در چنین جو ، همه چیز فراتر از ارزش عملکردی خود است و جایگزین ارزش تجاری می شود. این خودرو برای فروش و اجاره معامله می شود. بورس به بزرگترین صحنه معاملات تبدیل می شود و در یک بازه زمانی کوتاه 100 درصد رشد می کند. اما چه به سود واقعی و ارزش این بنگاه ها رسیده است؟ به همین ترتیب ، در زمینه ارز ، طلا و بازار زمین شاهد رشد چشمگیر هستیم.
در چنین شرایطی با فوران تاج و شوک شدید هر دو طرف عرضه و تقاضا پیش بینی می شود که از یک طرف سه میلیون کارگر فعلی اخراج شوند و از طرف دیگر تجارت و تورم افزایش یابد. . همه اینها منجر به احیای طبقات متوسط و پایین در شهرها ، شهرهای کوچک و روستاهای اطراف شهرها و افزایش مسکن غیررسمی می شود. بنابراین توجه به مسئله حل و فصل غیررسمی چه از نظر جلوگیری از ناآرامی های اجتماعی و چه از نظر ساماندهی شهرک های موجود باید در اولویت قرار گیرد. در این سخنرانی ابعاد مختلف این بحث تا حد امکان مورد بررسی قرار گرفته است.
1. چرا روند حاشیه نشینی در شهرهای بزرگ در دهه های اخیر به طور پیوسته افزایش یافته است؟
افزایش مسکن غیررسمی پدیده خاصی برای ایران نیست و بیش از یک میلیارد نفر در جهان در مسکن غیر رسمی زندگی می کنند و پیش بینی می شود تا سال 1409 به دو میلیارد برسد. دلیل اصلی نحوه صنعتی شدن و سیاستهای توسعه در ایران و سایر کشورها است. به ویژه در مورد ایران ، مسئله اصلاحات ارضی كه باعث اختلال در سیستم تولید كشاورزی در دهه 1940 شد ، منجر به جابجایی گسترده روستایی – شهری شد. همچنین ، پروژه های بسیار سریع توسعه صنعتی که در دهه 1940 و 1950 اتفاق افتاد ، منجر به تمایل به مهاجرت از روستاها به شهرها و از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ برای یافتن شغل و معیشت بهتر شد. میزان زیادی از اشتغال صنعتی در شهرهای بزرگ ایجاد شد ، اما کارگران درآمد بهتری نسبت به روستاها داشتند.
از طرف دیگر ، چگونگی کارآیی توسعه شهری در گسترش مسکن غیررسمی مؤثر است. در 50 سال گذشته ، جمعیت شهرهای ایران تقریباً دو برابر شده است که این یک افزایش غافلگیرکننده است. با این حال ، از یک طرف ، رشد شهرها متعادل نشده است؛ برخی شهرها ده ها سال رشد مساوی را تجربه کرده اند و رشد شهری منفی بوده و از طرف دیگر فضاهای شهری نتوانسته اند به طور منظم پاسخ دهند و برای پذیرش چنین رشدی برنامه ریزی شده اند. در همین زمان ، سیاست های اراضی و توسعه شهری و مسکن با انتقاد جدی روبرو هستند. از اواسط دهه 1940 انتقادات زیادی به ویژه در رابطه با توسعه شهری مدرن وجود داشته است.
2- زمینه های اقتصادی و اجتماعی این روند چیست و بر اساس چه سیاستی انجام می شود؟
از دیدگاه نظری ، عامل اصلی کاهش توسعه در یک موضوع فنی و فنی مبتنی بر صنعتی شدن ، رشد سریع بدون در نظر گرفتن عامل انسانی و افزایش سرمایه انسانی است. در ایران به دلیل درآمدهای نفتی ، دولت مسئولیت توسعه را به عهده گرفت ، و جامعه به تدریج نقش خود را از دست داد و به اقدامی در دست دولت تبدیل شد. ماهیت این توسعه که در ساختار حاکمیت و نحوه تسلط زیست شناسی ایرانی نیز حاکم است ، ضروری است. بنابراین ، از دیدگاه عملی ، فاکتور “غلظت” باید در نظر گرفته شود. وقتی نظام سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی متمرکز است ، ناگزیر از تمرکز جغرافیایی در قلب دولت قرار دارد. تمرکز افراطی ایران روی پایتخت است. تنها 84 شهر و هفت منطقه صنعتی در منطقه شهری تهران واقع شده اند. هم اکنون حدود یک چهارم تولید ناخالص داخلی کشور در پایتخت است. چرخش اصلی اقتصاد این کشور در 10 شهر کلانشهر ایران است. این سیاست متمرکز و بی اعتنایی کامل به سیستم برنامه ریزی ایران برای “عدم تعادل منطقه ای” منجر به افزایش مسکن غیررسمی شده است.
این یک بحث تازه کشف نشده است. سالهاست که کارشناسان و متخصصان برنامه ریزی شهری فریاد می زنند و در مورد قوانین مختلف تأمل می کنند. یکی از مهمترین قوانینی که در سال 1353 به تصویب رسید ، قانون تغییر نام وزارت مسکن و شهرسازی به وزارت مسکن و شهرسازی بود. براساس قانون ، طرح جامع زمین تعریف شده و بیان شده است که “این طرح با بررسی امکانات و منابع مراکز جمعیت شهری و روستایی و مرزهای توسعه و گسترش شهرهای و شهرهای فعلی ، شامل استفاده از زمین در قالب اهداف و سیاست های ملی و اقتصادی است. و آینده ” و مراکز صنعتی و کشاورزی ، مراکز گردشگری و خدماتی و ایجاد نظم و هماهنگی در اجرای برنامه های توسعه بخش دولتی و خصوصی. تعریفی بسیار جامع و آموزنده.
وی در ادامه اظهار داشت: “به منظور تصویب و اجرای سیاستها و تنظیم برنامه های جامع و هماهنگ برای تعیین مراکز جمعیت و ایجاد تعادل مطلوب بین جمعیت و وسعت شهرهای کشور ، تأمین مسکن و توسعه و بهبود استانداردهای کمی و کیفی مسکن مطابق با اهداف .و الزامات توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور و همچنین ایجاد هماهنگی و تمرکز در تهیه و اجرای پروژه ها و ساختمان های دولتی … این وزارتخانه در نظر دارد موقعیت مکانی شهرها و مراکز را تعیین کند جمعیت آینده به دلیل محدود کننده عواملی از جمله کمبود منابع آب و مصارف مختلف از ارتفاع ، با اولویت کاربری کشاورزی و همچنین تعیین مرزهای توسعه و ظرفیت شهرهای فعلی و آینده و برنامه ریزی و تنظیم نقشه ها و توزیع جمعیت و اقدامات دیگر برای هدایت و کنترل شهرنشینی لازم است.
بعد از شنیدن و خواندن این ، اولین سؤالی که به ذهن می رسد این است که با این همه جزئیات و قوانین ، پس خوب و بیش از 45 سال از تصویب آن می گذرد ، چرا همه چیز وارونه شده است؟ واقعیت این است که چنین قوانینی در سیستم های متمرکز مانند خواندن توصیه های سلطنتی به پادشاهان عمل می کنند. ماهیت متمرکز دولت در ایران محصولی غیر از این غلظت و تجمع گسترده ندارد. و اگر محصول دیگری کار می کند ، باید شگفت زده شوید.
دستگاه توسعه ایران تمرکز ساختاری بر عدم توسعه منطقه ای ندارد. در بسیاری از مناطق کشور از جمله شرق ایران ، خراسان جنوبی ، سیستان و مناطق غربی کشور این عدم تعادل شدید است. برنامه ریزان توسعه نسبت به این عدم تعادل حساس نیستند و اقدامات آنها بیشتر یک پاسخ رسمی و کلامی برای حمایت از محرومان و کمک ها است ، در غیر این صورت توسعه کاملاً متمرکز است. در سواحل جنوبی ایران ، “تراکم سرانه در هر کیلومتر مربع” حدود 4.8 نفر است. این نسبت 849 نفر در هر کیلومتر مربع در مجموعه شهری تهران است. این اختلافات نشان می دهد که تمرکز در کشور وحشتناک است.
روند تمرکز بر چرخه نیز تحت تأثیر تغییرات آب و هوایی است. می بینید ، هنگامی که مثلاً پروژه های اصلی صنعتی اببار در ایران طراحی و بارگذاری می شود خشک ، از یک طرف آب صنعتی بیشتری مصرف می کند و کار مهاجران را به خود جلب می کند. با این حال ، این فقط یک مسئله است. از طرف دیگر ، منابع آب در نهایت کمیاب هستند. به ناچار ، مصرف بیشتر آب در صنعت منجر به کمبود سایر بخش ها خواهد شد. اما دوباره ، این کل داستان نیست. توسعه صنعتی ناسازگار با شرایط آب و هوایی و فراتر از ظرفیت آب و هوایی منجر به تغییرات آب و هوایی و گرم شدن منطقه خواهد شد. بنابراین ، حتی اگر آب از طریق انتقال از راه دور تأمین شود ، باز هم مسئله گرم کردن هوا است. در نتیجه گرم شدن هوا ، امکان زندگی در بسیاری از مناطق ایران قطع شده و سیل مهاجرت ثانویه در حال وقوع است. توجه داشته باشید این ارقام: میانگین بارندگی در ایران از حدود 259 میلی متر در سال در ده سال 1348-57 به 222 میلی متر در ده سال 1388-97 کاهش یافته است.
میانگین دمای کشور در 50 سال گذشته 0.4 درجه سانتیگراد گرم شده است و در نتیجه ، کل نرخ سالانه تبخیر و تعریق کشور در سال با افزایش 93/5 میلی متر در سال افزایش یافته است. اگر این تأثیر این متغیر را در یک دوره 50 ساله در نظر بگیرید ، کل تعریق-تبخیر از 1327 میلی متر در سال 1348 به 1618 میلی متر در سال 1397 افزایش یافته است. این بدان معنی است که در یک کشور نیمه خشک و نیمه خشک ایران ، جایی که آب مشکل اصلی است ، با توجه به توجه به الگوی توسعه صنعتی از یک طرف ، با کاهش سالانه 37 میلی متر و از سوی دیگر 29 میلی متر افزایش تبخیر-تعریق مواجه شده ایم. ما برگشتیم. به عبارت دیگر بارندگی سالانه 66 میلیمتر کاهش یافته و ظرفیت تولید آن کاهش یافته است.این میانگین 25٪ از میانگین بارندگی 50 سال پیش است. شخصی به بیرون نگاه می کند تا ببیند چه اتفاقی می افتد. نتیجه این تغییرات ، خشکسالی طولانی مدت و عدم توانایی در بسیاری از مناطق ایران است. بنابراین ، شما با چشمان خود می بینید که تمدن ایران شرقی از عطش در حال مرگ است.
خراسان جنوبی خشکسالی 16 ساله را تجربه کرد. اگر به برنامه توسعه خشکسالی و در نتیجه برنامه توسعه در ایران توجه کنید ، می فهمید که چرا این مهاجرت ها اتفاق می افتد. اگر سیاست گذار این موضوع را بفهمد ، اصرار بر ایده خام بازگشت مهاجران به وطن اصلی خود ، که بسیاری از آنها شرایط زندگی خود را باطل ساخته اند ، اصرار نخواهد کرد. و با برنامه های انتقال آب ، با همه شور و شوق در مجلس مخالف است ، توسعه متناسب با ظرفیت اقلیم را در دستور کار خود قرار می دهد و تلاش های خود را دوباره احیا می کند.
3. چرا سیاستگذاران چشم بسته به این مشکل رو به رشد در سالهای اخیر؟
در پرداختن به این موضوع ، ما یک بحث ساختاری و یک بحث رفتاری داریم. در بحث رفتار ، به فرم کمک توجه می شود. کمیته های امداد و موسسات خیریه دیگری وجود دارند که پوشش آنها رو به رشد است و میلیون ها نفر تحت پوشش این موسسات قرار دارند. اما در بهترین حالت ، این کمک ها خیرخواهانه تر هستند و هیچ یک از آنها درمانی برای مدیریت عدم تعادل نیست. مهاجرت و مسکن غیررسمی عمدتاً نتیجه رشد سریع صنعتی بدون توجه به ابعاد اجتماعی و الگوی اقتصادی مبتنی بر بازار و همچنین توسعه ناسازگار با آب و هوا است. دلیل آن در جای دیگر است. اگر این مشکل از لحاظ ساختاری حل شود ، باید به الگوی توسعه ایران توجه شود. بحث رفتار درباره چگونگی کمک به فقرا در ایران بحث می کند ، اما به دلیل عدم توجه به مباحث ساختاری ، ما حذف پدیده فقر را نمی بینیم و می بینیم که این پدیده در حال گسترش است و طبقات متوسط به طبقات پایین منتقل شده اند. . آنها فقیرتر و فقیرتر می شوند.
4- پیامدهای منفی کورونا چه تاثیری بر این طبقه جامعه داشته است؟
پیامدهای منفی کرونا برای این گروه بسیار گسترده است. Corona هم در عرضه و هم تقاضا تأثیر گذاشته است و با کاهش اقتصاد ، درآمد ساکنان روستایی و شهری در شهرهای کوچک قطعاً بیشتر خواهد شد و بلافاصله مهاجرت جدید رخ خواهد داد. اگر در تاریخ به بیماریهای عفونی نگاه کنید ، واضح است که این اپیدمی ها معمولاً با جابجایی گسترده از مناطق روستایی به شهری ، از شهرهای کوچک تا بزرگ همراه هستند. نکته دیگر اینکه تأثیر اصلی کرونا بر بیکاری در بخش خدمات بوده است. از طرف دیگر ، بیش از 70 درصد اقتصاد ایران به ویژه در کلان شهرها متعلق به بخش خدمات است. بنابراین با شیوع تاج ویروس ، متأسفانه بار دیگر فقر گسترده شهری و بیکاری گسترده در شهرها را تجربه خواهیم کرد.
خدماتی مانند حمل و نقل ، هتل و رستوران یکی پس از دیگری بسته شده و در کمترین سطح درآمد قرار دارند. تخمین زده می شود که 3 میلیون کارمند شغل خود را از دست داده اند. این وقایع مهاجرت از شهرهای کوچک و روستاها به شهرهای بزرگ را افزایش می دهد و سپس از مرکز شهرهای بزرگ به حومه شهرها یا اطراف شهرها مهاجرت می کند ، جایی که هزینه زندگی پایین تر است. در این شرایط ، در آینده نزدیک شاهد دو نوع مهاجرت دیگر خواهیم بود ، و کورونا تأثیر تشدید کننده ای در مسکن ها ، هم در حومه شهرها و هم در زمینه کاهش کیفیت زندگی در مناطق ویران شهری خواهد داشت. اگر دولت نتواند سیاستی را تصویب كند كه شركتهای تولیدكننده را قادر به ایجاد شغل در این مناطق كند.
5- افرادی که در مراحل مختلف تاریخ معاصر ایران به حاشیه رانده شده اند قیامهای مرحله ای داشته اند که امنیت و ثبات جامعه را تحت تأثیر قرار داده است.
البته ، من نمی خواهم از کلمه حاشیه ای استفاده کنم. “اسکان غیر رسمی” کلمه ای بهتر است. حاشیه نشینی با نوعی تحقیر و بیان سیستم طبقه اجتماعی همراه است. تفاوت این نوع سکونت غیررسمی ، که در دو دهه اخیر رخ داده است ، در این است که خانه های غیررسمی که قبلاً در ایران وجود داشتند ، از یک ساختار و سازمان اجتماعی نسبتاً منسجمی برخوردار بودند. در آن سال ها ، مردم بیشتر به صورت گروهی مهاجرت می کردند و به عنوان گروه مستقر می شدند ، بنابراین رفتارهای اجتماعی و سبک زندگی آنها بسیار شبیه بود. در حال حاضر ، به دلیل فقر گسترده شهری ، برخی از طبقه متوسط به پایین رانده می شوند و قادر به زندگی در مرکز شهر نیستند و در حال گردش هستند. بنابراین در این مناطق در سالهای اخیر انواع سبک زندگی و ناهماهنگی ها و عدم وجود را مشاهده کرده اید. کسانی که از طبقه متوسط مهاجرت کرده اند از وضعیت خود بسیار ناراضی هستند و نمی توانند با سبک زندگی معمول در آن محلات سازگار شوند و می خواهند به وضعیت قبلی خود برگردند اما قادر به انجام چنین کاری نیستند ، بنابراین که نارضایتی آنها دو برابر می شود از نظر رفتار اجتماعی ، ما نمی توانیم تجزیه و تحلیل هایی را که در این زمینه ها در دهه های 50 و 1960 انجام دادیم داشته باشیم اکنون ساختار متفاوت و متنوع است و ارتباطات مجازی اضافه شده است که این می تواند یک نشانه هشدار دهنده برای دولت باشد.
6. آیا شرایط امروز به گونه ای است که بار دیگر زنگ خطر را صدا کرده است؟
در شرایط فعلی قطعاً افزایش نارضایتی وجود دارد و ممکن است جنبش کور باشد. در هر صورت ، هیچ شبکه اجتماعی در این مناطق وجود ندارد ، اما نارضایتی گسترده ای وجود دارد که می تواند منجر به حرکت کور شود.
7- با توجه به وسعت مسئله سیاستمدار ، چاره ای برای حل مسکن غیررسمی و مضرات اجتماعی آن چیست؟
اگر به جمعیت این مناطق توجه کنیم ، می بینیم که سهم آن از کل جمعیت کشور بیشتر است. بیش از 10 میلیون نفر در حومه شهرهای ایران زندگی می کنند. علاوه بر این ، حدود 9 میلیون نفر در منطقه ویران شده زندگی می کنند. در کل ، آنها بیش از 6 میلیون خانواده تشکیل می دهند. ما ابتدا باید از اندازه این شهرک ها ایده ای داشته باشیم که بزرگ است. درست است که ویژگی غالب این شهرکها فقر است ، اما با وجود همه فقر آنها ، اندازه اقتصاد فعلی بسیار بزرگ است. رقم اقتصادی میلیارد ها دلار است. این دارایی های کوچک این مناطق حجم زیادی از اقتصاد را تشکیل می دهد. صنایع و اشتغال در این مناطق گردش مالی بسیار بالایی دارند. در حال حاضر ، بیشتر صنایع بزرگ توسط محصولاتی در این مناطق پشتیبانی می شوند.
در نتیجه ، این مناطق چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی قابل نادیده گرفتن نیست. مشکل بزرگ در کشور ما این است که درک درستی از این مناطق در داخل دولت وجود ندارد. بسیاری از این مناطق به عنوان افزودنی در نظر گرفته شده اند و ایده آنها این است که امکان دارد همه این خانه ها و مناطق تخریب و بازسازی شود و مناطق جدید بازسازی شود و یا اینکه تعداد زیادی از ساکنان این مناطق به اصل خود برگردند. اصلی آنها آنجا. این دیدگاه غیر واقعی و وحشتناک است ، اما متأسفانه اینگونه است. تصور کنید که استراتژی اجرایی یک سیاست این است که 10 میلیون نفر را به محل زندگی قبلی خود بازگردانید ، جایی که آنها چند دهه پیش به آنجا مهاجرت کردند. واضح است که مایل ها با واقعیت فاصله دارند. بنابراین بزرگترین مشکل وضعیت فعلی این است که سیاست گذار درک روشنی از بزرگی مشکل و ماهیت آن ندارد. ایده این است که این افراد می توانند ترک کنند که صددرصد اشتباه است. با توجه به این تصور غلط ، این مناطق مورد توجه دولت قرار نگرفته و به حاشیه رانده می شوند.
اما در مورد استراتژی ، تجربه جهانی نشان می دهد که با ارائه خدمات نمی توان رشد این مناطق متوقف شد. افزایش این مناطق به دلیل وقایع ساختاری ذکر شده است. اگر این رشد متوقف شود ، دیگر اقدامات ساختاری باید انجام شود. به عنوان مثال ، در منطقه خلیج فارس ، تمام رشد اقتصادی مبتنی بر حمل و نقل دریایی و دریایی است ، اما در شمال خلیج فارس حتی با شهرهای جنوب خلیج فارس حتی یک شهر رقیب وجود ندارد. تمرکز توسعه ایران بر شهرها صدها کیلومتری دریا است. تا زمانی که با این عدم تعادل وحشتناک روبرو نشویم ، نمی توانیم با عدم خدمت به شهرکهای غیررسمی ، رشد آنها را متوقف کنیم.
اگر قرار است مشکل این مناطق حل شود ، ابتدا واقعیت و اندازه آن را تصدیق کنید.
19 میلیون نفر در این مناطق زندگی می کنند ، بیش از 35٪ از جمعیت شهری ایران. شما باید آن را ببینید و آن را بشناسید. اگر قرار است در این مناطق سرمایه گذاری صورت گیرد ، اولین مسئله شناخت حقوق مالکیت است. بسیاری از اراضی موجود در این مناطق با سند مشکل دارند و ساختمانها از ثبات و تکمیل جاده اول برخوردار نیستند. سیستم تجارت رسمی نیست. حتی به یاد دارم که وقتی مسائل شیرآباد زاهدان را دنبال می کردم ، اولین قدم صدور شناسنامه برای بسیاری از ساکنان و کودکان بود. بسیاری از آنها کارت شناسایی نداشتند. بنابراین راه حل اساسی شناسایی رسمی است. پس از آن می توان پشتیبانی فنی ، بانکی ، اجتماعی و سایر موارد را ارائه داد.
نکته بعدی ایجاد سیستم های خدماتی مانند برنامه نویسی ، زیرساخت ها و روبنا از جمله توجه به سیستم حمل و نقل است. در برنامه ششم بحث ایجاد راه آهن حومه که یک سیستم ایمن ، بسیار کارآمد و سازگار با محیط زیست است ، بحث کردیم. این امر از نظر تمامیت عملکردی مرکز و محیط اطراف آن بسیار مهم است. در تهران هر روز حدود 570 هزار خودرو وارد و خارج می شوند. این ترافیک باعث اتلاف وقت ، آلودگی ، مصرف و جاده ها و وسایل نقلیه و طیف وسیعی از مشکلات ایمنی و تصادف می شود. اگر این اتفاق در زیرساخت های این مناطق رخ دهد ، باید متناسب با توسعه حمل و نقل مبتنی بر حمل و نقل (TOD) و روابط با کلان شهرها سازماندهی شود. مسئله دیگر این است که چه کار مهمی می تواند برای توسعه این مناطق انجام شود.
ما باید در جستجوی حمایت از مشاغل کوچک که براساس این مناطق استوار باشد. موضوع دیگر تداوم حكومت در اطراف و در مركز کلانشهرها است. در ایران هیچ ادغام شهری وجود ندارد که مورد بحث گسترده قرار گرفته باشد و شاید اکنون زمان آن رسیده باشد که دولت این استمرار را به شکلی سازمانی و قانونی بدهد. اکنون شهردار تهران برای خودش کار می کند و شهرداران شهرهای اطراف نیز کار خود را انجام می دهند. در حالی که هیچ ارتباط صمیمی بین کلانشهر و اطراف آن وجود ندارد. مرزها بر یکدیگر قرار دارند و هر تصمیمی از سوی شهرداری تهران می تواند تأثیر مثبت و منفی بر محیط بگذارد و بالعکس. به طور کلی ، کارهای زیادی در هر دو سطح کلان و خرد انجام می شود. مشروط بر اینکه دولت به این موضوعات اهمیت زیادی دهد. طبق یک مطالعه ، بافت مرکزی شهرهای بزرگ ایران به تنهایی 800000 نفر جمعیت دارد ، اما در عمل ، پروژه های عمرانی در کشور عمدتاً بر ترک مراکز ویران شده و انتقال به مناطق حومه شهر و تشدید پراکندگی شهری متمرکز است. حل این مسائل نیاز به درک وضعیت مسکن شهری دارد که متاسفانه در کشور وجود ندارد.
* وزیر اسبق راه و شهرسازی و استاد دانشگاه تهران
* در وب سایت نویسنده منتشر شده است. 25 ژوئن 1399
27215