حمید فرخ خنژاد در اواخر دهه 70 با “عروس آتش” به سینمای ایران معرفی شد. در کنار جذابیت و تازگی فیلم ، شخصیت فرهان و ژانر فرخ نژاد بود که خسرو سینایی را زنده نگه داشت. توجه زیادی به بازیگری این تازه وارد سینما که از نظر معیارهای متعارف چهره زیبایی نداشت ، مورد توجه قرار گرفت و سپس فرخ نژاد به یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران در دهه 1980 تبدیل شد. دهه ای که یکی از معیارهای ستاره شدن زیبایی و شکوه چشم بود.
فرخ نژاد لهجه خود را در تمام این سالها حفظ کرده و بارها مورد انتقاد قرار گرفته است ، اما نقش های متنوع و به یاد ماندنی او در بهترین فیلم های دهه هشتاد رکورد بی نظیر و درخشانی را برای او رقم زده است. نمی توان او را در “چهارشنبه سوری” یا “بنفش” و نقش کمتر شناخته شده اش در فیلم رها شده “طبل بزرگ زیر پای چپ” نادیده گرفت. او حتی در کمدی پر جنب و جوش “خوب ، بد ، بچه گربه 1” درجه یک بود و حضورش تحت الشعاع زوج محبوب و شوخ طبع فیلم (پژمان جمشیدی و سام درخشانی) قرار نگرفت.
در دهه 1990 ، ستاره اقبال فرخ نژاد سقوط کرد و او با انتخاب اشتباه و همکاری در پروژه های قوی اما بی کیفیت ، به حاشیه رفت. نسل بازیگران تغییر کرده بود و کمتر نقش های مناسبی برای او یافت می شد.
اجرای نمایش “سرگرد” در سی و هشتمین جشنواره بین المللی فیلم فجر یادآور شد که فرخ نژاد هنوز بازیگر خوبی است. بازیگری که می تواند با یک حرکت فیلم بسازد. احسان عبدی پور داستان نویسی ماهر است ، او فرهنگ جنوب را با فراز و نشیب هایش می شناسد و به خوبی می داند که چگونه تجربیات شخصی خود را به داستانی مرتبط کند که مخاطبان گسترده ای پیدا کند. اما اگر فرخ نژاد نبود ، “سرگرد” چندان جذاب و دیدنی نبود.
این فیلم افتتاحیه فوق العاده ای دارد ، فرخ نژاد با کت و شلوار و پیراهن گل کنار جاده ایستاده و ما را به فیلمی تلخ و تراژیک متصل می کند ، اما غم و اندوه ، فقر و بی عدالتی را در قالب یک کمدی موقعیت و پایان اعتراف می کند باقی. «ماژور» اگر در یک فصل خوب و با تبلیغاتی هوشمندانه و صادقانه اکران شود ، می تواند مخاطبان خسته از کمدی های سطح پایین و درام های تکراری را راضی کند. فیلم احسان عبدی پور امضای خاص خود را دارد. نقاط ضعف و قوت آن متعلق به فیلمسازی است که سعی می کند راه را در قلب سینمای کلیشه ای ، رانت طلب و کند کند و این تلاش قابل تحسین است.
5757