هزینه هایی که در زندگی به دلیل تورم و گرانی چندین ساله تجربه می کنیم و این وضعیت به نظر من وضعیت نگران کننده ای است. زیرا به این معناست که به نوعی پذیرش فقیر شدن مردم در حال عادی شدن است. اما چرا باید این نگرانی را داشته باشیم؟
در این راستا باید نگران تامین حداقل معیشت و قانع شدن به این حداقل معیشت و گاه با توجیه پذیرفتن سطح زندگی مردم به گونه ای باشیم که قدرت نمردن را داشته باشند. این در حالی است که مردم ایران حق دارند با این همه منابع و ظرفیت های فعلی و بالقوه زندگی مرفهی داشته باشند.
از نظر زندگی مرفه که در آن اصلاً نگران رفع نیازهای اولیه خود نباشند، اما برای داشتن زندگی مرفه تر که در آن ایران و مردم ایران زندگی می کنند، باید سعی کنند امکانات را به گونه ای فراهم کنند که مردم می توانند از زندگی لذت ببرند و نیازهای اولیه مانند غذا و پوشاک، سرپناه و کار نباید دغدغه کسی باشد. اما وقتی با مردم صحبت می کنیم یا در جمع آنها حضور داریم و گوش می دهیم، خودمان جزء این افراد هستیم و از این افراد جدا نیستیم، شرایط به گونه ای شده که حداقل ها را می پذیریم.
می گوییم مرسی امروز خیلی گرون نبود نه اینکه گرون نبود. قیمت خودروی پراید طی سالیان را ببینید. وسیله نقلیه ای که به گفته مسئولین و مدیران مربوطه چندان ایمن نیست و در این سیل آخر شاهد بودیم که چگونه این نوع خودروها له شدند. در حالی که یک خودروی ایمن حداقل نیاز است. همین خودرو با این ویژگی چند درصد افزایش قیمت داشته است؟ هزینه درمان، دارو و آموزش، اجاره و خرید خانه که برای خیلی ها غیرقابل تصور است.
حالا اگر زمانی فکر میکردیم میتوانیم خانه مستقلی داشته باشیم، حالا با این شرایط، تصوری که گاهی میتواند لحظهای ما را خوشحال کند، دیگر برای خیلیها قابل تصور نیست. این نوع نگاه چه از سوی مسئولان و چه از سوی مردم به معنای عادی شدن فقر و پذیرش فقر و این است که ما در این جامعه زندگی می کنیم. بدیهی است که این نوع تماشا می تواند آزاردهنده باشد.