کدام بار تاب و توان آزاده نامداری را گرفت؟

اعلامیه نهایی لغو قتل و آنچه عموی آزاده نامداری نوشت انگیزه این چند سطر بود.

به گزارش باراناخبر ، مهرداد خدیر ، روزنامه نگار ، در یادداشتی در عصر ایران وی نوشت: “مرگ ناگهانی آزاده نامداری ، مجری سابق تلویزیون که چندین سال درگیر حاشیه پر سر و صدا بود ، این روزها خبر فوق العاده ناراحت کننده ای است ؛ هنوز هم در نوروز ، فصل” بود و بود “و نه “نیست و نبود.” هم آن مرزها ، شهرت و جوانی ، زن و مادر بودن ، یاد دختر کوچک – گندم – و شهرت سیاسی والدین زن فعلی – هر چند یکی آنها قبل از ازدواجش فوت کردند – و رسانه بودن ، هم در دوره تلویزیون و هم در فضای مجازی ، باعث شده است که مسئله این مرگ بسته و در ذهن باقی نماند.

البته من قصد نوشتن یادداشتی برای روشن شدن موضوع را نداشتم ، اما اعلام صریح اینكه قتل منتفی است و آنچه عموی آزاده نامداری نوشت انگیزه این چند سطر بود.

اگر هیچ قتلی صورت نگرفته باشد (و امیدوارم به این دلیل باشد که مردم را متهم کرده و زندگی دیگر را تهدید می کند) دو احتمال بیشتر وجود ندارد: اول خودکشی و مصرف بیش از حد مواد مخدر ، لزوما خودکشی عمدی و دیگری سکته مغزی. به دلیل فشاری که او تحمل نکرده و بعید است احتمال دیگری تصور شود. با این حال ، برخی از بیماری های مادرزادی نیز منجر به مرگ ناگهانی می شوند. با این حال ، هر کسی که بخواهد کسی یا اشخاصی را مقصر بداند

یک عموی محترم و داغدار ، که اتفاقاً روانپزشک نیز هست ، نوشت و مقصر “ابر رسانه های ظاهراً داخلی و خارجی ، که کشتارگاه افرادی است که تا حد فقدان حضور جسمی رفتار خشن دارند” ؛ با این حال ، وی دقیقاً مشخص نکرد که صداوسیما با چه چیزی شناخته شده است ، یا رسانه های بیگانه ، یا فضای مجازی و شبکه های اجتماعی که خود متوفی در آن فعال بوده است ، یا رفتارهای پس از مرگ یا قبل از آن. او هیچ جزئیاتی نداد و فقط گفت: “بمان”.

ناشری او را مقصر عکسی از چند سال پیش در پارک سوئیس دانست. با این حال ، او توضیح داد که این یک پارک عمومی نیست و فضای سبز خصوصی است و در حضور شخص محارب حجاب وجود ندارد و این نوشیدنی همان تصوری نبوده است و اگر آن را به درستی نگه داریم ، آن داستان باید تمام شده است و چرا او هنوز هم باید نگران باشد صادقانه بگویم ، البته با تبلیغ چادر به عنوان حجاب برتر در تلویزیون مطابقت نداشت.

البته دکتر همچنین مصطفی مهرآیین ، اتهام او به ریا و ریا را اشتباه دانست و فرض را درست دانست و نوشت: “وضعیت ما اساساً ترکیبی از جهان های موازی است و همه ما در همه زمان های زندگی خود این وضعیت شخصیتی را تجربه می کنیم”.

برخی در آن زمان آن را انتقاد می کنند و آن را واکنشی به تهاجم به حریم خصوصی می دانند و معتقدند که وقتی هیچ خلوت در داخل ماشین وجود نداشته باشد ، در پارک سوئیس هیچ گونه حریم شخصی وجود ندارد و به دلیل اینکه ناشران به پلیس و گشت زنی دسترسی ندارند ، مجری رادیو جمهوری اسلامی در جای پلیس آنها این انتقام را گرفتند به این دلیل که “باید انتقاد از کسانی شود که جامعه را از هم پاشیده اند”. “به نوعی آنچه برای یک گروه هنجار و ارزش است همان زندگی مدرن برای گروههای دیگر است.”

اگر خودکشی باشد ، می توان این س askedال را مطرح کرد که چگونه ممکن است بانویی با اعتقادات مذهبی مرتکب عملی شود که در شرع مطلقاً پذیرفته نیست؟

این مسئله می تواند ناشی از افسردگی باشد زیرا مجریان برنامه را از رادیو کنار گذاشته و همه را مجبور به رفتارهای متفاوت می کند. گوینده خبر در شبکه های اجتماعی به هجو روی می آورد و این نمایش یک مسابقه پروژه خرابکارانه راه اندازی می کند و نمونه های بیشمار دیگری نیز وجود دارد که نشان می دهد سقوط ناگهانی از تخت به فرش برای چهره های مشهور و بعضاً آشنا قابل قبول نیست.

در میان اتهامات ، بازار سنگین است. بعید است فرزاد حسنی مقصر این امر باشد که چرا او ابتدا عشق خود را از دست داد و به سرعت از هم پاشید ، اما مگر اینکه بقیه همیشه از شام تا شام در آرامش باشند و مگر اینکه همه به ازدواج اول خود ادامه دهند؟

اگر این قتل نباشد ، خودکشی یا ایست قلبی و مرگ ناشی از تحمل نکردن فشارها و ناراضی بودن از خانه و احساس سوزش رویاها و شاید عدم تحقق رویاها است.

البته قضاوت سریع امکان پذیر نیست و باید صبر داشته باشید تا علت مرگ به طور رسمی اعلام و به طور رسمی اعلام شود ، آیا زمان برمی گردد و همسر ، فرزندان و خانواده پدری و مادری را از این غم نجات می دهد؟

واقعیت واقعی مرگ ، اگر قتل نباشد ، و حتی اگر خودش را کشته و نابود کرده باشد ، این است که هر یک از ما توانایی کار سخت یا صبر کردن ، یا قرار گرفتن در مدار جاده ای را داریم که چشم باز می کنیم به. و می بینیم که برگشتیم.

ما دنیا را تغییر نخواهیم داد. لازم نیست همه بهترین باشیم. این رقابت و مقایسه و این شورش ها لذت “اکنون” را از جامعه ایران می گیرد و همه احساس عصبانیت می کنند.

اگر او خودکشی کرده بود ، باید چه رنج می برد؟ با این تفاوت که احساس می کنیم حقوق ما ضایع شده است و بیش از حقوق خود را می شناسیم؟

ما نه در مدرسه ، نه در تلویزیونی که خانم آزاده میزبان آن بود ، نه در خانواده و نه در هیچ جای دیگر یاد نمی گیریم. ما باید تلاش کنیم “با درک لایه های مختلف وجودی انسان در درون خود ، انسانی انسانی دوست داشتنی بسازیم تا افسرده نشویم … تا نارضایتی حاصل شود.” “این منجر به خودکشی خواهد شد.”

[این تعبیر اخیر را در نوشته پیشین (مهرآیین) دیدم و آن قدر درست دانستم که نقل کردم.]

مهمترین دلیل ، و اگر دلیل نمی شود ، ممکن است زمینه و زمینه مرگ آزاده نامداری این باشد که او تحمل عدم تحمل کرده است. بنابراین ما باید آستانه تحمل خود را بدانیم. بیش از حد خود را سنگین نکنید. نه بدن ما که ذهن و حتی رویاهای ماست. با توصیه های Wonders و انتظارات دیگران بازی نکنید. این زندگی است و دانستن اینکه ما چه میزان فشار را تحمل می کنیم. این فشار گاهی با نگاه دیگران تحمیل می شود. گاهی اوقات س questionsالات و کنجکاوی آنها و گاهی انتظاراتی که برای ما روشن نیستند ، و کار به جایی می رسد که کسی می گوید دیگر نمی توانم ادامه دهم.

گاهی اوقات فرد می خواهد ادامه دهد ، اما بدن او را همراهی نمی کند و در هر صورت ادامه نمی یابد.

باید بار زندگی سبک شود. ما بسیار پیچیده هستیم. من مقاله ای را خواندم که چرا همسر یا فرزندتان می گوید من ناراحت هستم ناراحت می شوید و احساس گناه می کنید و چرا نمی توانید اوقات فراغت او را در روز جمعه پر کنید؟ در حالی که می توانید بگویید بخشی از زندگی بی حوصلگی است!

به طور مداوم در جاده حرکت نمی کند و نمی چرخد. بعضی اوقات باید بنشینید ، فکر کنید و تماشا کنید.

این سر و صدا برای هیچ چیز و همه این سر و صدا ما را از معنای زندگی دور کرده است.

فرزاد حسنی مقصر نبودن توانایی ادامه زندگی با آزاده نامداری نبود ، اگرچه این رفتار ناشایست و سرزنش نشدن برای مرگ شخص دیگری سزاوار گناه است ، و همچنین آزاده نامداری که نمی دانست تحت نظارت است یک پارک سوئیس مجرم شناخته شد. و نه رسانه ای که او احساس می کرد نماد چادر سیاه و چادر قهوه ای بر خلاف توافق و مأموریت عمل می کند ، و نه او که زنده بود و می خواست دیده شود و مشهور شود و نمی خواست فراموش شود .

مقصر این همه بار اضافی است که بر دوش خود و دیگران است. هر یک از ما ظرفیتی داریم و حدود آن را می دانیم. هم در کنش سیاسی و هم در رفتار اجتماعی. نباید بیش از این به خود ببالیم.

در سطح ملی و ملی نیز همین مسئله وجود دارد. چه کسی گفت ما ماموریت داریم که دنیا را از آدم خواری نجات دهیم؟ مشکلات ما به دلیل نادیده گرفتن هشدار حافظ است: به حلقه سرنوشت محال نگاه کنید.

مهدی هاشمی نسب که از پرسپولیس به استقلال آمد و سنگین ترین حمله را تحمل کرد ، به بازیکن دیگری که می خواست چنین کاری کند گفت: تحت فشار این فشار له می شوی ، نه!

فقیر بودن و نفس کشیدن و ساختن راضی نیست. لذت این است که اندازه خود را بدانیم. من می دانم که من در درگیری فیزیکی پیروز نمی شوم ، چرا باید در جاده باشم و بدتر از این که بدانم شخص دیگری چنین است و او را تحریک کنم؟

چند بار صداوسیما مجری جدیدی را روی دوش خود انداخت تا فکر کند به او مأموریتی داده شده است؟

کار عمو پورنگ این است که بچه ها را خوشحال کند. این بنابراین او کار خوبی انجام داد و زیر بار تبلیغات ایدئولوژیک نیفتاد. این نوع تبلیغات کار دیگران است که آن را مطالعه کرده اند و لباس های خاص خود را می پوشند. نه عمو پورنگ.

آیا نصرالله رادش را در برنامه “شبیه سازی” دیده اید؟ سالها پیش او را تحت فشار خرد كردند و یك روز خودش را رها كرد و حالا با صدای بلند می گوید: من دلقك هستم و كار من خندیدن است ، همین!

آزاده نامداری آرزوی مشهور شدن را داشت ، اما با چه قیمتی؟ به قیمت روح شیرین.

با این حال مقصر کسانی هستند که بار سنگینی بر دوش او می گذارند. مقصر جامعه ای است که مجری تلویزیون را بسیار جدی می گیرد. ببینید کودک حیاتی برای امرار معاش خود در فضای مجازی چه کاری انجام می دهد و چقدر از یک مجری جدی خبر فاصله گرفته است. مولوی در مثنوی می گوید:

کاش اندازه را می خواستید

برنادت کوهی از برگهای کاه درست کرد

بز آفتابی اش این دنیا را فروخت

جملات کمی اتفاق می افتد

من نمی دانم آزاده خانم ، داستان غم انگیز ما ، به مرگ طبیعی درگذشت یا خودکشی کرد. حتی اگر احتمال قتل احیا شود ، یا اگر یک حمله قلبی مانع از ضرب و شتم وی شود یا مصرف مواد مخدر به زندگی او پایان داده باشد ، هنوز هم می توان گفت که او “سوزانده” شده است. “فرد گاهی باید از آرزوها در مسافت های طولانی فاصله بگیرد و خود را بسیار بالاتر و جدی تر بداند ، زیرا با نزدیک شدن به خورشید فرد می سوزد.”

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا