اولین: مدیریت اقتصادی ایران یک بار در سال 1388 هدفمندسازی یارانه ها را دنبال کرده بود. در آن سال دولت گفت که این کار همه مشکلات اقتصادی ایران را حل می کند، اما در عمل این اتفاق نیفتاد.
دومین: شرایط جامعه دیروز و امروز در هدفمندی یارانه ها بسیار متفاوت است. در آن زمان بخش قابل توجهی از هدف گذاری ها بر اساس افزایش قیمت حامل های انرژی بود و می شد از این موضوع دفاع کرد، اما امروز در مورد کالاهای اساسی مطرح است.
سومین: در تغییر نحوه پرداخت یارانه ها شاهد هستیم که یارانه ارزی به یارانه ریالی تبدیل شده است. این روند در عمل به این معناست که اقتصاد ایران با پرداخت یارانه جامع نقدی بار دیگر با مشکل و بحران مواجه خواهد شد، چرا که موتور تولید نقدینگی در این حالت دائما روشن است.
چهارم: سال گذشته نزدیک به 15 میلیارد دلار یارانه ارزی داده شد. یعنی 60 درصد درآمد نفتی کشور صرف واردات کالاهای یارانه ای می شود.
با توجه به افزایش قیمت ها پیش بینی می شود امسال 20 میلیارد دلار برای واردات کالاهای اساسی، دارو و گندم هزینه کنیم. طبیعی است که دولت سعی کند از اهرم قیمت برای کنترل مصرف برای کاهش هزینه ها در این بخش استفاده کند.
پنجم: آنچه حساسیت جامعه را نسبت به این تغییرات اقتصادی بیدار کرد، شعارهای رئیس جمهور و تیم اقتصادی وی است. آقای رئیسی و تیمش در کابینه، مدیریت را مقصر همه مشکلات دانستند و خواستند سفره مردم را به برجام وصل نکنند. امروز اما در مرحله اجرا با این مواجه شدند که سفره مردم از برجام جدا نیست.
ششم: این تصور وجود داشت که امسال با احیای برجام وضعیت ارزی کشور بهتر شود و دولت بر اساس این فرض شعارهایی داد که اکنون متوجه شده عملی نیست و به همین دلیل افکار عمومی فاصله عمیقی بین شعارها احساس می کند. و اقدامات
مثل این است که یک نفر رگ دل را بگیرد و بگوید من سلامتی خود را به رگ دل وصل نمی کنم. تحریم ها هم همینطور است و بدون آن اقتصاد ساماندهی نمی شود.