این کنگره با انتقاداتی روبرو بود که اگر بعضی توجهات میشد، توفیق بیشتری مییافت؛ بویژه آنکه ظاهراً این کنگره قرار است تداوم داشته باشد. پارهای از ملاحظات به شرح زیر است:
١- متاسفانه پیوستهای رسانهای موجود، عمدتا در بهرهگیری از ظرفیتهای رسانهای (یعنی انتشار) خلاصه میشوند. برای چنین رویدادهایی طبق یک قاعده مألوف، ستاد خبری تشکیل میشود و بسته به اهمیت موضوع، بودجه، راهبردهای رسانهای و کاربلدی تیم خبری، اطلاعرسانی میشود. بعد از خاتمه رویداد هم بولتنی تهیه میشود تا ضمن بزرگنمایی کار خود، رضایت برگزارکنندگان را جلب کنند. متقابلاً در صورت موفق نبودن اصل رویداد، تمام کاسه-کوزهها بر سر همین بخش، خُرد میشود!
آن چیزی که اصولاً جای آن در پیوستهای رسانهای (اعم از رویداد و سیاست) خالی است، راهبرد شفافیت است. هر چقدر مدیران رویداد (یا متولیان سیاست) از پنهانکاری و قبض اطلاعاتی فاصله بگیرند به روان کردن کار خود کمک کردهاند. قبول که به دلیل تحرکات اپوزیسیون و شرایط خاص این رویداد، اسامی مهمانان را شاید نمیشد از ابتدا فاش کرد اما لااقل همزمان با افتتاحیه میشد فهرست مهمانان داخلی و خارجی را به تفکیک کشور و حوزهی کاری آن منتشر کرد. در آن صورت بسیاری از پرسشها، ابهامات و هجمهها، دفع دخل مقدر میشد.
فقدان راهبرد شفافیت، ضربه خود را در جاهای دیگر هم زد؛ از جمله اعلام شد این بانوان از ٩۶ کشور دنیا (یعنی ۵٠ درصد کشورهای دنیا) آمدهاند اما بعدا یک روزنامهی نزدیک به دولت ٣٢تا تخفیف داد. در سایه شفافیت، هر ادعا قابلیت راستیآزمایی دارد.
ستاد خبری و روابط عمومی مسئول مالهکشی نیست؛ بک بخش تشریفاتی یا تبعی هم نیست. لازم است او در تمام مراحل حضور داشته باشد تا ملاحظات حوزه افکار عمومی را در طراحیهای اولیه و مراحل اجرایی، گوشزد کند. مدیران و کنشگران روزآمد در حوزه روابط عمومی و افکار عمومی صرفاً به بستههای رایج (نحوه به خدمت گرفتن رسانه و از آن بدتر: رسانههای گزینشی) و نگرش بوقی به آنها بسنده نمیکنند بلکه از این رویکرد، ارتفاع میگیرند و رسانهها را شریک خود میشمارند و به اطلاعرسانی پیشدستانه همت میکنند. تحقق این کار جز با انتشار مرتب (و بلکه برخطِ) اطلاعات، شدنی نیست.
مسئولان ترجیح میدهند به جای مداخله دادن همه رسانهها و قبول ریسک آن، به رسانههای همراه، توجیه یا خریداریشده اکتفا کنند تا اشکالات، بیان نشود. غافل از آنکه با این رفتار گزینشی (و بویژه رجحان کاملا آشکار دوربینهای آفیششدهی تلویزیون) عملاً خود را از همراهی بدنه رسانهای شامل مطبوعات، خبرگزاریها، سایتهای خبری، رسانههای اجتماعی و رسانهگران، محروم میسازند و آنان را به منتقدان بالفطره تبدیل میکنند. اگر آن رسانهها و حتی خبرنگارانِ به اصطلاح شیطانِ آنها امکان حضور و بهرهبرداری داشته باشند، اگرچه ممکن است نقد یا حتی تخطئه کنند اما مزایای آن فیالمجموع بیش از مضار آن است.
٢- ساختار این کنگره به اندازه کافی روشن نشد. در چنین مواقعی بار اولیه را وبگاه رسمی به عهده دارد و سایر اطلاعرسانیها مبتنی بر آن است. اعضای شورای سیاستگذاری، مجری، ستاد اجرایی، دبیر، کمیتهها و شرح وظایف و برنامههای هر یک، از آن جمله است.
٣- افکار عمومی بعدا متوجه شد که بله، این رویداد، برگزیدگانی هم داشته است اما پیشتر، فراخوان، شاخصها، هیئت داوران و نوع جایزه اعلام نشده بود. حتی وقتی انتقادات بالا گرفت ناگهان اعلام کردند اصلا اسامی هیئت داوران تا دوسال محرمانه است! یادمان باشد هر چه درجه پنهانکاری بالا رود، حساسیتها هم بالا میرود.
با مراجعه به روال جشنوارهها میبینیم که در هر رشته، اسامی نامزدها اعلام میشود و نهایتا یک نفر توسط هیأت داوران (با شاخصهای قابل دفاع یا لااقل قابل پیشبینی) برگزیده میشود. به دلیل فقدان این مقدمه، بخش رقابتی این کنگره، متهم به گزینشهای انتصابی شد. اگر پیشتر، فراخوان داده بودند یا اعلام میکردند که چنین بخشی هم در اختتامیه است و چارچوبها، رشتهها و شاخصها را هم روشن میکردند کارشان بینقص میشد. راهبرد شفافیت اینجا هم کارساز است چرا که میگویند شفافیت، پیشبینیپذیری است.
۴- دبیر علمی این رویداد از شخصیتهای فرهیخته کشور است اما مشخص بود تیم رسانهای، مشورتهای لازم را به ایشان ندادهاند و بعضی گفتههای ایشان، دستمایه تمسخر شد. هر شنوندهی غیر مغرض البته میداند وقتی که ایشان میگوید «بعضی مهمانان ما ۴۵ ساعت پرواز داشتهاند» منظورش ۴۵ ساعت، در راه بودن است (با احتساب پروازهای لینک) اما برخی اظهارات دیگر در فضایی که اصطلاحا به دنبال گافگیری است، به جای روشنگری، ابهامات را دامن زد.
۵- دعوت از همسران رؤسای دولتها کار درستی نبود. آن، چیز دیگری است و طراحی خاص خودش را هم میطلبد. به همین سیاق، درگیرکردن همسر رئیسجمهور خودمان هم نادرست بود که بازتابهای خوبی هم نداشت. ایشان را میشد با صفت دانشگاهی به عنوان یکی از مهمانان داخلی منظور داشت و بدیهی است در صف اول و بعضی ملاقاتهای همدلانه.
۶- دستهبندی مهمانان مشخص نبود و به همین جهت به دورهمی تفسیر شد. اگر واقعاً آن جور که در فضای مجازی انعکاس یافت وزیران و دانشمندان و کارآفرینان در کنار اینفلوئنسرها یا صاحبان حساب اینستاگرامی با تعداد اندک دنبالکننده بودهاند باید تدابیری میشد تا اینگونه انعکاس نیابد که هدف فقط جمع کردن خانمها بدون توجه به تفاوت شئون بوده است.
٧- متاسفانه محیط مرد زده و مذکرِ مدیریتی -بهرغم شعارهایی که داده میشود- تیم کاملا زنانه را برای انجام یک پروژه یا رویداد برنمیتابد. این البته ظلمی آشکار به زنان است و از قضا در چنین کارهایی مسئولیت برگزارکنندگان که به دنبال استیفای حقوق زناناند مضاعف میشود تا بتوانند استیلای رویکرد یادشده را در هم بشکنند.
٨- هزینههای این جشنواره، ابهاماتی را ایجاد کرد. اگر اطلاعرسانیهای پیشدستانه صورت میگرفت ارقام نجومی، گمانهزنی نمیشد. بالاخره معلوم نشد علاوه بر هزینههای رفتوآمد و اقامت و هدایای معمول (در حد صنایع دستی و…) آیا مبالغی هم به شرکتکنندگان داده شده یا صرفاً به برگزیدگان؟ محل تامین هزینهها کجا بوده؟ بودجه معاونت زنان؟ اعتبارات سایر بخشهای دولت؟ مشارکت سایر دستگاههای حکومتی؟ و یا حامی؟
اصلی در شفافیت داریم: نهایت افتخار یک مدیر و یک دستگاه، آن است که منتقدان حتی اگر نقدی هم میکنند با اتکا به اطلاعات اعلامی او باشد. چنین نقدهایی یک واقعیتِ پنهان در خود دارد: اقرار به شفافیت مجری و اعتماد به اطلاعات او. مضافا شفافیت نشانگر اعتمادبهنفس مجری و ضمنا اصلاحپذیری اوست؛ چرا که چنین نقدهایی را دستمایه اصلاح در حین عمل یا آینده میسازد.
اگر هزینهها به روشنی اعلام شود شاید بتوان با استدلالاتی، آن هزینه را توجیه کرد تا مساویِ اسراف و هدر رفت تعبیر نشود؛ بویژه در شرایط سخت اقتصادی مردم.
٩- این یک اقدام ملی بوده است و جا داشت برگزارکنندگان آن، لااقل برای جامعیت و موفقیت بیشتر کار خود، از سایر بانوان باتجربه یا پرارتباط در عرصههای بینالمللی (ولو منتقد یا مخالف دولت) به اصرار دعوت به مشارکت میکردند تا چنین بازنمایی نشود که در این اقدام ملی، قبیلهگرایی شده است.
١٠- این رویداد در پس زمینهی اتفاقات اخیر برگزار شد و آن فرامتن بر این رویداد، سایه افکنده بود. در چنین شرایطی، طراحی هوشمندانهتری میطلبید تا در افکار عمومی داخلی (بهویژه زنان) به ضد خود تبدیل نشود. لازم بود در بسته اجرایی یا پیوست رسانهای برای برخی پرسشهای مقدر، چارهاندیشی میشد تا اتهام استاندارد دوگانه نچسبد. مثلا: اگر یک دختر بیحجاب به دلیل نیمروخوری در یک کافه، زندانی است چرا مهمانان این کنگره در کافههای لوکس، بیحجاب و با حالتی اغواگرانه، لایو اینستاگرامی میگذارند؟ یا اگر ما مدافع حقوق زنان هستیم موضع عملی و تفسیرمان در قبال شعار «زن، زندگی، آزادی» چیست؟ بهویژه آنکه دولت هم پیشتر و رسما این شعار را تایید کرده است.
١١- بهتر بود همزمان با این کنگره، برخی اقدامات در جهت توجه به حقوق زنان صورت میگرفت. از جمله لغو اجازه همسر برای دریافت گذرنامه، اصلاح مقررات مربوط به حجاب، تعیین تکلیف لوایحی که در دولت قبل در جهت تامین حقوق بانوان و خانواده داده شده، آزادی (ولو با وثیقه) زندانیان زن که در وقایع اخیر بازداشت شدهاند، اصلاح مصوبه چند ماه پیش مجلس در مورد آزمایش غربالگری و …
١٢- کمتوجهی به تولید محتوا یکی از ضعفهای کنگره بود. وقتی سبد رسانهای، فقط روی صدا و سیما و چند رسانه دولتی بسته میشود و آن هم به چند مصاحبه سرپاییِ نمایشی در تمجید از این کنگره -که عملا تصویری غیر جدی و شبه مهمانی بر جای میگذارد- نشانه ضعف برنامهریزی است. این مهمانان اگر در حوزههای فکری و علمی، سرآمد بودهاند باید بیشتر دیده میشدند و از دغدغهها، یافتهها و آموزهها در حوزه تخصصی خود، به شکلی تفصیلی سخن میگفتند. شاید هم این کار انجام شده است و خروجی آن را بزودی در رسانهها میبینیم.
* منتشر شده در خبرگزاری الف https://www.alef.ir/news/4011106175.html