رهبر معظم انقلاب معتقدند: «جمهوری اسلامی یک مرکب انضمامی نیست که ترکیبی باشد از چیزی به نام «جمهوری» و چیزی به نام «اسلامی» تا یکی بگوید من طرفدار جمهوریتم بیشتر، یکی بگوید من طرفدار اسلامیتم بیشتر، این جوری نیست بلکه جمهوری اسلامی یک حقیقت است؛ آن جمهوری است، آن اتکا به آرای عمومی است که خدا آن را مقرر کرده است».
به گزارش باراناخبر، در اندیشه اجتماعی آیتالله سید علی خامنهای رهبر انقلاب اسلامی و نگاه ایشان در تحلیل اجتماعیِ انقلاب اسلامی «مردم» مفهوم، نقش و دلالتهای قابل توجهی در مبنا و میدان نظام اجتماعی دارند و این نظریه را برجسته میکند.
نگاه مقام معظم رهبری به «مردم» در نظام اسلامی ویژه و عمیق است و در برگیرنده پنج رویکرد خاص و منحصربهفرد است.
در دیدگاهی که ایشان نسبت به مردم دارند، مردمسالاری «معنای واقعی دارد و تعارف نیست» و مردم واجد نقشی اصیل هستند.
به این جمله ایشان توجه کنید: «هیچ کس در نظام اسلامی نباید مردم، رأی مردم و خواست مردم را انکار کند».
این دیدگاه متاثر و مبتنی بر تفسیری است که از دیدگاه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی به جایگاه و نقش مردم در نهضت اسلامی دارند. امام امت فرمودند: «امام به معنای واقعی کلمه معتقد به آراء مردم بود.»
در مقابل این تفسیر ناب انقلاب اسلامی از نقش مردم، دو نگاه و جریان مهم وجود دارد: یکی نگرش متحجرانه و دیگری تفکر متجددانه. این دو تفکر در برابر اصل انقلاب اسلامی هم قد علم کردند، هر چند وجهه اخیر آنها، نه تحجر یا تجددی صریح، که بر اساس نوعی التقاط شکل گرفته و در عین پذیرش اصل انقلاب اسلامی رگههایی از باورهای متحجرانه و متجددانه را به همراه دارد.
صورت کنونی این تقابل در دوگانه غلط اسلامیت و جمهوریت پدیدار میشود.
از یکسو رگههایی از تحجر، زمینهساز خواستِ اسلامیت منهای جمهوریت است که در آن «مردم» نقش ظاهری دارند و در سوی دیگر این منازعه، جمهوریتِ منهای اسلامیت است که در نهایت منتهی میشود به دموکراسی که در آن مردم، زینت و بازیگری هستند که به وسیله نهادهای هدایتکننده دموکراسی به بازی گرفته میشوند و به مثابه پوشش بر روابط سرمایهداری به کار میآیند.
رهبر انقلاب تقابل اسلامیت و جمهوریت را یک دعوای ساختگی میدانند و در نقدی بنیادین بر کلیت این دو دیدگاه معتقدند: «به هیچوجه موافق نیستم که یک عده بگویند اگر فلانطور نباشد، اسلام از بین خواهد رفت یا یک عد ه هم بگویند اگر فلانطور نباشد، جمهوریت از بین خواهد رفت؛ نه آقا، این حرفها نیست.»
ایشان در این زمینه استدلال میکنند این یک نزاع نزاعی غیراصیل و ساختگی است و «کسانی» هستند که این رقابت کاذب را به وجود میآورند.
ایشان در جایی بیان کردند: «از طرف کسانی سعی شده که بین جمهوریت نظام و اسلامیت، رقابتی به وجود بیاورند. یکجا بعضیها بگویند روی اسلامیت تکیه شد، جمهوریت تضعیف شد؛ یک عده هم بگویند روی جمهوریت تکیه شد، اسلامیت تضعیف شد. اینطوری نیست.»
ریشه این نقد و نگاه رهبر انقلاب در نگرش پیوستهای است که به ماهیت جمهوری اسلامی دارند.
ایشان معتقدند: «جمهوری اسلامی یک مرکب انضمامی نیست که ترکیبی باشد از چیزی به نام «جمهوری» و چیزی به نام «اسلامی» تا یکی بگوید که من طرفدار جمهوریتم بیشتر، یکی بگوید من طرفدار اسلامیتم بیشتر، این جوری نیست بلکه جمهوری اسلامی یک حقیقت است آن جمهوری است، آن اتکاء به آرای عمومی است که خدا آن را مقرر کرده است.»
نگاهی که رهبر انقلاب در زمینه مردمسالاری دینی دارند نگرشی پیوسته است. این نگرش در برابر سه گسستی که همواره در تفسیرهای متعدد از مردمسالاری دینی وجود دارد، معنا پیدا میکند.
اولین گسست «طولی- تاریخی» است. این گسست، مردمسالاری دینی را ویژه دوران پس از انقلاب میداند و براساس برخی تفسیرها میکوشد «جمهوری اسلامی» را محصول نوعی تنازل قلمداد کند.
بر اساس نگرش پیوسته رهبری، مردمسالاری دینی نه فقط صورت «نظام» که روش «نهضت» انقلاب اسلامی نیز بوده است. مردمسالاری دینی تئوری است که بر اساس آن انقلاب شد و همین تئوری به صورت پیوسته منتهی به شکلدهی یک نظام شد.
سطح دیگر گسست «عرضی- اجتماعی» است. بر اساس نگرش ناشی از این گسست، مردمسالاری دینی تنها در برخی از نظامهای اجتماعی قابل طرح است. در صورتیکه مبتنی بر نگرش پیوستهی رهبر انقلاب، مردمسالاری دینی الگوی مطلوب در در همه عرصههاست.
جمهوری اسلامی فراتر از یک نظام سیاسی بلکه نظامی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است و شکستها و پیروزیهای هر حوزه را میتوان بر اساس تحقق یا عدم تحقق آن تبیین کرد:
رهبری بر این باورند: «هر جایی که مسئولین کشور توانائیهای مردم را شناختند و به کار گرفتند، ما موفق شدیم. هر جایی که ناکامی هست، به خاطر این است که ما نتوانستیم حضور مردم را در آن عرصه تأمین کنیم.»
و بالاخره گسستی «عمقی- تحلیلی» است که در آن میان «انقلاب اسلامی» و «نظام جمهوری اسلامی» تفکیک میشود. این تفکیک که زمینهها و پیامدهای خاص خود را دارد، در منظری که رهبر انقلاب از مردمسالاری دینی پیش میکشند جایگاهی ندارد.
از دیدگاه ایشان جمهوری اسلامی قابل تقلیل به افراد و مدیران نیست تا برای نقد آنها لازم به تفکیک «جمهوری اسلامی» از «انقلاب اسلامی» باشد.
جمهوری اسلامی پیش و بیش از آنکه محصول رفتار مسئولان باشد، مولود انقلاب اسلامی است و نباید با این تفکیک از کانون توجههای نظری و عملی دور بماند.
مسئلهی دیگر در این نگاه این است که سطح مرمدسالاری دینی همواره قابل ارتقاء به سطوح بالاتر است. البته این ارتقاء به معنای نفی سطوح گذشته نیست و نباید به این امر بیانجامد:
ایشان بر این نظرند: «دامنه مردمسالاری را میشود گسترش داد، کیفیت داد، میشود هر چیزی را برتر کرد، در این شکی نیست اما نباید نسبت به جمهوری اسلامی بیانصافی کرد.»
بر وفق این نگاه و بر اساس یگانگی جمهوریت و اسلامیت، از یکسو میتوان استدلال کرد که «هر چه جمهوریتر اسلامیتر» و «هر چه اسلامیتر جمهوریتر» از سوی دیگر گام برداشتن به مراتب بالاتری از مردسالاری، راهی است که همواره باید پیموده شود.
رهبری تاکید دارند: «در همه مسائل گوناگون کشور، مسئولین باید بتوانند با مهارت، با دقت و ابتکار راههائی را برای حضور مردم پیدا کنند. … اینجاست که مسئولین باید زمینهها را، مدلها را، فرمولهای عملی و قابل فهم عموم را، فرمولهای اعتمادبخش را برای مشارکت مردم فراهم کنند.
در هر بخشی میشود این کارها را کرد. هم قوه مجریه، هم قوه قضائیه، هم قوه مقننه به شیوهی خاص خود میتوانند این را تأمین کنند؛ از ابتکار مردم، از فکر مردم، از نیرو و انگیزهی مردم، از نشاط جوانیِ جوانان ما – که قشر عظیم و وسیعی هستند – میتوانند استفاده کنند.»
مقولهی تکاملی بودن نقش مردم، وجهی پویا به تفسیر رهبر انقلاب از مردمسالاری دینی بخشیده است. بر اساس استدلالی که این نظریه میپروراند نظام جمهوری اسلامی همواره در مسیرِ شدنِ خود به این نظریه نیاز دارد و این نظریه همواره مراحل نیل به ترازهای بالاتر و گستردهتری از مردمسالاری دینی را هموار میسازد.
در منظری که رهبر انقلاب به این نظریه میگشایند، «مردمسالاری دینی» یک الگوی جهانی است که میتواند «در کشورهای گوناگون به اقتضای شرائط، با شیوهها و شکلهای گوناگون تحقق یابد» از همینروی در جریان انقلابهای بیداری اسلامی آن را به مثابه یک «الگوی مطلوب» به «ملتهای انقلاب کرده» پیشنهاد دادند.
ایشان استدلالی در اینباره میپرورانند که بر نقش پیش برنده مردم در جامعه و تاریخ استور است.
مقام معظم رهبری بیان کردند: «این مخصوص ما ایرانیها نیست. در هر نقطهای اگر کار دست مردم قرار گرفت و مردم دارای هدف بودند … سختترین کارها، کارهای نظامی، کارهای امنی تی، دست مردم وقتی افتاد، صحنه وقتی در اختیار مردم قرار گرفت، پیش خواهد رفت.»
این البته بدان معنی نیست که این الگو با همه مختصات و ویژگیهای خود قابل تعمیم در سایر کشورهاست بلکه منظور، جهتگیری و نگاه کلان این الگو است که هر کشور میتواند مبتنی بر شاخصهای هویتی خود از آن استفاده کند.
بُعد مهم دیگری که نظریه رهبر انقلاب در زمینهی مردمسالاری دینی را برجسته میکند، رویکرد عینی و راهبردی ایشان است. دیدگاه رهبر انقلاب به مردمسالاری دینی از یکسو محصول جمعبندی تجربهی عینی انقلاب اسلامی است. «
رهبری اظهار کردند: «از او ل انقلاب تا امروز هر وقتی هر کاری را محو ل به مردم کردیم، آن کار پیش رفته است؛ هر کاری را انحصاری در اختیار مسئولان و رؤسا و مانند اینها قرار دادیم، کار متوق ف مانده است. نمیگوییم حالا همیشه هم متوق ف مانده ام ا غالباً یا متوق ف یا کُند [شده]؛ اگر متوق ف نمانده است، کُند پیش رفته است. ام ا کار دست مردم که افتاد، مردم کار را خوب پیش میبرند.»
از سوی دیگر به مثابه راهبردی برای حل مسائل گوناگون مطرح میشود.
مقام معظم رهبری متذکر شدند: «ما مسائل حل نشده کم نداریم. در همه مسائل گوناگون کشور، مسئولین باید بتوانند با مهارت، با دقت، با ابتکار، راههایی را برای حضور مردم پیدا کنند.»
منبع:
https://farsi.khamenei.ir
انتهای پیام