غروب یک انسان – باراناخبر

با مطالعه سیره ناب مولا علی (ع) می توان او را در چشم انداز جاودانه انسان دید، زیرا با ابعاد شگفت انگیز و متفاوتی که در عمر 63 ساله خود پشت سر گذاشته است، از لحظه کنونی قابل مشاهده است. به روشی فرازمینی.»

به گزارش باراناخبر، محمدجواد لسانی در یادداشتی در روزنامه شرق او نوشت: این روزها و شب ها صحبت از خداحافظی جدی یک مرد بزرگ است. او را الگوی زندگی کامل در اسلام می دانند. حتی خاطره او نیز وقتی پیروانش را ترک می کند غم انگیز می شود. شرح آن وداع با عاشقان بی شمار آن حضرت، همه ساله با مروری بر معارف و معارف نهج البلاغه آن حضرت همراه است. اما نویسنده این بار سعی دارد شکوه شخصیت خود را از منظر دیگری بررسی کند.

با تحولاتی که در قرن های اخیر در غرب به وجود آمده و به آن رنسانس می گویند، امروز دستاوردهایی مانند مدرنیته را برای جهان به ارمغان آورده است، اما ترسیم یک انسان واقعی که هیچ عیب و نقصی ندارد و به عنوان الگوی آن معرفی می شود کجاست. زندگی در این دنیا؟ در افق امروز، انسان به عنوان سطح جدیدی از عصر دیده می شود. از سوی دیگر، با مطالعه زندگینامه ناب مولا علی، او را می توان از منظر انسان جاودانه دید، زیرا با ابعاد خیره کننده و متفاوتی که در زندگی 63 ساله خود پشت سر گذاشته است، می توان او را دید. از لحظه حال، به روشی فرازمینی. . راه هایی که از منظر درون دینی توسط مبلغان دینی نرفته و همواره آن را بر حصار مذهبی اشغال کرده و تنها به مدح و تکریم آن نشسته اند. در حالی که آن حضرت می تواند الگوی آشنا و با طراوت از مفهوم گمگشته ای باشد که در میراث شرق نهفته است. با شور و شوق باید گفت که در سیما و سبک زندگی آن امام، محقق اجازه دارد این ساختارشکنی را فراتر از دریچه دین انجام دهد، این انسان کامل زمانه را ببیند و از مرز اقلیم های قبله عبور کند تا نشان دهد. جهانی بودن او . . این راه آسانی برای زدودن زنگار از حرم امام نیست تا امکان روشنگری آن حضرت به عنوان الگوی انسانی برای دیگران روشن شود.

بی شک ژان ژنه، نویسنده و هنرمند فرانسوی، از جمله اندیشمندان معاصری است که در نمایشنامه های خود توطئه زدایی کرده و «آینه» را مصداق «توهم» معرفی کرده است. با این حال، در ادبیات کهن جهان یک نگاه کلی تمثیلی برای بیان حقیقت وجود دارد. اما شخصیت‌های ژان ژنه روی صحنه همیشه از خود واقعی‌شان فرار می‌کنند و در این حسرت نفرت از خود، آینه با عینیت بخشیدن به ظاهر آراسته‌ها و دیکته کردن رویاها و توهماتشان با نقاب چابک، واقعیت وجودی آنها را پنهان می‌کند. بنابراین شخصیت های تئاتری خود را در بازی و تلفن خود تثبیت می کند. این روند تا آنجا پیش می رود که حتی چشم ها را آینه های کاذب می دانند. این بار درک جدیدی از آینه از طرز تفکر نمایشنامه های ژان ژنه که کارل گوستاو یونگ روانکاو سوئیسی در نظریه سایه ها به آن اشاره کرده است، پدیدار می شود. و مثلاً در «چنین گفت زرتشت» تعابیر دیگری است. جایی که فیلسوف آلمانی فردریش نیچه از رنج به عنوان یک تراژدی فاجعه بار صحبت می کند. یعنی عدم اعتماد به نفس درون انسان باعث می شود که به دروغ تبدیل شود. برای این مرد نقابدار که چنین کشف فاجعه باری را تجربه کرده است، واقعیت هستی از معنای واقعی خود تهی می شود و مجبور می شود برای افشای بیشتر به ورطه استفاده از دروغ پشت دروغ یا دادن وعده های بی اساس به مخاطبان خود فرو رود. خود دروغین حتی اگر بتواند قله های تصمیمات و سرنوشت های قومی را فتح کند، باز هم در فقر شخصیتی خود غوطه ور می شود و در ورشکستگی درونی خود دست از دروغگویی برنمی دارد.

اما انسانی که خالصانه خود را درک کرده و به خودباوری رسیده باشد، کسی است که نمی تواند در زندگی خود در دام این ابتذال بیفتد، زیرا به فرموده مولا علی (ع) مکانیزمی به نام تقوا ایجاد کرده است که عبارت است از: جلوه ای از برکات این اعتماد به نفس. . آن مرد با اعتماد به نفس به گونه ای جلو می رود که اگر به برتری مردم دست یافت، سعادت بزرگی نصیبشان شود. اگر او الهام بخش عدالت و آزادی باشد، حقیقت وجودش در این راستا است و به راحتی حاکمیت تحکیم را تضمین می کند به گونه ای که اعتمادسازی به ملت نیاز به مافیای تبلیغاتی و ترفندهای بزرگ و مکرر ندارد. این مرد برای ترویج و پرورش ارزش های انسانی مانند برقراری عدالت در جامعه تلاش واقعی دارد و مردم عمق حقیقت را در تصویر غیرقابل تصور او درک می کنند. این باعث محبوبیت ذاتی او می شود، اما وقتی زمان وداع تلخ این مرد در حضور امتش فرا می رسد، کار بسیار سخت می شود. نام و یاد این مرد واقعی هرگز در صفحه تاریخ ادیان و ملل به حاشیه نخواهد رفت. در لحظه فراق آن حکیم کامل به رهایی از مصائب دنیا می اندیشد و هر کدام فریاد نجات خود را می شنود که از ته جان او برمی خیزد. اما عاشقانی که او را می شناسند همیشه دلتنگ او و امثال او در تاریخ خواهند بود تا با حضور صادقانه اش دردهای کهنه شان را دوا کنند.»

انتهای پیام/

دکمه بازگشت به بالا