در چند ماهه اخیر و همزمان با اعتراضات، طیفهای گوناگونی از گروههای مرجع ورود کردند؛ ورزشکاران، سلبریتیها، سیاسیون و دانشگاهیان. امیررضا خادم که از همان روزهای نخست در صفحه شخصیاش در اینستاگرام نسبت به وقایع واکنش نشان داده، به نوعی تجمیع همه گروههای مرجع است؛ او هم یک ورزشکار سرشناس است که مدال المپیک و جهان را دارد، هم استاد دانشگاه است و هم سوابق سیاسی نظیر نمایندگی مجلس و معاونت پارلمانی رئیسجمهور و معاونت وزیر در کارنامهاش به چشم میخورد. امیر خادم در خصوص شرایط روز گفتوگوی مفصلی انجام داده که بخشی از آن را در ادامه میخوانید:
نحوه برخورد با شخصی مانند علی دایی در این ۴ ماه را چطور ارزیابی میکنید؟
یک بخش این است که درایتی وجود داشته که هنوز علی دایی را نگرفتند، چون زمانی که در رابطه با بنده خدایی که در اردبیل فوت کرده بود صحبت کرد، با رویکردی که تا الان بوده طبیعتا بایستی الان دستگیر شده بود الان آبخنک میخورد، اما هنوز که نمیخورد.
خب دستگیری علی دایی هزینه بالایی دارد.
خب بالاخره بیدرایتی هم حدی دارد که هنوز به آن حد نرسیده است. علیرغم وجود حتی قبول کردن اینکه خانواده آقای دایی ممنوعالخروج بودند که همانطور که خود دایی گفت چنین چیزی نبوده و به نظرم نبوده است، چون نمیشود که ایشان به فرودگاه برود و از گیت عبور کند و ممنوعالخروج باشد. خیلی بد و زشت است که یک آدم ممنوعالخروج در سیستم ثبت نشده باشد. حتی یک تعدادی که ممنوعالخروج شدند و به آنها هم ابلاغ نشده است حداقل در فرودگاه پاسپورتشان را گرفتند و اجازه ندادند از گیت عبور کنند. اما اینها از گیت رد شدند، سوار پرواز شدند و رفتند، روی هوا آنها را گرفتند. این کار زشت است. حتی قدرتنمایی هم نیست. بلکه بیتدبیری است و شکی در آن نیست. در آخر این است که خانم آقای دایی و دختر ده سالهاش از کشور خارج شوند. حال چه اتفاقی میخواهد در این ماجرا بیفتد؟ از مرز قانونی هم رفتند و شما هم رسما اعلام نکرده بودید. حتی گیت گذرنامه داخل فرودگاه هم مطلع نبوده است. حداقل به روی خودتان نیاورید، این چه کاری است؟ چه کسی تصمیم میگیرد و چگونه این کار را انجام میدهید؟ تصور من این است که قطعا با فردی که این تصمیم را گرفته و چنین دستوری داده حتما برخورد لازم شده است، چون اگر اینطور نباشد که خیلی زشت و بد است. اما میخواهم بگویم ماحصل عدم وجود نظام ارزشیابی مناسب و عدم وجود یک سیستم اداری – مدیریتی منسجم، اتفاقاتی مانند اتفاقات موضوع آقای دایی را پیش میآورد که اگر پیش نیامده بود حتی اگر در مغازه او چیزی مینوشتند کسی آن را به حاکمیت ربط نمیداد. میگفتند بالاخره عدهای معترض به اتفاقات و مسائل کشور طرفدار علی دایی هستند و یک عده هم مخالفش بودند و همانطور که روی دیوارها چیزهای دیگر هم مینویسند اینجا هم چیزی نوشتهاند. یعنی میشد مطالب و مواضع افراد جامعه و نه یک بخشی از طرف حاکمیت در مقابل افرادی بدون سلاح و به نوعی از دل جامعه. نتیجهاش هم یک بازتاب جهانی غیرمتعارف است که ما در هیچجای دنیا چنین چیزی را نشنیدیم و در خیلی جاها اگر با یک قهرمان یا هنرمند برخوردی میشود عمدتا شاهد این هستیم که مردم به آن تمکین میکنند که مثلا اگر با فلانی بد رفتار شد یا حتی گاهی اشاره میشود که فرد را به خاطر اینکه حالت طبیعی نداشته به دلیل رانندگی او را گرفتند، دیگر کسی نمیگوید که خواستند این را خراب کنند و… اما اینجا ما به آن سطح از بیاعتمادی در سطح جامعه رسیدیم که تعدادی گفتند عدهای را در برنامه پارتی و… گرفتند مردم میگویند به خاطر اینکه آن یک نفر چنین حرفی زده او را دستگیر کردند و این خیلی جدی است.
نکته این است که مثلا برخورد با آقای دایی در حد حمله رسانهای برخی رسانهها با آقای دایی بوده یا شعارنویسی، هواپیما و… اما بعضی از چهرههای ورزشی سرشناس را واقعا بازداشت کردند مانند حسین ماهینی کاپیتان پرسپولیس و بازیکن تیمملی، وریا غفوری کاپیتان استقلال و بازیکن تیمملی و یحیی گلمحمدی و کریم باقری که احضار شدند. احساسم این است که خیلی به نظر نمیرسد این تصمیم چند تا مدیر بوده که شاید بعدا هم با آنها برخورد شده باشد. به نظرم قصد دارند که جامعه سلبریتی ورزش را به سمت ساکتشدن سوق بدهند، شما این احساس را ندارید؟
آن که قطعی است. من خدمت شما هم گفتم که بالاخره ۲ شورای اساسی در کشور داریم تحت عناوین شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی امنیت ملی؛ تصمیمات و مسائلی که در این ارتباط میشود حتما در آنجاها در سطحی مطرح میشود و به نظر من ایراد در همانجاهاست که ماحصلش چنین اتفاقاتی رخ میدهد. در صورتی که کاملا داستان میتوانست برعکس باشد. شما بایستی وزرای علوم، ارشاد و ورزش را مجاب میکردید، برای آنها مسئولیت مشخص تعیین میکردید که بروند با آدمهای مرتبط ارتباط برقرار کند. مثلا بگویید آقای وزیر ارشاد جلسهای با خانم علیدوستی گذاشته است، آیا به نظرتان وزیر ارشاد خراب میشود؟ خب مسلم است که خیر. البته در زمان خودش، الان که احتمالا اینها وقت نمیدهند که جلسهای برقرار شود. وزیر ورزش که خودش یک ورزشکار و قهرمان است با علی دایی صحبت کند، مگر ایرادی دارد؟ مسلما در این شرایط اعتبار وزیر بالا میرود حتی اگر آن خانم یا آقا به او وقت ندهند چون آنها ورود کردند و… ولی حالا برعکس است، شما مدام نسبت به اینها جبهه گرفتید، صحبت و انتقاد کردید.
البته خاطرم هست انتقاد شدیدی به وزیر ورزش داشتید سر داستان خانم الناز رکابی که چرا صبح زود ایشان را به وزارت ورزش برای جلسه کشاندهاند.
چون خانم رکابی که از لحاظ قهرمانی و ورزشی که سطحی نداشت، مساله حجابش بود. موضوع حجابش باعث شد به آن شکل کشیدندش به آنجا در عین حالی که چند نفر از تیم مدال گرفتند و چند نفر هم مدال نگرفتند. حال اگر شما همه را میآوردید… برای اولینبار چنین اتفاقی نیفتاد، به هر حال…
وزیر ورزش میگفتند خود خانم رکابی خواستند صبح زود من را ببینند.
پس چرا با او عکس گرفتند؟ آنکه جای خودش. قبل از وقوع این اتفاقات بایستی درایت وجود داشته باشد، پیشبینیهای لازم انجام شود و اقدامات مقتضی اتفاق بیفتد نه اینکه بعدش که اتفاق افتاد چیزی را مانند اینکه آقای وزیر ارشاد دم زندان برود و خانم ترانه علیدوستی که از زندان آزاد شد به استقبال ایشان برود. خب این خندهدار است چه کاری است!؟ این یک تضاد است که یک بخش نظام کاری میکند و یک بخش کار دیگری. اگر بخواهم واقعیت را بگویم بالاخره من در سیستم بودم و مطالب و مسائل زیادی دیدم که آن سمتی است. این نکتهای که میخواهم بگویم زنجیروار بههم مرتبط هستند، در حوزه سیاست خارجی در یک دورهای همه میخواستند برجام را پاره کنند، مجلس آن را سوزاند و آقای وزیر امور خارجه ما یکی از منتقدین بود و معاون ایشان جزو منتقدان قطعی بود. الان وقتی امریکا اعلام میکند که ما دیگر به برجام ورود نمیکنیم، چرا مدام اعلام میکنید که اینها دارند با ما ارتباط برقرار میکنند!؟ شما هم بگویید ما هم نمیخواهیم. پس شما میخواهید به جامعه خوراکی بدهید که جامعه به خاطر برجام باز هم منتظر بماند چون امکان دارد که محقق شود. پس اگر این خوراک نیاز بوده چرا در تمام سالها آن را نفی کردهاید؟