اندوهی که کامل نیست می تواند با عصبانیت در فرد تکرار شود. اگر اقدامی برای این عزاداران متراکم و حل نشده انجام نشود ، تحمل مردم در آینده کاهش می یابد و در آینده شاهد افزایش خشونت خواهیم بود.
به گزارش باراناخبر ، این روزنامه ایران “پدرم مدام فکر می کرد ،” پدرم می توانست احترام بیشتری بگذارد ، اما چرا نه؟ ” “و بدتر اینکه” چرا نمی توانم روز گذشته در بیمارستان خداحافظی کنم؟ “” محمد ، 20 ساله ، پدرش را در ماه مارس سال گذشته ، تنها چند ماه پس از مرگ پدرش ، به دلیل بیماری ویروس کرونا قلب از دست داد. نازان ، مادر محمد ، می گوید هر روز این دو س asksال را می پرسد. او آنقدر گفت که من نگران شدم و به روانپزشک رفتم. پس از مرگ پدرش. دکتر گفت که او ناراحتی خود را به شرح زیر بیان کرد: “به نظر می رسد این پسر نمی تواند تحمل کند اصلاً مرگ پدرش پدر محمد از نظر بهداشتی چندان خوب نبود و ماسک را مجبور کرد و از الکل یا ضدعفونی کننده زیاد استفاده نکرد. خانه ما کرج است و همسرم در تهران کار می کرد. بنابراین او مجبور بود هر روز از مترو استفاده کند. قسم خوردم که او توجه بیشتری خواهد کرد ، من الکل را در کیفش گذاشتم ، اما وقتی برگشت دیدم که قوطی هنوز پر است و او از آن استفاده نکرده است. تا اینکه همه با هم تاج گرفتیم. ما به صورت سرپایی درمان می شدیم و من فکر می کردم که هر سه ما خوب هستیم ، اما می دیدم که چهره شوهرم خوب نیست و او در تنفس مشکل دارد. او مدام می گفت این موضوع مربوط به آلودگی هوا است.
سه هفته بود که شوهرم در خانه بیهوش بود. وقتی به هوش آمد گفت سکته کرده است. وقتی به بیمارستان رسیدیم و آنها گفتند 70 درصد ریه هایش درگیر است. بیمارستان اول او را نپذیرفت ، بیمارستان دوم به او کد 99 داد ، به این معنی که باید زنده می شد. بعد گفتند باید به بیمارستان دیگری بروید. در بیمارستان سوم ، آنها با 99 و جراحی های احیا تماس گرفتند و … اما دیگر خبری نشد. صبح او به تنهایی به بیمارستان رفت ، اما دیگر برنگشت. به همین دلیل هضم آن تا عصر برای پسرم بسیار دشوار است. به طور خلاصه ، ما نمی توانیم خداحافظی کنیم. بعداً ، ما هیچ مراسم دیگری به جز مراسم تشییع و ناهار در رستورانی در نزدیکی بهشت زهرا برگزار نکردیم.
چند بار پسرم را روی زمین بردم ، اما او نتوانست خانواده اش را ببیند ، فقط با عمویش و عمه هایش تماس گرفت. این تغییر روحیه من را می ترساند. آیا ممکن است پسر اینقدر آهسته تبدیل به این فرد پرخاشگر شده باشد؟ اصلا نمی توان باور کرد که ما همیشه در عزاداری هستیم. فردای آن روز ، حال ما خوب نبود. پسرم این روزها دارو مصرف می کند ، اما من هنوز تغییری در روحیه او مشاهده نکرده ام. حالا من هم خیلی خوب نیستم ، اما به خاطر پسرم خودم را کنترل می کنم. دکترش می گوید الان زمان می برد. “من می ترسم با این همه تجاوز ، به کلانتری و زندان بروم و در این تاج ، بدبختی دیگری بر بدبختی من افزوده شود.”
این روزها نازان و پسرش تنها عزادار از دست دادن یکی از عزیزان نیستند. عزاداری که با همه عزاداری های قبلی متفاوت است؛ تاج زی. برخی از عزاداران کرونا حتی با تعجب از دیگران جدا شدند. همانطور که یکی از لیلا می گوید: “وقتی یکی از دوستانش مادرش را از دست داد ، پس از آن ، هرچقدر من و سایر دوستان سعی کردیم با او تماس بگیریم ، مفید نبود.” او همه ما را در فضای مجازی به دام انداخت. و این عجیب بود همه ما ، اما من همچنین از برخی دیگر شنیدم که بسیاری از مردم پس از مرگ عزیزان خود با کرونا رفتار کردند ، که نشان می دهد این عزاداری با همه عزاداری های قبلی متفاوت است. “
اما اکنون به حال کسانی که برخی از عزیزان خود را در زمان شیوع ویروس کرونا از دست داده اند ، گوش دهید. آنها در یک وضعیت گیج کننده قرار دارند که می توان آن را کمی احساس کرد. فرزانه موسوی برادر ، خواهر و خواهر شوهر را با هم از دست داد: “ما برادرم را در موج سوم تاج از دست دادیم. دسامبر سال گذشته بود. او 52 ساله بود. روزی که او را صدا کردند ، سه شنبه سیاه ، سپری شد مانند این روزها ، تعداد کشته ها یکبار افزایش یافت ؛ بنابراین برادرم تخت بیمارستان را پیدا نکرد و ما به اصطلاح برای او تخت خریدیم. ما 90 میلیون دلار به یک دلال پرداخت کردیم. هیچ دارویی وجود نداشت.
اعضای خانواده تصمیم گرفتند حتی برای دفن به بهشت زهرا نروند. فقط سه یا چهار نفر داوطلب شدند و مراسم خاکسپاری را انجام دادند. به عنوان مثال ، شوهرم خانواده ما را ترک کرد. سپس روحیه بد ما شروع شد. برادرم نقش مهمی در زندگی همه ما داشت. باورمان نمی شد که او می رود. بعد همه فهمیدیم چقدر اشتباه کردیم که به مراسم تشییع جنازه نرفتیم. به نظر می رسد که همان مراسم تشییع جنازه در بهبود وضعیت فرد و پذیرش مرگ عزیز شما مثر است. من همچنان خودم را فریب می دادم که برادرم زنده است. من و مادرم و خواهرانم به هم زنگ زدیم و گریه کردیم تا اینکه خانواده آنقدر ناراحت شدند که تصمیم گرفتیم در رستورانی باز یک مهمانی داشته باشیم و یک طرفدار بیاوریم و همه با ماسک نشستیم. بنابراین ما عزاداری برادر کوچک را تحمل کردیم. چند ماه بعد ، نوه ام که معلولیت ذهنی داشت و در خانه بود ، فوت کرد. درست است که او معلول بود ، اما بدن سالمی داشت. تنها از خانه بیرون نمی رفت. کسانی که بیرون آمدند ویروس را آوردند و آلوده کردند.
اما به نظر می رسد فاجعه ما تا ماه مه امسال ، زمانی که خواهرم نیز تاج دریافت کرد ، به پایان نرسید. خواهرم دیابت داشت و یک سال تمام از خانه خارج نشد ، اما پسرش تاج گرفت. وی تا زمانی که هیچ علائمی نداشت و آزمایش وی منفی بود آزمایش داده بود. نگویید که این آزمایش منفی کاذب است. او به خانه برگشته بود و این بار خواهر 50 ساله ام با هم درگیر شد. دلمان برایش سوخت. او دقیقاً یک سال بود بیرون نیامده بود و حالا این بدبختی به سرش آمده بود. من خودم به تازگی بیماری را پشت سر گذاشته بودم. سه هفته گذشته بود و چون می دانستم آنتی بادی دارم ، خودم کار خواهرم را دنبال کردم و اصرار کردم که او در بیمارستان بستری شود. من در ICU از وی دیدن کردم ، اما آخرین روزی که او را دیدم ، متوجه شدم که نمی تواند بماند. شما از شکم و دیافراگم نفس می کشیدید ، نه از ریه ها. هنوز به یاد دارم که چگونه شکمش بالا و پایین می رفت و چگونه برای نفس کشیدن تلاش می کرد. خلاصه خواهرم هم رفت. این بار مراسم تشییع جنازه را با حضور کل خانواده انجام دادیم ، گفتیم شاید کمی آرام باشیم. این روزها همه خانواده ها حال بدی دارند. مادرم افسرده است ، بچه های خواهرم حال بدی دارند ، هیچکس حال او را نمی پرسد. »
پروانه بیگی ، روانشناس گفت: “متأسفانه جنبه های روانی کرونا از ابتدا به درستی درمان نشد.” کسانی که عزیز خود را از دست می دهند دقیقاً چه می کنند و چگونه با غم و اندوه خود کنار می آیند؟ نادیده گرفتن این افراد می تواند بعداً منجر به فاجعه شود. مرگ فقط در زمان تاجگذاری اتفاق می افتد و اغلب فردی که در بیمارستان می میرد حتی نمی تواند با عزیزان خود خداحافظی کند. عزاداری به صورت خصوصی و دور از جزئیات مراسم برگزار می شود که هر قسمت از آن عملکرد مثبتی در کنار آمدن با عزاداری دارد. اندوهی که کامل نیست می تواند با عصبانیت در فرد تکرار شود. اگر اقدامی برای این عزاداران متراکم و حل نشده انجام نشود ، تحمل مردم در آینده کاهش می یابد و در آینده شاهد افزایش خشونت خواهیم بود. شاید این روزها نمی توان به عزاداری دسته جمعی فکر کرد ، اما می توان به افرادی فکر کرد که غم و اندوه را تنها فرا گرفته و می خواهند در دنیایی بدون تاج به جامعه باز گردند. می توان این افراد را شناسایی و خدمات روانی و روانی را به آنها ارائه داد. “وقتی آنها را ترک می کند ، جامعه را از خشم و اندوه پر می کند.”
انتهای پیام