خوشحالی هایی از این دست مضاعف است چرا که علاوه بر توفیق سازندگانش پای ایران نیز در میان است. و حتی کسانی که به دلایل روان شناسی خیلی چشم دیدن توفیق دیگران را ندارند آن جا که نام ایران وسط می آید دست و دلشان می لرزد. این جا دیگر بحث حسادت و مشکلات شخصی را باید کنار گذاشت و از ته دل برای آبرو و سربلندی این سرزمین زخم خورده دعا کرد. این چیزها که گفتم نکاتی بدیهی است و فهم و درکش برای هر ایرانی غیرتمندی قابل فهم است. با این حال نکته این جاست که آیا این بدیهیات را شخصی مانند رئیس سازمان صدا و سیما نمی فهمد؟ بی شک اگر پرده سیاست زدگی حجابی بر دیدگان جناب رئیس نیفکند او نیز می تواند همانند هر ایرانی دیگری شریک این شادمانی ها باشد. اما متاسفانه او نه تنها شریک رنج ها و شادی های مردم سرزمینش نیست بلکه به دلیل سیاست زدگی مفرطی که به آن دچار است خیلی وقت ها درست روبروی خواسته ها و آرزوهای مردمش می ایستد. نمونه اش همین برخوردی که با پلتفرم های خصوصی دارد و خیلی وقت ها با سینما. در واقع او با هرآن چه بیرون از سازمان اتفاق می افتد و به ویژه در بخش خصوصی، سر ستیز دارد چرا که آن ها را رقیب و دشمن خود می داند. چرا که صدا و سیما را نه یک رسانه ملی که ملک شخصی خود می داند و همه مشکلات از همین تصور سرچشمه می گیرد.
اگر صدا و سیما حقیقتا یک رسانه ملی بود رئیس آن هم در مقام یک شان و شخص ملی ظاهر می شد و آن وقت به همه چیز و همه کس از دید منافع ملی نگاه می کرد. درست مثل یک وزیر خارجه و یا حتی یک رئیس جمهور وطن پرست. اگر این گونه بود صدا و سیما با همه کسانی که برای اعتلای نام و آبروی ایران به ویژه در حوزه فرهنگ تلاش می کردند از در آنلاین و دوستی در می آمد و به جای آن که زیرپای آن ها را خالی کند دستشان را به گرمی می فشرد و به آن ها قوت قلب می داد تا قوی تر و باشکوه تر ظاهر شوند.
آیا جبلی این استعداد و بزرگواری را دارد که در قامت یک مدیر ملی خود را به ما نشان بدهد و به جای چوب لای چرخ دیگران گذاشتن به توانمندی آن ها مدد برساند؟ تا این جای کار که این گونه نبوده و نه جبلی که اسلاف او نیز این بزرگواری و کرامت را نداشتند که به بیرون از سازمان نگاه مشفقانه داشته باشند. همه مزاحمت هایی که در این سال ها برای سینما،نشر، موسیقی و هرآن چه در بخش خصوصی اتفاق افتاد و صدا و سیما چشم دیدن آن ها را نداشت به دلیل همان فقدان روحیه ملی بود. الان هم بخش خصوصی علیرغم همه این نامهربانی ها دارد کار خودش را می کند و بار خودش را می برد و با توجه به شناختی که از جبلی و امثال او دارد خود را محتاج کمک صدا و سیما نمی داند ولیکن فرمود:مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان! صدا و سیما سال هاست که به دلایل مختلفی که از حوصله این یادداشت خارج است توان تولید یک اثر با کیفیت را از دست داده است. آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هیچی مصداق تام و تمام حال و روز رسانه ملی است. با این همه هزینه های گزاف در تمامی این سال ها به جز سریال یوسف که آن هم دلایل فرامتنی ندارد هیچ کدام از تولیدات صدا و سیما نتوانسته است به بازارهای جهانی راه پیدا کند.
جبلی بهتراز هرکس دیگری می داند تولید یک اثر که توفیق راه یافتن به جشنواره های بین المللی را داشته باشد در صدا و سیما منتفی است. با این حال اگر نگاه او یک نگاه ملی بود الان باید از توفیق یک اثر ولو در بخش خصوصی خوشحال می شد. اما نیست. کانه بخش خصوصی هووی اوست. کانه توفیق بخش خصوصی به معنای شکست اوست. او فعالان بیرون از سازمان را نه به چشم حتی رقیب که به چشم دشمن می نگرد. او اگر حتی می توانست آن ها را رقیب خود بداند از توفیق آن ها استقبال می کرد و از یک فضای رقابتی برای رونق سازمان زیر نظرش بهره می برد. اما او به فکر حذف بخش خصوصی است و گمانش بر این است اگر آن ها را حذف کند برای خود مشتری دست و پا می کند و یا دست کم مشتریانش را بیشتر از این از دست نمی دهد. البته من با بخش دوم این گزاره موافقم. اگر قرار باشد تلویزیون کماکان بر همین منوال اداره شود قطعا بخش خصوصی که چابک تر است و موانع و محدودیت های تلویزیون را هم ندارد مخاطبان بیشتری را جذب خواهد کرد اما آیا این تنها روش حفظ مخاطب است؟ علاوه بر این مگر آن همه کانال ماهواره ای بیکار نشسته اند که آقای جبلی مثلا با ابوالقاسم طالبی و امثال او مخاطبانش را حفظ کند. خوشمان بیاید یا نیاید دنیای امروز به مثابه یک بازار است و به قول باباطاهر:
متاع کفر و دین بی مشتری نیست
گروهی آن گروهی این پسندد
اصلا همه عالم متاعشان متاع کفر و متاع آقای جبلی و دوستانش متاع دین! آیا به جای مصداق:
گر تو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی
بهتر نیست به فکر کیفیت متاع خودمان باشیم و حالا که نمی توانیم مددیار هم وطنانمان باشیم بر سر راه موفقیت آن ها مانع ایجاد نکنیم؟
به نظرم موضوع اصلا پیچیده نیست. به جای اتهام زدن به این و آن و پای سازمان های امنیتی را وسط کشیدن کافی است کمی فرهنگی بیندیشیم و ذره ای از نگاه انحصار طلبانه خود فاصله بگیریم و به فکر ایران باشیم. وقتی اسم ایران را می شنویم به محدوده کوچک خود فکر نکنیم. سلیقه خودمان را هم بگذاریم کنار. مخاطب ایرانی این روزها از این آثار استقبال می کند و اگر از آثار شما استقبال به عمل نمی آید فکر کنیم مشکل کار کجاست؟ این آثار اندک اندک راه خود را پیدا می کنند به شرط آن که به آن ها فرصت بدهیم. همین اتفاق راه یابی سریال آکتور به یک اتفاق بین المللی طلیعه خوبی است.این حرف به معنای بی نقص بودن این اثر نیست.شاید به خیلی از آثاری که بیرون از ایران جایگاه و پایگاهی پیدا می کنند نقد وارد باشد. ایرادی ندارد. نقدها سر جایش. می توانیم آن نقدها را هم در فضایی منصفانه و دور از کین توزی و عصبانیت مطرح کنیم اما افتخار به سربلندی ایران را فدای مطامع شخصی خودمان نکنیم.
۵۷۲۴۵