در همین حال ، وقایع نوامبر 2017 ، که ویرانگرترین و کشنده ترین در مقایسه با سایر وقایع مشابه دو دهه گذشته بوده است ، هنوز آنطور که باید و شاید از دیدگاه جامعه شناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است. این تظاهراتها با افزایش قیمت سوخت دامن زده شد. با این حال ، این چیزی بود که جامعه مدتها در انتظار آن بود و فارغ از ضعف هایی که می توان برای اقدامات اجرایی حساب کرد ، میزان و نحوه اعتراض فراتر از تصور بسیاری از ناظران و منتقدان اجتماعی بود. چرا اتفاقی افتاد؟ اگرچه موضوع منطقه سازی حامل های انرژی در جامعه دانش ایران طرفدار قرص است ، اما بخش اعظمی از جامعه در عمل با آن موافق نبودند ، اما برعکس ، اگرچه با تظاهرات مخالف بود ، اما در مورد آن صحبت کرد در کلاس من ، بیشتر دانشجویان منطقا مخالف اصلاح قیمت نبودند ، اما نسبت به اعتراضات احساس همدردی کردند. آیا این وضعیت تا حد زیادی در زبان بی کلام در بین اربابان بوده است؟ این پدیده به چه معنی است؟ و این در جامعه چیست؟
از جمله تحلیل هایی که در این زمینه دیدم ، دکتر تحلیل محمد مهدی مجاهدی نه تنها دولت بلکه جامعه مدنی و نخبگان را منعکس می کند. او در پشت هنجارهای اجتماعی باقی مانده و پدیده ای به نام “طبقه عمودی” را زیر پوست جامعه نشان می دهد ، که محصول ظهور طبقات اجتماعی به طبقات پایین است. این تغییر در چارچوب یک جامعه منسجم صورت می گیرد. بنابراین ، جامعه مدنی نمی تواند با این طبقه جدید ارتباط برقرار کند ، و نمایندگی از آن امکان پذیر نیست. و علاوه بر این ، گسترش مقیاس فساد ، احساس بی عدالتی و ضعف شبکه ارتباطات در جامعه و جامعه و دولت ، جامعه را در موقعیت کلیدی شگفت آور کم قرار داده است.
خواص کفپوش ها کم و افقی است. اما این بار او یک کلاس عمودی را تعریف می کند که در آن رابطه درون کلاس از نظر رفتاری و یکنواختی هنجاری نیست بلکه از نظر رفتار یکدست اعضای آن با کلاس موجود آنهاست که باعث می شود آنها به موقع تمایلی و واجب نداشته باشند. پیشی گرفت او این طبقه بی قرار و در حال حاضر شلوغ را که به عنوان یک پدیده خطرناک برای حفظ همبستگی ملی می داند ، بررسی می کند.
نزول طبقه متوسط به طبقه پایین دلیل ناهنجاری های گسترده در جامعه است. زندگی در شرایط جدید برای این کلاس عمودی آسیب های بسیاری و غیرقابل تحمل دارد. حجم زیاد جمعیت حاشیه نشین و احساس تلخ حاشیه نشینی باعث ایجاد احساس نارضایتی گسترده در بین آنها می شود و یک وضعیت نامتقارن اجتماعی ایجاد می کند که می تواند برای کل جامعه بسیار خطرناک باشد.
طبقه متوسط بزرگترین بار جامعه مدنی را تحمل می کند. یکی از کارکردهای جامعه مدنی تکرار صدای طبقه متوسط جامعه است. با گسترده شدن نقل مکان اجتماعی در طبقات پایین ، جامعه در واقع “احمقانه” و ساکت است ، اما اتفاقات منفی و بی سابقه ای در هر لحظه منتظر آنهاست. در این شرایط ، جامعه به حرکاتی نگاه می کند که گرچه گسترده است ، اما صدای واضحی ندارند و بیشتر شبیه هرج و مرج هستند. با توجه به اختلال عمومی در شبکه های ارتباطی غیرنظامی ، سازوکار تحولات جدید برای جامعه مدنی یا حکمرانی قابل شناسایی نیست. “این یک خیابان دو طرفه است.” به همین دلیل نهادهای مدنی ساکت هستند و گروه حاکم اعتراضات را محکوم می کند. به عبارت دیگر ، هم جامعه مدنی و هم دولت سردرگم هستند. تاکنون توضیحی شفاف و قانع کننده در مورد این حوادث به جامعه داده نشده است.
همانطور که دیدیم تمام مؤلفه های این چرخه تصمیم گیری که عضو هیات تصمیم گیری هستند مسئولیت خود را به عهده می گیرند ، یعنی ما صبح جمعه از شما مطلع شدیم! ‘یا آنها می گویند همه چیز به پارلمان مربوط می شود و این تصمیم به هیچ وجه در پارلمان نمی گذرد! یا گفته می شود که ما در جلسه سران نیروها تصمیم گرفتیم اما من مخالف آن بودم یا شرایطی داشتم که مورد توجه قرار نگرفت!
از یک سو ، احساس “حاشیه نشینان” می کنند که گذشته خود را از دست داده اند در حالی که آینده ای ندارند. از طرف دیگر ، انتظارات و ناهمگونی سبک زندگی در بین طبقات پایین جدید جدید منجر به عدم تقارن گسترده و نارضایتی گسترده اجتماعی می شود. مجموعه ای از اخراج ها از طبقه قبلی به طبقه پایین وجود دارد که هویت و نحوه زندگی آنها دیگر نمی توانند طبق استانداردهای طبقاتی پیشینیان خود ادامه دهند ، زیرا آنها دیگر مانند گذشته امکاناتی ندارند. حتی در شرایط جدید آنها نمی توانند شناسایی کنند. زیرا آنها هیچگونه سابقه ای از زندگی به سبک جدید و در کلاس جدید و الزامات آن را ندارند. به این ترتیب آنها از موضع خود بسیار ناراضی هستند. آنها احساس تبعیض و ستم می کنند. آنها احساس می کنند در شرایطی قرار دارند که سزاوار آن نیستند.
همه اینها در چارچوب جامعه ای رخ می دهد که گسترده و از لحاظ تاریخی برای فساد سازمان یافته باز است و احساس بی عدالتی و عدم عدالت در جامعه نادر است. ضعف دولت و ضعف حاکمیت قانون یا به عبارت دیگر پدیده بی تابعیت یا چند دولت ، امید اجتماعی به پیشرفت را به پایین ترین سطح در چهار دهه کاهش داده است. در چنین شرایطی ، با توجه به اینکه اکثر اعضای همه کلاسها حداقل یک کلاس هستند ، احساس “نشستن روی زمین سیاه” غالب است. با این حال ، نشستن بر روی زمین سیاه و سفید بسته به پیشینه کلاس قبلی خود ، برای افراد مختلف معنای متفاوتی دارد. اما این یک احساس مشترک است و یک کلاس عمودی از مخالفان را تشکیل می دهد. بنابراین ، شرکت کنندگان در این اعتراض بسیار متنوع هستند و شدت توزیع آن انفجاری است. اگر می توان جنبش های اجتماعی را در جامعه شکل داد ، احتمال تشکیل اقدامات اعتراضی از این طریق زیاد نخواهد بود.
این وضعیت بدان معنی است که این طبقه نمی تواند خود را در جامعه نمایندگی کند و فرصتی برای حضور با معنی و تأثیرات اجتماعی خود از دست داده است. این انفجارهای خیابانی هیچ یک از ویژگی های “حرکات” و “حرکات” را ندارند. این بدان معناست که آنها شعار خاصی ندارند و بیشتر از یک مثبت هستند. آنچه می بینید تخریب است. منطق درونی آنها انحلال جامعه است. ساخت کف عمودی جدید برای اعضای آن ، گاه به صورت تبعید در نظر گرفته می شود. به همین دلیل است که او می خواهد آن را منحل کند. بی قراری مهمترین ویژگی این کف عمودی است. آتش سوزی آمبولانس علامت بسیار خطرناکی است که در هیچ یک از اعتراضات قبلی مشاهده نشده است. “کسی که یک آمبولانس را شلیک می کند ، در واقع از یک مرز در سیستم معرفت شناسی ما و در سیستم شناخت جامعه ما عبور می کند.” این یعنی غلبه بر همه هنجارهای مشترک همه کلاسها.
نکته مهم این است که تحلیل جامعه شناختی موضوع نباید فقط به تحلیل اوضاع و موقعیت بازیگر محدود شود. ساختار نیز باید مورد بررسی قرار گیرد و شبکه ارتباط و ساختار بازیگر و احتمال ساخت جدید نیز باید در نظر گرفته شود. “جامعه ما بیش از هر چیز دیگری برای رکود بی سابقه عدالت می پردازد.” البته هیچ کس با عدالت مغایرت ندارد. بنابراین ، وقتی عدالت پیش می آید ، باید به دنبال شاخص های قطعی و قابل اندازه گیری باشیم. ما از “عدالت اجتماعی با بسیاری از معیارها و برنامه ریزی های قابل اندازه گیری” صحبت می کنیم.
“ما فقط آن را مورد توجه خود قرار دادیم. یعنی شاخص عدم شناخت اولین یا اساسی ترین شاخص عدم عدالت اجتماعی است. دومین شاخصی که ما به این مشکل تحمیل می کنیم عدم نمایندگی و عدم نمایندگی است. عدم نمایندگی جمع در ساخت و سازهای سخت. وقتی مجموعه این صداهای رنگارنگ و شیوه های مختلف زندگی و خواسته ها و خواسته های مختلف به رسمیت شناخته نشود ، آنها بطور منظم از حقوق سیاسی ، مدنی و اجتماعی و منابع طبیعی محروم می شوند. چند قدم فراتر از این بدان معنی است که آنها در ساخت و سازهای سیاسی و ساختن قدرت مورد توجه قرار نمی گیرند. یعنی آنها نماینده نیستند. در صورت عدم رعایت این دو معیار ، شاخص سوم ، که دسترسی برابر به منابع تغذیه ، توزیع مجدد و مزایا را فراهم می کند ، حاصل نمی شود. توزیع منابع به طور فزاینده ای تبعیض آمیز است. آنچه که وضعیت اجاره نامیده می شود فاسد است و به طور منظم فاسد است. این چرخه از زمان شروع به کار ، مزایایی را ارائه می دهد ، اما این علایق می خواهند توزیع شوند. “این توزیع مجدد ، مانند توزیع اصلی ، ناعادلانه تبعیض آمیز و فاسد است.”
در چنین شرایطی ، پدیده “تاج” نیز پدیدار شد. مشاغل نزدیک ، افزایش بیکاری ، به طور مؤثر و مؤثر به درآمد فعلی بیش از هفت دهم جامعه آسیب می رساند ، بدون شک مقاومت اقتصادی و اجتماعی جامعه را تهدید می کند. بنابراین ، برای مقابله با پدیده تاج ، ما به سیاست های اجتماعی بیشتر از سیاست اقتصادی احتیاج داریم. موضوعی که کمتر مورد توجه قرار می گیرد. اولین اصل برای تصمیم گیری در این شرایط ، “حفظ همبستگی اجتماعی” براساس عدالت و حقیقت است. به گفته نویسنده ، این استراتژی برای شکل گیری جهان پس از کرت غیرقابل جبران است و نمی توان جایگزین آن با هیچ استراتژی دیگری شد.
در هر صورت ، توصیه می کنم مصاحبه اصلی را بخوانید یا برای هر کسی که علاقه مند به گرفتاری ایران باشد ، مکالمه را گوش کنید.
* وزیر اسبق راه و شهرسازی و استاد دانشگاه تهران
* در وب سایت شخصی منتشر شده است