تسخیر مجلس، نان و رودررویی شاه و قوام

11 ماه پس از سقوط رضا شاه ، احمد قوام در سالن کاخ مرمر از ورود محمدرضا شاه به عنوان رسمی نخست وزیر منصوب شد. اما در لحظه ورود به پادشاه جدید ، او می گوید: “اعلیحضرت ، خداوند می خواهد ، تو بزرگ شده ای”؛ کلمه ای که با شاه پایان می یابد.

به گزارش باراناخبر ، این روزنامه ایران وی نوشت: “پیش از استعفای علی سهیلی (نخست وزیر) در سال 1321 ، تلاش ها برای یافتن جانشین آغاز شده بود ؛ نمایندگان از تجربه آموخته بودند که باید به دنبال سیاستمداران با تجربه باشند ، و این کسی نبود جز حسین پیرنیا. اما آنها فکر می کردند پیرنیا بازنشسته در زمان بحران نخست وزیر را نمی خواهد ، بنابراین آنها باید گزینه دیگری را در نظر بگیرند ، که احمد قوام بود.

در تاریخ 27 اوت ، محمدرضا شاه پیامی به رایدر بولارد ، سفیر انگلیس در رابطه با قوام به عنوان نخست وزیر ارسال كرد ، كه وی در پاسخ گفت: “من هیچ اعتراضی نسبت به وی به عنوان نخست وزیر ندارم.” لوط به نمایندگی از کاوام السلطنه خارج شد تا از 18 اوت 1321 تا 25 بهمن در پست نخست وزیر بنشیند. وی قدرت را در زمان سلطنت رضا شاه برکنار کرد و این ویژگی ثبات را پس از ترک شاه از ایران متمایز کرد. وی به عنوان مدافع قدرت پارلمان در کشور شناخته می شد. به گفته فخرالدین عظیم در کتاب خود “بحران دموکراسی در ایران” ، که صلاحیت رهبری دولت مشروطه را دارد. او ممکن است در گذشته جایگزین علی سهیلی شود ، اما طبق گفته های حسن ارسنجانی در “یادداشت های سیاسی من” ، شاه از او خواسته است به نفع سهیلی کناره گیری کند. در سال 1321 ، موقعیت ضعیف جناح سلطنت طلب گروه وحدت ملی و عدالت باعث شده بود كه قوام دست برتر داشته باشد و در كنار تلاش های جبهه میهن و جناح آذربایجان ، شوروی ها نظر بدی درباره قوام و سفارت نداشتند. ایالات متحده از آن پشتیبانی کرد. شرط ثبات برای نخست وزیر تعدیل رایگان کابینه وی بود. او می خواست اسکناس های لازم را از متفقین چاپ کند ، مقامات دولتی طرفدار دولت آلمان را دستگیر کند ، شاهدان را از وزارت جنگ خارج کند و خود فرد عامل را در آنجا ببرد.

قوام یکی از مؤثرترین افراد ایران بود که در همان زمان تحسین و انزجار را برانگیخت. به گفته عبدالله مستوفی ، سیدحسن مدرس آن را “شمشیر تیز و لازم برای نبرد” توصیف کرد. پیش از رأی مجلس ، احمد قوام با حضور سفیران و فرزندان اشرافیان و بزرگان و بزرگان کشور که از دوره مشروطه عزیمت کرده بودند ، ضیافتی برگزار می کردند. گفته می شود که پادشاه جوان به مدت یک ساعت در این ضیافت حضور داشت. هیچ کس نمی تواند قوام را نادیده بگیرد و خودش نیز نمی تواند تحمل کند که از قدرت دور شود. وی از ورود محمدرضا شاه به کاخ مرمر به مدت 11 ماه پس از سقوط رضا شاه استقبال کرد تا به طور رسمی به عنوان نخست وزیر منصوب شود. اما در لحظه ورود به پادشاه جدید ، او می گوید: “اعلیحضرت ، خداوند می خواهد ، تو بزرگ شده ای”؛ کلمه ای که به پادشاهی ختم می شود.

قبل از به دنیا آمدن محمدرضا شاه ، قوام به عنوان “شمشیر آبدار” قانون اساسی ایران شناخته می شد. همانطور که علم الدوله از او می نویسد: “هنگامی که فرمان مشروطه توسط شاه امضا شد ، قوام حالت غیرقابل توصیف خود را از دست داد.” وی که اصالتاً اهل کجار بود ، از سلسله کوزاک خوار بود و به طور گسترده شایع شد که طرفدار جمهوری است و برای همین خودش نخست وزیر خواهد شد. وی جایگاه نخست وزیر را دست کم ارزیابی کرد و هنگامی که برای سومین بار به قدرت رسید ، می خواست همان سیاست دو سال گذشته ، 1300 و 1301 را ادامه دهد: دور کردن دولت از سیاست یک طرفه تعقیب انگلیس ، آوردن آمریکا به برجام. ، و بازی بین دولتی اگر بیست سال پیش انگلیس ها آنقدر قدرت داشتند که توانستند با یک ضربه میلسپو و گروهش را سرنگون کنند و قراردادهای نفتی استاندارد و سینگلر را دفن کنند ، اما این بار انگلیس تضعیف شد و جنگ اروپا در سمت آمریکا بود. شش ماه قبل از تشکیل دولت قوام بود که ژاپن به پرل هاربر حمله کرد و ایالات متحده در میدان نبرد قرار داشت. او اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده را به عنوان برندگان نهایی جنگ می دید.

سلطانس آرتور مایلسپو را به تهران بازگرداند تا اقتصاد ایران را در جریان ناآرامی ها اداره کند. یک گروه نظامی به همراه میلپسو برای حفظ امنیت شهرها ، ژاندارمری ، پلیس ، راه و مرزها به ایران رفتند و این شتاب انگلیسی ها را وحشت زد. او از پارلمان اختیارات دیگری را خواست ، اما مجلس در برابر این درخواست مقاومت کرد. قدرت هایی که بعداً شاه از آن شکایت کرد ، مدت زیادی طول نکشید تا مبارزات قدرت آغاز شود. به گفته بولارد ، “ترس واقعی پادشاه این بود كه قوام سعی كند قدرت سلطنت را كاهش دهد”؛ روابط به طرز فزاینده ای تنش پیدا کرد و ثبات و دوستی بر علیه یکدیگر صف کشید. در هفدهم آذر سال 1321 اولین غله تشکیل شد که به آن شورش نان گفته شد. تعداد کمی از دانش آموزان و دانشجویان در اعتراض به عدم نان در مقابل مجلس تجمع کردند و بعداً به گروهی از شورشیان تبدیل شدند که دو روز شعارهایی علیه نخست وزیر دادند. یک روز قبل ، روزنامه الاطراف مقاله ای را با عنوان “نان” منتشر کرد که برخی از آنها علت دربار و پادشاه قلمداد می کردند. قوام از ژنرال امیرا احمدی برای کمک به آرامش گهالا درخواست کمک کرد ، اما وی حاضر نشد ، سرانجام عده ای وارد ساختمان مجلس شدند و کاخ اشرافی قوام غارت شد. روز بعد ، قوام با پیامی به شاهین با وزیر امور خارجه آمریكا روبرو شد.

روزنامه ها توقیف و مسعودی دستگیر شدند. شورش های نان ، آنطور که شاه آنرا ندیده بود ، “انقلابی از پایین” نبود و همچنین روی کار آمدن دولت طرفدار قضایی در دو ماه آینده به عنوان “انقلابی از بالا” تعبیر نمی شد. مسئله اصلی عزم شاه در مقابله با نخست وزیر بود که می تواند اولین آزمایش سیاسی برای شاه جدید باشد. پس از آن ، قوام توانست تا دو روز بیست و پنجم بهمن 1321 تنها دو ماه مقاومت کند. “دولت سهیل دوباره به قدرت خواهد رسید و او تا فوریه 1324 ، سه سال دیگر ، دوباره منتظر خواهد ماند تا به قدرت برسد.”

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا