کدام کشور دقیق‌ترین شناخت را از ایران دارد؟

ما ابتدا “تشخیص” و “دقیق ترین” را تعریف می کنیم. شناخت یعنی درک یک پدیده یا جامعه آنگونه که باید “نیست”. احتمالاً هیچ ملتی به اندازه انگلیسی ها کنجکاو نیست که پدیده های “متفاوت و متناقض” را درک کند. دولت و محقق انگلیسی دارای توانایی فکری برای تمایز موضوع مورد مطالعه از سیستم اعتقادات و آرزوهای خود است: او سعی می کند موضوع را همانطور که هست و با منطق خود موضوع بدون پذیرش آن درک کند. در روند این شناخت ، او به دنبال تغییر موضوع نیست. نظریه تغییر انگلیسی بر این اصل استوار است: چرا دیگران را در اصل تغییر می دهیم؟ آیا یک هندی ، چینی یا قطری می تواند وارد دنیای ذهنی و عینی یک انگلیسی شود و سفر کند؟ چه چیزی پول و منابع را برای تغییر جوامع دیگر هزینه می کند؟ به این ترتیب ، انگلیسی ها به راهروهای پیچ و خم می روند (مارپیچذهن سوژه به دنبال کشف و استخراج سیستم “کنش-واکنش” او با جامعه شناسی و روانشناسی است. او به دنبال خوب و بد ، اشتباه و درست ، عاقل و نادان ، موفق و ناموفق و امثال آن نیست. دانش دقیق یعنی: حسابرس چه نظری دارد؟ چه چیزی برای او مهم است؟ علت عصبانیت او چیست؟ علت خوشحالی او چه می تواند باشد؟ اولویت ذهن او چیست؟ منابع رضایت و نارضایتی او چیست؟ و شاید مهمتر از همه ، تعریف موضوعی زندگی چیست؟ زبان انگلیسی سعی می کند با دقت و دقت عینی ، مستقل از ذهنیت خود ، پاسخ های قابل اعتمادی پیدا کند ، زیرا تغییر و شبیه به خلق و خو ، آداب و رسوم ، سنت ها و باورهای سایر ملل بسیار دشوار و حتی غیرممکن است. هدف از شناخت عمیق اجتماعی و روانی موضوع چیست؟ هدف این است که دایره ای تشکیل شود که در آن خود و مخاطب در آن حلقه مشترک علایق مشترک را تعیین کرده و با درصد های مختلف به آنها پی ببرند.

نکته کلیدی در بحث فوق این است که یک کشور تا چه اندازه توانسته است مخاطب را خارج از تعصبات ، ارزشها و کلیشه های خود درک و تحلیل کند. پیش زمینه ها یا تصورات عمدی به سادگی با گیج کردن دیگران از طریق لنزهای آنها. ترسیم دنیای دیگران و پیوند دادن نکات رفتاری با نقشه ذهنی بزرگ یک فرد یا ملت ، خود تخصص است. از قدیم گفته اند که جهان دنیای داده ها و اطلاعات است. اما شاید بتوان بر نکته بسیار مهم تری تأکید کرد: پردازش اطلاعات برجسته تر از خود اطلاعات است (پردازش اطلاعات). انگلیسی ها به آنچه نشان می دهند اطمینان دارند ، اما وقتی در صحنه بین المللی با اختلاف و تناقض روبرو می شوند ، به دنبال منحل کردن آن در قالب منافع خود هستند. آنها برای مطالعه اطلاعات درباره مکانها و جریانها ، سیستمهای اعتقادی خود را تا آنجا که ممکن است کنار گذاشته و سعی می کنند مخاطب را از نقاط داخلی جهان درک کنند. بنابراین ، برای چندین قرن اقدام بین المللی بریتانیا ، انگلیسی ها سعی نکردند دیگران را دموکراتیک کنند. در تاریخ قاجار گفته می شود که سفیر جدید انگلیس در ایران در بازار کاشان قدم می زد و ناگهان اذان شنیده شد. از مترجم ایرانی می پرسد: این چه صدایی است؟ وی می گوید: دعوت مردم اقامه نماز ظهر در مسجد است. او می پرسد: آیا این خلاف منافع انگلیس است؟ پاسخ این است: نه ، اینها سنت ها و رسوم دینی است. سپس با آرامش می گوید: ما با سنت اذان و مناسک عبادت و مسجد سروکار نداریم. اینها مسائل محلی است. اگر درک و پردازش اطلاعات توسط یک حسابرس فرضی صرفاً بر اساس سیستم تفکر پردازنده باشد ، تعداد خطاها افزایش می یابد. باراک اوباما حتی در آخرین سال ریاست جمهوری خود در مه 2016 ، در مصاحبه با مجله آتلانتیک ، به اشتباهات سیاست خارجی و مشکل پردازش اطلاعات اشاره کرد. به دلیل فناوری ، هیچ کشوری به اندازه ایالات متحده کنترل و دسترسی به داده ها در سراسر سیستم بین المللی ندارد ، اما این دسترسی به اطلاعات لزوماً به توانایی پردازش منجر نمی شود. اغلب گفته می شود که پردازش داده ها نیاز به مدرک دانشگاهی دارد ، اما داشتن متدولوژی بسیار مهمتر از داشتن مدرک است. تمایز بین آنچه هست و آنچه باید باشد نیاز به مهارت های روش شناختی و در عین حال درک عمیق از نظریه های مردم شناسی دارد. یکی از نمادهای مردم شناسی برای انگلیسی ها این است که نباید دشمن را 100٪ شکست داد زیرا می تواند در مقطعی هر کاربردی داشته باشد. از لحاظ نظری ، هیچ انسان یا جامعه ای نمی خواهد به طور کامل شکست بخورد. برخورد با دشمن تخصصی است که لزوماً با اخذ مدرک یا دکترا به دست نمی آید. ضعیف ترین روش ، روش کلامی یا مدرن توییتر است. چینی ها در روابط با دوست و دشمن قدرتمندترین کشور بعد از انگلیسی ها هستند. سان تزو می گوید: وقتی دشمن کار اشتباهی انجام می دهد ، نباید نگران باشد. انگلیسی ها و چینی ها بی صدا ترین سیاستمداران را دارند و خاورمیانه بیشترین خشم را دارد. به طور کلی ، ریشه عصبانیت و سر و صدا ، اعم از شخصی و سیاسی ، در عدم اعتماد به نفس نهفته است.

در دوره پس از رنسانس ، بریتانیا و فرانسه 155 بار با یکدیگر جنگیدند ، و حتی در حال حاضر به طور خصوصی ، آنها از یکدیگر خوب صحبت نمی کنند ، اما منافع مشترک مشترک بزرگی را ایجاد کرده اند. در اصل ، تأیید یکدیگر برای انسان ها و جوامع دشوار است ، اما این منافع است که آنها را به هم پیوند می دهد. بنابراین ، شاید در همه کتابهای درسی علوم انسانی ، هیچ دانشی مهمتر از دانش “طبیعت انسان” نباشد. وقتی دیپلمات های ایرانی به اعراب خلیج فارس می گویند: شما امنیت خود را خریداری می کنید ، این به دنبال ضعف های شناختی است. اولاً ، این افراد تاریخ نخوانده اند و با مسائل صد سال گذشته در شبه جزیره عربستان آشنایی ندارند. ثانیاً ، آنها با ساختار اجتماعی و قبیله ای این منطقه ناآشنا هستند و ثالثاً این کشورها از چه منابع داخلی برای تأمین امنیت ملی خود برخوردارند که می توان از آنها انتظار داشت؟ همین بی دقتی در صحبت کردن باعث شده است که بسیاری از افراد بدبین به این نتیجه برسند. آیا می توان گفت پایبندی به روانشناسی گفتار و مدیریت بیمار در واکنش به سیاست خارجی ایران در حداقل است؟ خواننده محترم ممکن است این انتقاد را مطرح کند که نتیجه این بحث حفظ وضع موجود و عدم تغییر است. پاسخ این نقد این است که تغییر در زمینه آن امکان پذیر است. اگر زمینه های فکری ، اجتماعی و ساختاری آماده و متقاعد نشده باشند ، تغییر ایجاد نمی شود. دولت فدرال آمریکا حدود 16000 شرکت تابعه دارد ، بنابراین تغییر سیاست به کندی انجام می شود (اینرسی) ، در حالی که در کشوری مانند چین یا روسیه ، تغییر سیاست خارجی نتیجه مبادلات و محاسبات در گروه های بسیار کوچک است و تابع بوروکراسی است. گسترده نیست. دلیل علمی شکست برجام ، شناخت بازیگران نظام بین الملل بر اساس الگوهای ذهنی درونی بود. در عین حال ، عدم آشنایی رسانه های محلی با تاریخ و ساختار بین المللی منجر به رقص و جشن های اولیه شد. یکی از مبانی نظری جنگ و درگیری های بی پایان در خاورمیانه این است که به طور کلی همه می خواهند مانند بقیه باشند و نمی توانند حلقه های مشترک تشکیل دهند.

از عبارت “آنچه هست و نیست آنچه باید باشد” ، چه نکاتی را می توان در مورد سیاست خارجی و رفتار بین المللی ایران استخراج کرد؟ چه منافع مشترکی ایران را با منطقه پیوند می دهد؟ در روابط بین المللی امروز ، منطقه گرایی ، که به معنی روابط گسترده اقتصادی است ، بسیار رایج شده است. اما این منطقه گرایی به پیش شرط های موجود در زمینه باورهای سیاسی ، فرهنگی و تاریخی بستگی دارد و بنابراین ده کشور عضو آسه آن در جنوب و شرق آسیا ، به موازات روابط تاریخی ، اجتماعی ، مذهبی و حتی اقتصادی خود ، نمونه ای از آنها هستند. چهره های موفق منطقه گرایی زمانی جبر جغرافیایی باعث می شد که کشوری بدون پذیرش همسایه خود مانند کره جنوبی با چین تعامل داشته باشد. اما گاهی کشوری به دلایل مختلف در ذهن و قلب همسایه خود را می پذیرد ، مانند کشورهای اسکاندیناوی. به نظر می رسد حتی عراقی ها که اشتراکات زیادی با ایران دارند در نهایت از زبان های خود رضایت بیشتری دارند. پاکستان تا حد زیادی خود را با اعراب خلیج فارس معرفی کرده است. اعراب خلیج فارس دارای مراکز مشترک زیادی هستند و با ثروت چند تریلیون ، انتخاب های زیادی دارند و در اعماق ذهن خود ، ایران را یک جبر جغرافیایی می دانند. جمهوری آذربایجان نیز شباهت های زیادی با ترکیه و اسرائیل برقرار کرده است. به نظر می رسد ترکیه دائماً به دنبال فرصت است. متدولوژی دولت بایدن در هفت ماه گذشته ادغام خاورمیانه بدون ایران و مدیریت آن از راه دور بوده است. ایالات متحده می خواهد از طریق ادغام اقتصادی واقعیت های سیاسی جدیدی ایجاد کند.

تجربه نویسنده با 114 کشور این مشاهدات علمی را از نزدیک نشان می دهد که سه کشور هند ، مصر و ژاپن ، علیرغم اطلاعاتی که در مورد ایران امروز دارند ، واقعاً ایران را هم در سطح دولت و هم در سطح مردم می شناسند. ایران و ایرانیان به عنوان یک تمدن ، گرچه در حال حاضر به دلیل فشار غرب در حال فاصله گرفتن هستند. اما در سطح منطقه ای ، ایران کشوری بسیار خاص و خارجی است و نتوانسته منافع خود را با کشوری ببندد. به همین دلیل است که به راحتی می توان تحریم ها را اعمال کرد زیرا منافع استراتژیک با یک کشور وجود ندارد. همانطور که این نویسنده در کتابی درباره سیاست خارجی ایران در سال 1999 توضیح داد ، به نظر می رسد مهمترین منبع امنیت و حاکمیت ملی در خاورمیانه گسترش روابط اقتصادی و تجاری گسترده است ، به طوری که سرخپوستان با حضور 9 میلیون خلیج فارس سالانه حدود 35 میلیارد دلار درآمد برای کشور خود ایجاد می کند. اما از نظر شناختی و نظری ، گسترش چنین روابط اقتصادی در منطقه بدون كاهش تنش در روابط بین الملل امكان پذیر نبود. اگر هدف کارآیی و ثبات در زندگی مردم ایران باشد ، سهم اهمیت سیاست خارجی در تدوین این دکترین می تواند به 70 درصد برسد. بنابراین ، آگاهی بین المللی از آنچه واقعیت دارد و چیست ، چه برای سیاستمدار ، چه نویسنده و چه برای رسانه ، برای آینده ایران بسیار مهم است.

در پايان ، 15 كشور به ترتيب بر اساس عمق شناخت خود از فرهنگ ايران ، جامعه ايران ، سياست و روانشناسي رتبه بندي مي شوند. این تقسیم بندی بر اساس مطالعات و مشاهدات علمی در صدها کنفرانس بین المللی توسط نویسنده در 25 سال گذشته به عنوان دانشجوی روابط بین الملل است:

گروه الف (تشخیص منحصر به فرد)

  1. انگلستان

گروه ب (دانش عالی)

  1. اسرائیلی
  2. فرانسوی
  3. روسیه

Grupi f (دانش متوسط)

  1. هند
  2. امارات
  3. ژاپن
  4. بوقلمون
  5. ایتالیایی
  6. آمریکا
  7. آلمان
  8. چین

گروه T. (شناخت ضعیف)

  1. عراق
  2. عربستان سعودی
  3. کانادا
دکمه بازگشت به بالا