عمومی

ابوالفضل بیهقی و تاریخ‌نویسی ملی

قرن سوم و چهارم هجری تمدن اسلامی چنان گشایشی در علم و دانش داشت که امروزه آن را رنسانس اسلامی می نامند. در آن زمان و عصر، نخبگان مسلمان در هر علمی تحصیل کردند و شهرت و ثروت یافتند. ابوالفضل بیهقی در کتابت تاریخ، فارابی در فلسفه، مسکویه رازی در حکمت عملی، ابن سینا در علم پزشکی، ابوالقاسم فردوسی در کتابت حکمت، خواجه نظام الملک در کتابت سیاست، ابوریحان بیرونی در علوم طبیعی و شیخ مفید در علوم. بیهقی در میان این مفاخر، از ستارگان آسمان اندیشه و فرهنگ ایران زمین هستند که از جایگاهی مغفول برخوردار است که شایسته جایگاه و زمان او در تاریخ اندیشه ایران نیست. تاریخ بجهاق اثری است سرشار از دانش مهم که به اندیشه سیاسی و مدنی نیز امتداد می یابد. تاریخ بجهقی اگرچه مانند برخی دیگر از نوشته های تاریخی فصل مستقلی در اندیشه سیاسی ندارد، اما یکی از مهم ترین متون برای شناخت اندیشه سیاسی است. اما استخراج و استخراج مطالب سیاسی این تاریخ نگاری کاری دشوار و طاقت فرسا است. «جواد طباطبایی» که در پروژه نویسندگی خود به دنبال ردپاها و سرچشمه های تفکر سیاسی در ایران است و در این راه به سراغ تمام متونی رفته است که فصلی از اندیشه سیاسی دارند، به شیوه پرداختن به تاریخ بیهکی معتقد است که بر خلاف آن ها. از نوشته‌های تاریخی که در آن فصل جداگانه‌ای درباره اندیشه سیاسی وجود دارد، استفاده از این نوشته‌های تاریخی به‌عنوان منبع تاریخ اندیشه سیاسی کار آسانی نیست. زیرا مستلزم طراحی و تبیین مدلی است که نباید با مدل های مبتنی بر شرق شناسی و دلالت های ادبی رابطه داشته باشد. از آنجایی که چنین الگویی تا اطلاع ثانوی در دسترس نیست، طباطبایی در آثار خود نیز به داستان بیهقی که همان اهمیت شاهنامه فردوسی در عصر طلایی فرهنگ ایران را دارد، نمی پردازد و بر آن فائق می آید. البته در کتاب «انحطاط اندیشه سیاسی در ایران» که اخیراً منتشر شده و همچنین در کتاب «درآمدی بر نظریه انحطاط ایران» از ابوالفضل بیهق به عنوان نویسنده ای یاد می کند که در راه نگارش اصول اولیه بوده است. تاریخ ایران تاریخ پایه از نظر طباطبایی، تاریخی است که در آن شکل گیری و تداوم آگاهی ملی مردم ایران رخ می دهد و این در تاریخ اندیشه ما نادر است و تاریخ بیهق نقض عرف است. این دیدگاه . اگرچه تاریخ پایه واژه ای مشترک بین بیهقی و طباطبایی است و ناگفته نماند که ابوالفضل بیهقی نمی توانست تفسیری از تاریخ پایه ارائه دهد که بر اساس اندیشه جدید با تاریخ نگاری زمان خود قابل تأمل باشد. اما طباطبایی به عنوان یک متفکر مدرن به گنجینه ادراکی بیهق در معنای نظریه پردازی تاریخی اشعار اشاره می کند. برخی از شهودهای بیهکی آنقدر عمیق است که در هر دوره ای می توان آنها را کشف کرد. اهمیت بیهقی نزد طباطبا به این دلیل است که او تا پیش از آغاز دوره انحطاط تاریخی ایران، نویسنده متنوع ترین رساله تاریخی بوده است. رساله ای که سبک آن با دیگر رساله های تاریخی کم ارزش اما متعدد آن دوره کاملاً متفاوت است. این امر در نهایت به افول اندیشه در پایان دوران طلایی فرهنگ ایران انجامید. به عبارت دیگر، «فقدان تفکر تاریخی عقلانی در ایران در قرون بعدی دوره اسلامی، به ویژه با حمله مغول که تمامی عناصر فرهنگی به جا مانده از دوران طلایی فرهنگ ایران را از بین برد، نوشتن تاریخ را غیرممکن کرد. تا محل رشد شعور ملی ایرانیان باشد و به قول ابوالفضل بیهقی در آغاز دورانی خطرناک برای تاریخ ایران، خلق اسطوره ها برای خوابیدن بود نه بیدار کردن تاریخ.

اشاره طباطبایی به این قسمت از تاریخ بیهق این است که می نویسد: «کتاب را بسیار مطالعه کرده ام، مخصوصاً اخبار و التقاط; در لابه لای این داستان، چنین سخنانی خوابیده ها و فریفته های دنیا را بیدار می کند. بنابراین، تاریخ نگاری بجهاق از منظر طباطبایی، تاریخ بیداری را به عنوان تاریخ رشد آگاهی ملی مشاهده می کند. اما این نوشته تاریخی نه تنها مجهز به دانش تواریخ نیست، بلکه به سلاح نثر فارسی نیز مسلح شده است. به عبارت دیگر، «برای نوشتن تاریخ، تنها داشتن مواد کافی نیست، بلکه برای هنر نیز لازم است که از این مواد استفاده کند. یعنی مقاله ای که بتواند گذشته ی محو شده را در برابر چشمان نسل های آینده تجسم و احساس کند و هنر بیهق اینجاست. کمتر کتابی در نوشته های باستانی وجود دارد که بتواند با قدمت زبان تا این حد برای خوانندگانش جذاب باشد و هر خواننده ای به شرط دانستن زبان می تواند آن را با اشتیاق و بدون حوصله بخواند. هنر باجهقی اوج بلاغت طبیعی پارسی و بهترین نمونه هنر آهنگسازی نیاکانی است که زیبایی را در سادگی می جستند و زبانی از تماس با طبیعت داشتند، مانند طبیعت گرم و زنده، ساده و با شکوه. در کتاب بجهقی نمونه‌های انشایی گوناگونی آمده و بخش‌هایی وجود دارد که در بعد بلاغی، دلیلی بر شایستگی زبان فارسی به شمار می‌رود.

به گفته «سید خلیل خطیب رهبر» بجهقی در نگارش تاریخ خود از روشی سبک و ممتنع استفاده می کرد و از سوی دیگر در خلق واژگان فارسی هنرمند بود. همچنین برخی از کلمات ساده و مرکب این کتاب نشان از مهارت بیهقی در نگارش و آگاهی وی از قواعد دستوری زبان فارسی دارد. آرام، احمق، مطمئن، بلند، بهترین، برگزیده، بی اندام، بی گناه، پیر، خوانا، پا، عابر پیاده، کهنه، پیلوار، ساکت، سرزنده، خجالتی، کوچولو، تنها، دادگان، آهنگ بلند، نابالغ، معشوق، دیوار بند، راه اشتباه، آزاد، رنج، رزین، ریش، زاده و تن، لجوج، بلند، سرهنگ، شادرانک، من بی خیال، کم فکر، زاده، گران، گردندار، خونگرم، مجدر، فراری ، غاز، نهاره، نرم دل، تازه متولد شده، تازه متولد شده و تازه متولد شده از جمله کلماتی است که نه تنها لذت خواندن داستان بجهقی را دو چندان می کند، بلکه نمایشی باشکوه از شالوده تلفیق اندیشه تاریخی و نثر فارسی.

6565

دکمه بازگشت به بالا