«بیمارستان شاهنامه یعنی بیمارستان مدرن ما. «جایی که افراد دارای مشکلات روانی پذیرش می شوند!
به گزارش باراناخبر، در یادداشتی به عصر ایران مهرداد خدیر می نویسد: یک بعدازظهر گرم تابستانی در بیمارستان نشسته بودم که صدای مرد افغانی آمد و پرسید: اینجا بیمارستان است؟ وقتی جوابی نشنید ادامه داد: بیمارستان؟
نگهبان بیمارستان معروف خیابان «دکتر شریعتی» با کنایه و بی سر و ته گفت: نه به آن بیمارستان و نه به این بیمارستان! بله پدر جان، اینجا بیمارستان است، بیمارستان یا بیمارستان. کارت را بگویید و سپس به مرد دستور دهید که نوار آبی را دنبال کند و به رادیولوژی طبقه پایین برود.
با من منتظر بیمار نشسته بودم که همان نگهبان یا ناظر داخلی گفت: اینها در کتاب فارسی صحبت می کنند و گاهی خنده دار است. مثلاً دیروز شخصی آمد و وقتی دکتر از او پرسید که از چه کسی درد می کند، پاسخ داد: از پگاه. اما نمی دانم چرا نمی گویند «بیمارستان»؟
او انتظار پاسخی نداشت، اما در پاسخ به چنین بحثی در فضایی که جز بیماری و بیمه و هزینه درمان چیزی گفته نمی شود، پاسخ دادم: «چون بیمارستان شاهنامه یعنی بیمارستان امروزی ما. «جایی که افراد دارای مشکلات روانی پذیرش می شوند!
به ذهنم فشار آوردم و بیت مورد نظر را در گوشی جستجو کردم و پیدا کردم:
گودرز گفت: بیمارستان
کشور شما زیباتر از تمدن
(بیمارستان و شهر با حرف “ر” ساکن هستند.)
فرصتی برای توضیح بیشتر نبود و البته مراجعه به چند کتاب در منزل ضروری بود و همکاری بیمار زیاد طول نکشید.
حالا که این فرصت فراهم شد به سراغ شاهنامه و متن منثور آن می روم. داستان از آرزوی پرواز در ذهن کاووس پادشاه کیان صحبت می کند که پس از پایان فتوحات زمینی برای رفتن به بهشت در سودا افتاد یا در این سودا انداخته شد. (احتمالاً قدیمی ترین نمونه در توهم!)
البته پرواز آرزوی دیرینه بشر است و فردوسی از آن بی خبر بوده است.
بدین ترتیب، برای اجرای ایده پرواز، خردمندان و مشاوران گرد هم آمدند تا تدبیری بیندیشند و از میان پیشنهادات مختلف، قرار شد پرندگان عقاب را بیاورند، گرسنه نگه دارند و گوشت و غذا را در قفس بگذارند. و چهار قفس را در چهار طرف تخت کیکاووس قرار دهید، آنها را ببندید تا به دلیل غذا و در نتیجه بستر برای پرواز پرواز کنند.
البته این اتفاق افتاد، اما پرندگان عقاب گرسنه تا کی میتوانستند پرواز کنند و اگر سیر بودند، چرا باید حریصانه برای شکار پرواز میکردند؟! ظاهراً آخر ماجرا را اینجا حساب نکرده اند.
ایده تخت پرنده محقق شد و کاووس بر فراز تخت پرواز کرد، اما پرندگان عقاب پس از ساعت ها نفس کشیدند و بقیه ماجرا قابل پیش بینی است: سقوط.
(در شاهنامه منطقه سقوط نیز آمده است: آمل / مازندران.)
کیکاووس در شرایط بدی قرار داشت و باید به موضوع اصلاح و تجدید نظر فکر می شد. چون این خبر به رستم رسید به یاری شاه شتافتند، هرچند او کاری نه عاقلانه انجام داده بود، اما همچنان پادشاه ایران بود. این در حالی اتفاق افتاد که کاووس قبلا رستم را مورد آزار و اذیت قرار داده بود.
گودرز، رزمنده و جانباز معروف، از این امر غافل نبود و گفت:
کسی که مثل رستمی “جنگجو” بود
برند، او کمی عقل در سر داشت
یعنی چقدر احمقانه باید باشد که شاه جنگجو و قهرمانی چون رستم را در کنار خود داشته باشد اما او را از نظامش بیرون کند.
اگر چنین است، سرنوشت «بیمارستان» چه شد؟ اکنون می توان گفت: و این بیمارستان است!
گودرز گفت: بیمارستان
کشور شما زیباتر از تمدن!
دلالت بر این دارد که گودرز پهلوان به کاووس گفت: تو با این تمدن ها (کاخ ها و کاخ ها) چه کار داری؟ جای بهتری برای شما خانه سالمندان است!
مشخص است که ایشان از بیمارستان به همان معنایی استفاده می کردند که ما امروز از مرکز نگهداری بیماران روانی استفاده می کنیم که البته آنها نیز بیمار و نیازمند مراقبت هستند.
همچنین می توان چنین فرض کرد که در انتخاب واژه «بیمارستان» به عنوان معادل «بیمارستان» یا «بیمارستان» این پیشینه در شاهنامه لحاظ نشده و یا معنای آن به درستی درک نشده است.
مانند کلمه فرودگاه که برای تکمیل یک پرواز مناسبتر است، احتمالاً به این دلیل که در ابتدا باند هواپیماهای خارجی در نظر گرفته شده بود و قصد شروع پرواز با “پایین” یا برخاست نداشتند.
قسمت آخر داستان هم جالب است:
همیشه جای دشمن را بدهید
رای خود را بیهوده به کسی نگویید
بهتر است گارد تنظیم شده توضیح بیشتری نپرسد و بیمار بستری نشود تا این تاخیر بعدی فراهم شود و البته باید به یاد داشته باشیم که “درمانگاه” معادل خوبی است اما به جای کلینیک ها و بخش های کوچکتر. . ، اولت اگر بیمارستان را با نام کلینیک دور بزنیم. (البته اخیراً اصطلاحات درمانی و سلامتی نیز رایج شده است.)
داستان کیکاووس علاوه بر واژههای «بیمارستان» و «تمدن»، هم از نظر رویای پرواز و هم از نظر حسرت بیشتر قابل تامل است.
انتهای پیام/