این دیدگاه از تفکر سیاسی، تفکر را مطابق با واقعیت و به دور از آرمان گرایی بی اساس ساخته است. من از چند جنبه به یک پدیده می پردازم، جنبه های تاریخی، سیاسی و منافع یک ملت و در نهایت نقد و تحلیل پدیده ها را در بافت تاریخی آن لحاظ می کنم. به عنوان مثال، من با توجه به فواید و مضرات این نوع حکومت در طول تاریخ و آسیب های تاریخی ناشی از شخصی سازی قدرت معطوف به امر مقدس، ضرورت تبدیل حکومت ایران را از دیدگاه فرد محور به دیدگاه جمعی می دانم. .
چرا به ایران تکیه می کنیم؟ در ذهنیت برخی از نخبگان قومی، مفهوم ایران با اندیشه های ناسیونالیستی مبتنی بر فارسی سازی همراه است. او با طرح ایده ایران به عنوان مفهومی پایدار، اقوام مختلف را در این آب و خاک با تسخیر و تسلط یک قوم بر اقوام دیگر مورد توجه قرار میدهد و سعی در محو بیگانگیهای متعدد در این مسیر دارد. تمرکز بر ایران و زبان فارسی. این مفهوم در حافظه مردم ایران بنیان تاریخی دارد. در دوران گذار از حكومت قاجار و استقرار قدرت مطلقه ملي، سعي شد زمينه جديدي براي استقرار حكومت در رابطه دولت-ملت ايجاد شود. این رابطه بدون توجه به مبانی تاریخی و مناسبات ارتباطی اقوام در ایران با تکیه بر اندیشه ناسیونالیسم عاشقانه، ادغام و محو تفاوت های قومی و زبانی با تکیه بر زبان فارسی در دستور کار دستگاه قدرت قرار گرفت. زبان برخی از روشنفکران تأثیرگذار با ایده پردازی در این فضا، راه حل نجات این سرزمین را در از بین بردن تنوع ها و تفاوت ها و برقراری امنیت پایدار و هماهنگ با زبان فارسی متصور شده اند. این ایده ها با رسمی شدن مفهوم ایران همراه بود. بنابراین مفهوم ایران حمزاد با این اندیشه همگن کننده فکری و فرهنگی یکی تلقی شد.
در این راستا باید توجه داشت که اندیشه ناسیونالیسم ایرانی مبتنی بر فارسی سازی که در دوره رضاشاه مطرح و در دستور کار قرار گرفت، اندیشه ای در تضاد با بافت فکری و فرهنگی ایرانیان و ایرانیان است. کاملاً بر خلاف تصور بقای ایران در طول تاریخ است. ایران نیز مفهومی تاریخی به قدمت این سرزمین است که ربطی به اندیشه های بی اساس مانند ناسیونالیسم ندارد. به همین دلیل است که با طرح ایده ایران به عنوان مبنای وحدت قومی و سرزمینی سعی در نشان دادن افکار سازنده واقعی ایران در طول تاریخ دارم. بی اطلاعی از تاریخ و مناسبات اجتماعی و فرهنگی در این سرزمین، مردم را وادار به بیان و دفاع از سخنان یا اندیشه های ناسازگار با ذهنیت مردم این سرزمین کرده است. مطالعه تاریخ فکری و فرهنگی ما را از وضعیت زندگی ایرانیان و پیشرفت تمدن قبل و بعد از اسلام آگاه می کند.
ایران سرزمین اقوام مختلف زبانی است که در شرایط خاص تاریخی مبنای مشترکی برای همزیستی پیدا کردند. تاریخ چند هزار ساله ایران، تاریخ وحدت و در عین حال کثرت بوده است. وحدتی که زاییده ساختار قدرت است، اما در عین حال، قدرت در قدرت به این تعارضات و تکثر احترام می گذارد و در حفظ آن کوشا است و خود را وابسته به آن می داند. حتي در زمان ساسانيان كه حكومت به دين رسمي وابسته شد، تنوع در دين را به رسميت شناخت و زرتشتي را دين حكومتي دانست. اگرچه بعدها موبدان این مبنا را به وضعیت نابهنجار اجتماعی و انحطاط تبدیل کردند، اما با وجود این، ایرانشهر بر اساس تکثرگرایی به وحدت رسید. خروج از این حوزه مانند ادامه انحطاط خواهد بود. گذار از انحطاط مضامین از طریق به رسمیت شناختن حقوق همه اقوام و پذیرش اختلاف بین آنها و تکیه بر وحدت همه این اقوام انجام خواهد شد. یکی از پایههای وحدتبخش در میان این اقوام، مفهوم ایران است که در سرزمینی تجلی یافته است که این اقوام سالها در آن زندگی کردهاند و شرایطی را برای همزیستی جمعی در ارتباط با سایر اقوام ایجاد کردهاند. ایران هویت جمعی همه اقوام ایرانی است و نبود یکی از آنها این مفهوم را بی معنا می کند. ایران مظهر همزیستی جمعی اقوام ساکن در آن است که هویت جمعی را تداعی و متجلی می کند. فردی عاقل و منصف که هویت جمعی و کل فرهنگ را در مفهومی به نام ایران نشان می دهد.
*پژوهشگر اندیشه سیاسی ایران و اسلام
6565