست اما در پایان ضرر این خروجی به کودکان وارد می‌شود. ای کاش راهکاری پیدا شود تا ناشران بتوانند با هزینه بهتری دست به چاپ بزنند و کتاب با قیمت مناسبی در اختیار عموم به‌ویژه کودک و نوجوان قرار گیرد.

    او در ادامه به استقبال از کتاب‌های دیجیتال اشاره کرد و افزود: این روزها بسیاری به سمت تهیه نسخه پی‌دی‌اف یا الکترونیکی کتاب‌ها رفته‌اند که این هم راهکاری است، اما مگر می‌شود همه کتاب‌ها را به این شکل در اختیار مخاطب قرار داد؟ چرا که هم زمان‌بر است و هم این که همه افراد دسترسی به فضای مجازی و اینترنت ندارند که بخواهند این کار را انجام دهند. در پایان این آثار هم باید خریداری شوند، اما در مناطق روستایی و یا شهرهای دیگر اینترنت و دسترسی به ابزار دیجیتال محدود است و بچه‌ها باز هم امکان استفاده از آثار را ندارند. ضمن این‌که فرهنگ استفاده از کتاب‌های الکترونیک و دیجیتال در کشور ما وجود ندارد و بیشتر تمایل‌مان به سمت استفاده از کتاب‌های فیزیکی و تورق آن است.

    گلشن در ارتباط با تاثیر کتاب‌های دیجیتال روی مطالعه نیز گفت: یک قشر خاص دسترسی به این امر دارند و به طور کلی نمی‌توان این را تایید کرد. استفاده از کتاب‌های دیجیتال صرفا در تهران و شهرهای بزرگ وجود دارد. اما در شهرهای کوچک‌تر این گونه نیست، چرا که دسترسی وجود ندارد. باید برای هر چیزی فرهنگ‌سازی شود. باید برای کتاب‌های الکترونیکی نیز این فرهنگ‌سازی انجام شود. من وقتی با بچه‌ها در مراکز کانون یا شهرهای مختلف صحبت می‌کنم، می‌گویند ترجیح ما این است که یا کتابی را نخوانیم یا اگر هم می‌خوانیم فیزیکی باشد، اگر قرار است پای رایانه باشیم علاقه‌مند به بازی هستیم تا این‌که کتاب بخوانیم. بنابراین هنوز این فرهنگ در جامعه ما ایجاد نشده است و خیلی از آن استقبال نمی‌کنند.

    او در پایان سخنان خود اظهار کرد: چاپ کتاب برای نویسندگان به نوعی منبع درآمد است و برای هر چاپ کتاب ناشر باید به نویسنده مبلغی پرداخت کند. می‌توان گفت تجدید چاپ کتاب برای نویسنده مانند بیمه عمر است که در طول سال این درآمد از آثار حاصل می‌شود. وقتی این آثار الکترونیکی هستند و در فضای مجازی منتشر می‌شوند دیگر این اتفاق رخ نمی‌دهد و یا خیلی کم پیش می‌آید. در نتیجه نویسنده از دریافت حق چاپ محروم می‌شود و همین امر نیز موجب شده تا نویسندگان با دیجیتالی شدن کتاب موافق نباشند. از جمله خود من، چرا که این نویسنده است که متضرر می‌شود و این اتفاق خوبی نیست.

    سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در مصلای امام خمینی(ره) برگزار می‌شود.

    انتهای پیام

  • روزی که فیلمساز مشهور امریکایی به تهران آمد

    پل شریدر که به زودی با جدیدترین فیلمش راهی جشنواره کن می‌شود، پنج سال قبل در چنین روزی به بهانه حشنواره جهانی فیلم فجر در تهران حضور داشت و از سینمای ایران و آینده سینما صحبت کرد.

    به گزارش باراناخبر، تا پیش از شیوع کرونا و تغییرات مدیریتی در سینما، چند سالی بود که جشنواره فیلم فجر نه فقط در بهمن‌ماه بلکه در اردیبهشت‌ماه با ساختار و شمایلی متفاوت برگزار می‌شد و میزبان سینماگران و فیلم‌هایی از کشورهای دیگر بود.  

    جشنواره جهانی فجر با وجود برخی انتقادهایی که در داخل کشور نسبت به آن مطرح می‌شد، جایگاهی پیدا کرده بود که در همان چند دوره‌ی برگزاری چهره‌های بنامی از سینمای دنیا را به ایران کشاند از جمله پل ژوزف شریدر که درست در همین روز چهارم اردیبهشت‌ماه در نشستی خبری در پردیس سینمایی چارسو مقابل خبرنگاران ایرانی نشست.

    شریدر -فیلمنامه‌نویس و کارگردان مشهور امریکایی – که فیلمنامه‌های «راننده تاکسی» و «گاو خشمگین» ساخته مارتین اسکورسیزی را نوشته و در روزهای گذشته فیلم جدیدش با نام «اوه، کانادا» به بخش مسابقه اصلی جشنواره کن راه یافته است، اردیبهشت سال ۱۳۹۸ به جشنواره جهانی فجر در تهران آمد و پس از برگزاری یک کارگاه فیلمنامه نویسی، در یک نشست خبری پاسخگوی سوال‌ اهالی رسانه شد.

    روزی که فیلمساز مشهور امریکایی به تهران آمد

    او در آن نشست با اشاره به اینکه «در دنیا چند فستیوال هستند که می‌توان جشنواره جهانی فجر را با آن‌ها مقایسه کرد مثل جشنواره تورنتو ولی از ابعاد این جشنواره و تعداد فیلم‌های حاضر در آن شگفت‌زده شدم» درباره آشنایی‌ خود با سینمای ایران گفته بود: «درباره جایگاه سینمای ایران که تردیدی نیست چون جایگاه ویژه‌ای دارد. در ۱۵ سال گذشته (تا سال ۱۳۹۸) سه نهضت ملی سینمای ایران، رومانی و آرژانتین شکل گرفته و همیشه این انتظار می‌رود که در هر جشنواره‌ای از سینمای ایران فیلمی حضور داشته باشد.  برای بیشتر ما در غرب، سینمای ایران با کیارستمی شروع شد ولی بعد به فرهادی رسیدیم و حالا هم فیلم‌های دیگری هستند. یکی از دوستان من گادفری چیشایر (منتقد آمریکایی) است که فیلم‌های ایرانی زیادی دیده و کتابی درباره سینمای ایران می‌نویسد و به من فیلم‌های ایرانی پیشنهاد می‌دهد.»

    شریدر که سال گذشته در جشنواره فیلم ونیز با دریافت جایزه یک عمر دستاورد هنری تقدر شد، درباره آینده سینما با وجود شبکه‌های مختلف و کمپانی‌هایی مثل نتفلیکس بیان کرده بود: «من فکر می‌کنم در این صد سال هرچه آموختیم خیلی به کارمان نیاید چون همه چیز تغییر کرده، مدت زمان فیلم‌ها عوض شده و اینکه کجا فیلم ببینیم و چگونگی پخش و عرضه، همگی تغییر کرده است. قبلاً فکر می‌کردم در یک مقطع گذار هستیم ولی الان فکر می‌کنم در یک مقطع گذار دائم هستیم. الان دیگر بازار هدف، آمریکایی‌ها نیستند بلکه برای چینی‌ها می‌سازیم.»

    وی همچنین با اشاره به رشد روزافزون تکنولوژی گفته بود: «در حالی‌که فیلم‌ها منحصر به کلاس خاصی از فیلم‌سازان بودند، تکنولوژی این مرزها را شکسته و هر کسی می‌تواند فیلم بسازد. پس خبر خوب برای آینده سینما این است که هر کسی می‌تواند فیلم بسازد ولی خبر بد این است که دیگر نمی‌شود امرار معاش کرد.»

    شریدر در بخشی دیگر از آن نشست درباره اینکه به نظر می‌رسد شناختش از سینمای ایران بیشتر با فیلمسازانی باشد که به نوعی سیاسی شناخته شده‌اند، بیان کرده بود: «تا جایی که من می‌دانم دو نوع سینما در ایران وجود دارد؛ یکی برای مجامع عمومی است و یکی هم داخلی و من بیشتر فیلم‌هایی را دیده‌ام که بیرون نمایش داشته‌اند، اما فیلم‌هایی را که درباره جنگ بوده چون خارج از کشور چندان نمایشی نداشته مسلماً ندیده‌ام. شما مثل فیلیپین دو سینمای داخلی و خارجی دارید و به همین دلیل دو جشنواره فجر هم دارید. با این حال من هیچ‌کدام از کارگردان‌ها مثل کیارستمی، فرهادی و پناهی را سیاسی نمی‌دانم ولی می‌دانم فیلم‌های سیاسی جذابی می‌شود اینجا ساخت.

    این فیلمساز امریکایی در آن مقطع در واکنش به تحریم‌های رییس جمهور وقت ایالات متحده (دونالد ترامپ) علیه ایران و آسیب‌های آن به هنرمندان و سینما با ابراز تأسف از تحریم‌ها اظهار کرده بود: «الان دورانی است که نمی‌شود به امریکایی بودن افتخار کرد، در حالی که من همیشه و حتی زمان جنگ ویتنام به آمریکایی بودنم افتخار می‌کردم. در حال حاضر آنچه پیش آمده به بهانه تغییر رژیم ایران و در واقع برای دستیابی به نفت و منابع طبیعی شما است و این چیزی است که در ۱۰۰ سال گذشته وجود داشته و تأثیر یک هنرمند در مقایسه با ماشین پروپاگاندا خیلی اندک است. به همین دلیل به نظرم این وضعیت بسیار عذاب‌آور است.»

    بیشتر بخوانید:

    دیگر به آمریکایی بودنم افتخار نمی‌کنم

    فیلم‌نامه نویس “راننده تاکسی” در ایران چه گفت؟

    روزی که فیلمساز مشهور امریکایی به تهران آمد

    انتهای پیام

  • دستگیری باند سرقت از کتابخانه‌ها!

    مدیرکل تأمین منابع نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور با تاکید بر نگاه ویژه نهاد به نفایس چاپی، با ارائه توضیح درباره سرقت و فروش منابع کتابخانه‌ها، از دستگیری باند سرقت از کتابخانه‌های عمومی خبر داد.

    به گزارش باراناخبر، سی‌ام فروردین‌ماه خبری منتشر شد که چند کتاب قدیمی متعلق به کتابخانه تربیت تبریز با پیگیری مسئولان کتابخانه‌های عمومی به کتابخانه بازگشت. در پی این موضوع با حامد عبدوس، مدیرکل تأمین منابع کتابخانه‌های نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در خصوص نفایس چاپی و اقدامات این سازمان برای حفظ این میراث گفت‌وگو کرده‌ایم.

    مدیرکل تأمین منابع کتابخانه‌های نهاد با غیرقابل امانت خواندن منابع نفیس گفت: در «دستورالعمل منابع اطلاعاتی»، که در سال ۱۳۹۰ ابلاغ شده، امانت خارج کتابخانه‌ای کتاب‌های مرجع، کتاب‌های خطی، چاپ سنگی و چاپ سربی و کتاب‌های نفیس، کمیاب و نایاب ممنوع شد و مطالعه این منابع تنها در کتابخانه مقدور است.

    او افزود: اگر این دسته از منابع در معرض فروش قرار داده شود، نشان‌دهنده سرقت آن از سوی افراد سودجو در پوشش عضو کتابخانه است.

    عبدوس درباره اقدامات انجام‌شده برای حفظ نفایس چاپی گفت: همچنین با تشکیل «کارگروه نسخ خطی»، اقداماتی برای این دسته از نفایس چاپی طراحی و اجرا شد؛ بازدید کارشناسان نسخ از مراکز مبادله استان‌ها، کتابخانه‌های قدیمی و بخش نسخ خطی کتابخانه‌ها برای شناسایی نفایس چاپی و فهرست‌برداری، تعیین یک نفر رابط در هر استان به عنوان «کتابدار بخش نفایس چاپی»، فهرست‌نویسی، تهیه تجهیزات برای دیجیتال‌سازی و شناسایی کتاب‌های در معرض آسیب برای آفت‌زدایی بخشی از این اقدامات بوده است.

    او درباره فروش کتاب‌های کمیاب یا قدیمی کتابخانه‌ها در بازار سیاه گفت: علی‌رغم اقدامات پیشگیرانه نهاد کتابخانه‌ها و حفظ و صیانت از میراث مکتوب کشور، بعضاً در دوره‌های گذشته و پیش از تأسیس نهاد و قرار داشتن کتاب‌های ارزشمند در قفسه‌های باز، عده‌ای از سودجویان که اقدام به خارج کردن کتاب‌های کمیاب یا نایاب متعلق به کتابخانه‌ها، اعم از کتابخانه‌های عمومی یا غیر از آن، کرده‌اند، آنها را به صورت غیرقانونی به فروش می‌رسانند. همه کتابداران و مسئولان نهاد نسبت به حفظ میراث فرهنگی کشور حساس هستند و چنانچه گزارشی در این خصوص دریافت کنند از طریق مراجع ذی‌صلاح در جهت حفظ میراث مکتوب اقدام می‌کنند.

    مدیرکل تأمین منابع کتابخانه‌های نهاد با رد شبهه خروج این منابع در فرآیند وجین گفت: بر اساس دستورالعمل «وجین منابع اطلاعاتی»، نسخ خطی و نفایس چاپی و منابع دارای اهمیت به خاطر ویژگی‌های خاص (مانند ارزش هنری، اطلاعات منحصربه‌فرد، ارزش‌های تاریخی و مذهبی) شامل فرآیند وجین نیستند.

    او تصریح کرد: با این توضیحات می‌توان درباره مواردی که بعضاً آگهی فروش آنها منتشر می‌شود گفت بیرون بردن کتاب‌های مربوط به قبل از استقرار سامانه‌های مدیریت کتابخانه‌ای، اعمال محدودیت امانت منابع ارزشمند و نفیس با دستورالعمل‌های ابلاغی و تأسیس نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور است.

    عبدوس در پایان گفت: البته بعضاً افراد سودجو در پوشش عضو کتابخانه و در قالب امانت اقدام به سرقت و فروش منابع کتابخانه‌های عمومی می‌کردند که با شکایت نهاد و همکاری مراجع قضایی این باند و متخلفین شناسایی و دستگیر شدند که به دنبال آن منابع به کتابخانه بازگردانده شد.

    انتهای پیام 

  • با بحران نویسنده روبه‌روییم نه بحران مخاطب!

    محمدهاشم اکبریانی معتقد است: در ادبیات معاصر، بحران در خود نویسنده‌هاست تا مخاطب؛ اگر بحران مخاطب داشتیم آثار اکثریت‌پسند و ترجمه هم خوانده نمی‌شد.

    این داستان‌نویس و منتقد ادبی در گفت‌وگو با باراناخبر درباره «مسئله مخاطب در ادبیات داستانی» و اینکه آیا در این زمینه با بحران مواجه هستیم یا خیر، اظهار کرد: در حوزه ادبیات و هنر، و نه صرفا بخش ادبی، به دلیل مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، با ریزش مخاطب مواجه بوده‌ایم و در واقع  تعداد مخاطبان کم شده اما این به معنای بحران نیست.

    او سپس گفت: زمانی که  از «مخاطب» می‌گوییم  باید توجه کنیم مخاطب کدام ادبیات مدنظر ماست: مخاطب ادبیات خاص که می‌توان آن‌را ادبیات اقلیت‌پسند نامید، یا ادبیات اکثریت‌پسند (کلمه عامه‌پسند را مناسب این نوع ادبی نمی‌دانم). فکر نمی‌کنم ادبیات اکثریت‌پسند ما دچار بحران باشد زیرا کتاب‌های ۸۰۰ صفحه‌ای با قیمت ۶۰۰ هزار تومان داریم که به چاپ بیستم یا سی‌ام رسیده است؛ این نشان می‌دهد اگر مخاطب کتاب خود را پیدا کند، مسئله مالی  برایش اهمیت چندانی پیدا نمی‌کند. مخاطب ادبیات و داستان خاص یا همان اقلیت‌پسند، نیز اگر احساس کند یک اثر داستانی، چیزی به داشته‌هایش می‌افزاید و از خواندن آن لذت می‌برد، حتما آن را خریداری کرده و از آن بهره می‌برد.

    او با تاکید بر اینکه بحران ادبیات معاصر ما، خود نویسنده‌ها هستند، توضیح داد: بحران ادبیات ما مخاطب نیست بلکه نویسندگی، و به عبارتی خود نویسنده‌ها هستند. گرچه در ادبیات معاصر نویسنده‌هایی را داشتیم که به دلایل گوناگون، که جای بحث آن، این‌جا نیست، نوشته‌هایشان در ایران خوانده شده اما در بیرون از ایران، غالبا ناشناخته هستند، زیرا چیزی برای عرضه به ادبیات جهانی نداشته و ندارند. به عبارت دیگر در جوامعی که با بحران مخاطب هم روبه‌رو نیستند، این آثار خوانده نمی‌شوند. در اکثر موارد این آثار حتی در داخل کشورمان هم ممکن برای یک دوره‌ای مخاطب داشته باشند اما با سپری شدن آن دوره، دیگر مخاطب آن‌چنانی ندارند.

    نویسنده «اندوه من» که در یازدهمین دوره جایزه هفت اقلیم، به عنوان رمان شایسته تقدیر شناخته شد، با اشاره به رمان‌های مطرح جهان چون «جنایات و مکافات» و «صد سال تنهایی» بیان کرد:  این کتاب‌ها بعد از گذشت زمانی طولانی، هنوز خوانده می‌شوند اما در ۶۰_ ۷۰ سال اخیر کدام  نویسنده ایرانی را داریم که چنین باشد؟ شاید برخی به کتاب‌هایی چون «بوف کور» اشاره کنند اما فکر می‌کنم مخاطب این دست کتاب‌ها، در مقایسه با مخاطب آثار نویسندگان بزرگ خارجی، حرفی برای گفتن ندارند.  

    او با اشاره به این‌که در ادبیات کلاسیک و قصه‌های مردمی کشورمان رگه‌های قدرتمندی از ادبیات سوررئال داریم، ادامه داد: «بوف کور» صادق هدایت بی‌شک اولین گام ادبیات سوررئال و مدرن در ایران بود اما در ادبیات مدرن جهان پیش از آن، کتاب‌های زیادی در این سبک داشتیم که «بوف کور» با آن‌ها قابل مقایسه نیست. مثلا رمان سوررئال «نادیا»ی آندره برتون، که سال‌ها قبل از «بوف کور» نوشته شده، در سبک خود آن‌قدر قوی و مستحکم است که به عنوان مانیفست ادبیات سوررئال شناخته می‌شود. بنابراین طبیعی است که خواننده جهانی وقتی داستان‌های بزرگی چون «نادیا» را در اختیار داشته باشد، سراغ «بوف کور» نرود. به هر حال منظورم این است که باید بحران را در نویسندگی و نویسندگان خودمان جست‌وجو کنیم چرا که نویسنده‌های ما نمی‌توانند خود را در حد نویسنده‌های جهانی بالا ببرند و نظر مخاطب را جذب کنند.

    اکبریانی با اشاره به ترجمه برخی از آثار ایرانی به زبان‌های دیگر، گفت: این ترجمه‌ها به این معنا نیست که ادبیات کشورمان در ادبیات جهانی جایگاهی پیدا کرده باشد؛ کافی است به تیراژ آثار ترجمه‌شده به زبان‌های دیگر توجه کنیم، تا بفهمیم جایگاه آن‌ها کجاست.

    نویسنده «غریبانه می‌میرند» و «عصب‌کشی» در ادامه اظهار کرد: بگذارید رک بگویم چون ما نویسنده قدرتمند نداشتیم، برخی از نویسندگان در جامعه مطرح شدند؛ اگر نویسنده قدرتمندی داشتیم، وضع به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد و شک ندارم مخاطبان زیادی سراغ آن می‌رفتند.

    او در ادامه با اشاره به ریشه‌دار بودن ادبیات در کشور ما گفت: گرچه ادبیات ما ریشه‌دار است اما در دنیای مدرن نتوانسته رشد کند، در مقابل ادبیات، سینما را داریم،  گرچه سینما در کشورمان پیشینه تاریخی ندارد و پدیده مدرنی در ایران به‌شمار می‌رود اما رشد بسیار خوبی داشته و در عرصه جهانی نیز حرفی برای گفتن داشته و دارد. ما فیلمسازانی داشتیم که در عرصه جهانی مطرح شدند؛ سهراب شهید ثالث، عباس کیارستمی و اصغر فرهادی نمونه‌هایی از آن هستند ولی نویسنده‌ای با چنین جایگاهی نداشتیم و الان هم نداریم. بنابراین لازم است نویسنده‌ها بیش از آنکه به مخاطب توجه داشته باشند و با فرافکنی مشکل را در مخاطب ببینند، بیشتر به خودشان توجه کنند و ببینند دچار چه بحرانی هستند که نمی‌توانند مخاطب را جذب کنند.

    او با اشاره به خوانده شدن آثار ترجمه در ایران گفت: وقتی مترجمان برجسته‌ای چون عبدالله کوثری و مهدی غبرایی آثاری از نویسندگان بزرگ جهانی و حتی نویسندگان درجه دو، ترجمه می‌کنند، در اغلب موارد، مخاطب سراغشان می‌رود و در این زمینه دچار بحران نیستیم. اگر بحران مخاطب وجود داشت، این بحران باید در خصوص آثار خارجی هم نمود داشته باشد.

     او در پایان اظهار کرد: وقتی ادبیات کشورمان، قدرت و حرف برای گفتن داشته باشد شک نکنید چه در داخل و چه در خارج، مخاطبان فراوانی پیدا می‌کند. مثلا شعر شاعرانی چون حافظ، خیام و مولوی، با گذشت قرن‌ها، همچنان در ایران و کشورهای دیگر مخاطب زیادی دارند و ترجمه‌های گوناگونی از آن‌ها وجود دارد، اما کدام شاعر و نویسنده داستانی ما توانسته حتی بخشی از جایگاه جهانی آن‌ها را به‌دست آورد؟ چرا چنین است؟ پاسخش در مخاطب نیست، در قدرت و توانایی‌های بزرگ خیام و حافظ و مولوی و ضعف نویسنده امروزی است. به همین دلیل بهتر است بحران را در خودمان ببینیم نه مخاطبان.

    انتهای پیام 

دکمه بازگشت به بالا