اگر کسی قطار قیمت داده شده در این جشنواره را تماشا کندبدون شک او به خودش خواهد گفت تئاتر ایران چه سال پرباری داشته که چنین پایانی داشته است.
اما واقعیت چیز دیگری است. مراسم اختتامیه سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر شوخی تلخی بود. این یک رویداد بی روح بود که برای جبران غیبت سال گذشته ، مدیران هنرهای نمایشی به میزبان جوایز در دسته ها و شاخه های مختلف تبدیل شدند. اما حتی با این ترفند آب برای مسئولان و مدیران گرم نمی شد بهناز جعفری در یک سخنرانی کوتاه روی صحنه به درستی صحبت کرد“من امشب احساس غریبی می کنم ، احساس می کنم یک مهمانی عجیب است. یک سوختگی عجیب از تمام دهانه های این سالن در حال آمدن است.”
این احساس عجیب و سرد بر مراسم اختتامیه سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر غلبه داشت و لباس های عجیب نوید محمدزاده جدا از جنجال در فضای مجازی ، دستاورد دیگری برای برگزارکنندگان نداشت.
مراسم شب گذشته تئاتر فجر نمونه ای عینی از رویدادی بود که با تکیه بر کمیت ، پنهان کردن کیفیت پایین آن را هدف قرار داد. آیا برگزارکنندگان این جشنواره واقعاً تعداد جوایزی را که داده اند حساب کرده اند؟ آنها یک بار در واقعیت از خود نپرسیدند ، در کجای دنیا ، یک جشنواره تئاتر یا هر هنر دیگر ، همه این بخشها و شاخه ها و جوایز به ترتیب ذکر شده اند؟
همه این مقوله های مختلف و همه این جوایز هیچ ارتباطی با واقعیت سال گذشته تئاتر کشور نداشت. مانند سایر آثار ، این کار فقط تا پایان سال برگزار شد ، در حالی که مدیران هنری وزارت فرهنگ و جهت گیری اسلامی برای تهیه گزارش از عملکرد دست خالی نبودند.
مدیران تئاتر و برگزارکنندگان جشنواره کشور از خود نپرسیدند ، هنری که یک سال تعطیل است ، تئاترهایش ورشکسته و هنرمندش بیکار است ، چه فایده ای دارد؟ اگر در مورد خود آقایان مسئول نباشد.
در حالی که مجریان کم درآمد در مشکلات مالی به سر می برند ، جوانان تحصیل کرده آنها در آینده شغلی ندارند و بخش خصوصی که از چند سال گذشته بار تئاتر کشور را متحمل شده است ، در آستانه سقوط است. اختتامیه سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر نمونه ای از این ضرب المثل معروف است که “آفتاب لگن هفت دست ، چیزی برای شام و ناهار”.
5757