پدر قصه‌گویی عرفانی کیست؟ – باراناخبر

مهدی محبتی می‌گوید: آفریدن، افزودن و جا انداختن هزار قصه منظوم در بطن و متن ادبیات کلاسیک عرفانی امری است بس خطیر و قابل تأمل. برهمین پایه و به دلیل نقش بی‌بدیل عطار در پی‌ریزی و گسترش قصه‌های منظوم عرفانی، ناچار باید او را پدر و بل پایه‌گذار ادبیات منظوم روایی در عرفان ایرانی دانست.

به گزارش باراناخبر، مهدی محبتی، استاد دانشگاه و عرفان‌پژوه در  مقدمه کتاب «غصه‌ نان، اکسیر جان» (برگزیده بهترین قصه‌های عطار نیشابوری) با عنوان «عطار پدر قصه‌گویی عرفانی» نوشته است:  «از هر منظری که به ادبیات عرفانی و مبانی آن به‌مثابه یک سنت یکپارچه هنری و ادبی در زبان فارسی نگاه کنیم و در پی تحلیل کارکردهای اجتماعی، فکری، فرهنگی، هنری و ادبی آن باشیم، عطار را وجودی خاص و متمایز می‌یابیم چراکه عطار با توجه به حجم و کیفیت و ساختار ادبی آثارش یکی از مهم‌ترین ارکان ادبیات عارفانه خواهد بود، به‌ویژه از حیث خلاقیت و بالاخص در حیطه روایت‌گری و روایت‌نگاری عرفانی که تحقیقا در این زمینه بی‌بدیل است. عطار دست‌کم با سرودن چهار منظومه بزرگ روایی و همچنین دیوان، به همراه مجموعه رباعیات (= مختارنامه) و جمع‌آوری و تلفیقِ بخش بسیار مهم و راهگشایی از احوال و اقوال و روایات صوفیان بزرگ تمدن اسلامی‌ ایرانی، نقشی یگانه و ممتاز در تکوین، تدوین، گسترش و هزینه‌سازی میراث عرفانی تا عهد خویش داشته است. البته آثار دیگری هم هست که اگر انتساب آن‌ها به عطار قطعی شود؛ نقش و تأثیرش ممتازتر و برجسته‌تر نیز خواهد شد.

 دلایل تأثیرگذاری و نفوذ بی‌نظیر عطار در تکوین سنت عرفانی، به‌ویژه نحوه روایتِ خلاق و پی‌ریزی قصه‌گویی ویژه عرفانی، بسیار است و از جهات مختلف می‌تواند مورد تأمل و تدقیق قرار گیرد که یادکرد همه آن‌ زمینه‌ها و نمونه‌ها، سخن را سخت دراز می‌سازد و در اینجا، به اقتضای مقام به پاره‌ای از آن‌ها اشاره می‌کنم:

 نخستین موضوعی که درباره نقش عطار در  تکوین قصه‌های عرفانی ذهن و زبان جوینده را درگیر خود می‌کند، توجه به جایگاه عطار در پی‌اندازی، گسترش و تأثیرگذاری اوست و سپس حجم و تعداد قصه‌هایی که عارف نیشابوری آفریده است. چون عطار نه‌تنها در میان عارفانِ شاعر یا کاتب که در کل ادبیات فارسی در شماره و بسامدِ قصه‌هایی که آفریده است تقریبا هیچ هماورد و همانندی ندارد و در واقع، هیچ شاعری در سرتاسر ادبیات کلاسیک فارسی به اندازه عطار، قصه ممتاز نیافریده است. اگر قصه‌ها و روایت‌هایی که در اثر منثورش، تذکرة‌الاولیاء جمع‌آوری کرده است به این مجموعه اضافه‌ گردد، نقش عطار در پی‌اندازی و تثبیت سنت منظوم و منثور قصه‌های کلاسیک بسیار فراتر می‌آید که به دلیل اهمیت مسئله، کمی آن را می‌شکافیم. تعداد قصه‌هایی که عطار در منظومه‌های خود آورده بدین‌گونه است:

اسرارنامه ۹۹ قصه / حکایت

 الهی‌نامه ۲۸۲ قصه / حکایت

منطق‌الطیر ۱۹۲ قصه/ حکایت

 مصیبت‌نامه ۳۴۷ قصه/ حکایت

 مجموعا ۹۱۰ قصه یا حکایت البته منهای سه «مادر_قصه» اصلی سه منظومه اخیر. این ۹۱۰  یا ۹۱۳ قصه / حکایت فقط در چهار اثر منظوم اوست. در لابه‌لای دیوان و مختارنامه هم تعدادی «غزل_ قصه» و «رباعی_قصه» هست که اگر به این حکایت‌ها افزوده شود (زیرا عمدتا غالب شاخصه‌های حکایت کوتاه را دارند)، حجم قصه‌های او افزونی فوق‌العاده‌ای می‌یابد.

 همچنین در تذکرةالاولیاء، کم‌وبیش حدود هزار قصه و روایت هست که گاه بسیار بلند هستند و واقعا حالت قصه و حکایت بلند را دارند و گاه ماجرایی فشرده و کوتاهند.

با احتساب هر سه مجموعه (یعنی منظومه‌ها، دیوان و رباعیات و تذکرة‌الاولیاء)، عطار حدود دوهزار قصه و حکایت به ادبیات عرفانی فارسی افزوده است.

آفریدن، افزودن و جا انداختن هزار قصه منظوم_ صرف‌نظر از کیفیت آن‌ها که خود شگفتی دیگری است_ در بطن و متن  ادبیات کلاسیک عرفانی امری است بس خطیر و قابل تأمل. برهمین پایه و به دلیل نقش بی‌بدیل او در پی‌ریزی و گسترش قصه‌های منظوم عرفانی، ناچار باید عطار را پدر و بل پایه‌گذار ادبیات منظوم روایی در عرفان ایرانی دانست. هرچند پیش از او دیگران و بزرگانی همچون سنایی در حدیقة‌الحقیقه و سیرالعباد إلی‌ المعاد _ و نیز برخی دیگر_ قصه‌های عرفانی شاخصی سروده بودند و فضل تقدم داشتند؛ اما در حقیقت با عطار بود که این قصه‌ها و سنت قصه منظوم عرفانی فراگیر شد و در دل فرهنگ و زبان ایرانی تثبیت گردید و پا گرفت و رشد کرد. می‌توان نقش سنایی در این حیطه را همانند دقیقی در آغازگری ادبیات حماسی دانست که اگرچه کار با دقیقی آغاز شده و کار فردوسی در واقع امتداد گشتاسب‌نامه دقیقی بود، اما سنت ادبیات حماسی و تکوین و تدوین‌ نامه باستان با فردوسی جا افتاد و بالید.

همچنین،  این درست که سنایی آغازگر بود و مهم‌ترین مقوله‌های عرفانی را در حدیقة‌الحقیقه خود آورد و قصه‌هایی در متن آن گنجاند؛ اما از حیث روایت و ساختار داستانی، حدیقةالحقیقه چندان درخشان و ممتاز نبود که بتواند نماینده تمام‌عیار قصه‌گویی عرفانی به شمار آید. شاید به همین دلیل، نظامی، وقتی اولین اثرش (مخزن‌الاسرار) را به پیروی از حدیقةالحقیقه سرود، در آثا دیگرش از آن شیوه کار فاصله گرفت و سهم اصلی خلاقیت را به قصه و روایت داد تا شد نظامی و الگوی ده‌ها شاعر در ادبیات روایی غنایی.

 عین همان کاری که عطار هم با سرودن اسرارنامه آغاز کرد و آن را جلوه‌گاه مهم‌ترین مقولات عرفانی متداول ساخت، اما کتابش فاقد ساخت روایی یکپارچه و منسجم بود:  درست مثل حدیقةالحقیقه و مخزن‌الاسرار که در برگیرنده  مقالات و مقولات  مهم عرفانی و اخلاقی بودند با مجموعه‌ای از حکایت‌های پراکنده، اما هیچ مادر – داستان یا روایت‌ اصلی آن‌ها را به هم مرتبط نمی‌ساخت. عطار، هم در ساحت هنری و از حیث هنرهای زبانی و روایی، بعد از سرودن اسرارنامه است که بافت و ساخت روایی اثر، اهمیتی بیش از صرف معنا برایش می‌یابد و نقش اول آفرینش‌گری را از آن خود می‌سازد.  هرچند برخی بر آنند که عطار نخست منطق‌الطیر و مصیبت‌نامه و سپس الهی‌نامه و اسرارنامه را به نظم آورده است، به‌گونه‌ای که باید منطق‌الطیر را اولین و خسرونامه (یا همان الهی‌نامه) را آخرین اثر او دانست.

به‌ هرروی و با هر نگاه، عطار بی‌تردید بزرگترین سازنده قصه‌های منظوم عرفانی در ادب فارسی است که توانسته بیش و پیش از همه، «روایتگری و روایت‌نگای» را از حیث کمی و بسامدی گسترش بدهد و قصه‌های منظوم عرفانی را به میان مردم بکشاند.

 همچنین از دیگر سو، عطار نه‌فقط از حیث کمیت مهم‌ترین آفریننده روایت‌های عرفانی است که، از منظر کیفیت معنایی – معنوی و نیز  ساخت و بافت هنری قصه‌های عرفانی، سرآمد شاعران زبان فارسی است. در حقیقت هیچ شاعر عرفانی به اندازه عطار مفاهیم عمیق عرفانی را، با تکیه بر روایت، عمق اعتلا نبخشیده است. ممکن است بعضی قصه‌های عارفان شاعر از حیث طرح هنری و عمق معنوی – معنایی بر کار عطار برتری یابند، چنان‌که یکی دو قصه مولانا در مثنوی، اما اگر مجموع میراث روایی عطار با میراث روایی عرفانی هر شاعر دیگری سنجیده شود، قطعا کارنامه و بارنامه عطار در مجموع سهم بسیار بالاتر و والاتری از همه سرایندگان دیگر خواهد داشت.

 اهمیت ویژه عطار در آن است که از دو جهت به قصه‌های عرفانی عمق و استحکام بخشید:

 نخست طرح قصه‌های کلان عرفانی در قالب مثنوی با بهره‌گیری از ساختاری همخوان و منسجم که بیش از او سابقه نداشت. البته سنایی در حدیقةالحقیقه و سیرالعباد إلی‌ المعاد قصه گفته و روایت کرده بود؛ اما یا قصه کوتاه بود و بلندایی نداشت، و یا قصه‌ای بلند بود بی‌طرح و ساختاری استوار. و دیگران هم. با عطار بود که در سه‌ منظومه بلند الهی‌نامه، منطق‌الطیر و مصیبت‌نامه، این دو عنصر به هم درآمیخت؛ یعنی هم قصه‌ای بند به میان میدان آمد و هم این قصه بلند، برپایه طرحی استوار- نسبت به زمانه خود – پی‌ریزی شد.

دوم اینکه عطار، با همه شگردها و شیوه‌ها و ترفندهای هنری و ادبی و زبانی و روایی قابل توجهی که در منظومه‌هایش – خصوصا منطق‌الطیر و مصیبت‌نامه – کار گذاشته بود، بعضا «مادر- طرحی» چندلایه و تودرتو و حلقوی و تمثیلی و حتی نمادین برساخته بود، به گونه‌ای که گاه واقعا فهم معنای واقعی و حقیقی روایت، با توجه به ساختار و نشانه‌های رمزی قصه، در اساس کار بسیار دشواری بود. اما هیئت ظاهری قصه‌های بلند بسیار ساده می‌نمود، به‌ویژه که  داستانک‌های متعدد در داخل قصه اصلی، بسیار آسان با مخاطب ارتباط می‌یافت و او را مجذوب خویش می‌ساخت. از همین روی، شگرد قصه‌گویی عطار خیلی زود کارساز واقع شد و جایگاه خویش را در میان مخاطبان یافت و عالمگیر شد. عطار مهم‌ترین نقش را در همه‌گیرسازی قصه‌های عرفانی داشت.

 در واقع قصه‌های منظوم عرفانی با زبان، نگره و شخصیت عطار بود که در فرهنگ ایرانی‌ اسلامی استحکام هنری و عمق معنایی یافت و به میان متوسطان و عموم مردم رفت و همه‌گیر شد.

بنابراین و با توجه به حجم و تعداد قصه‌های عرفانی و ساخت و بافت هنری زبان و نحوه روایت و تأثیرگذاری و لذت‌بخشی معنایی آن‌ها، می‌توان نقش و جایگاه بسیار مهم عطار را در این زمینه دریافت و به‌ویژه رویکرد او را در بیان و گسترش مفاهیم سنگین و سهمگین عرفانی، از یکسو، و نگهداشت و حفظ این مفاهیم و قصه‌ها – و نیز پاسداشت وجود خود و دیگرانی چون خویش – از دیگر سو، ستود و ذوق هنری و ادبی و عمق نگاه او را الگویی برای این شیوه بیان هنری دانست.»

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا