عده ای در آخرین پنجشنبه سال به زیارتشان می آیند و برخی دیگر سفره های هفت ساله را روی سنگ های سرد تازه شسته می گذارند تا سال را با گمشده ها تجدید کنند و مناسک زیارت قبور را به جا آورند.
یاد مردگان در اوایل بهار به ویژه اقوام امری پسندیده است که هنوز هم رایج است. مردم معمولاً در آخرین پنجشنبه سال بر سر قبر اموات می روند و چراغ قبرشان را روشن می کنند. گاهی این امر با کمک نقدی یا گاهی با غذا برای فقرا همراه است. اما گریه با میل آریایی ها همخوانی نداشت یا دست کم در میان زرتشتیان چندان رایج نبود. حتی در دوره اسلامی نیز در برخی کشورها در روز خاصی از سال قبور را تعمیر می کنند، زیرا این روز را «روز قبر» می گویند و هشت روز قبل از نوروز است.
باور عمومی این است که ارواح مردگان در شب های جمعه آزادند و به پشت بام خانه های قبلی خود باز می گردند، پس نباید به آنها تهمت زد. آنها را باید به خاطر دعا و مناجاتشان ستود. با تمسخر مرده، بلافاصله این عبارت بیان می شود: «زمین از او خبر نگرفت»، زیرا ممکن است ارواح مردگان برگردند و حتی نسبت به فرزندان خود سرکشی کنند یا شاید از زنده ها انتقام بگیرند.
نوروز، اول بهار، یک سنت بومی بود که با سنت ایرانیان در جشن فروشی ها آمیخته شد و با آیین های نوروزی غرب آسیا همخوانی داشت. اعتقاد به همراهی آیین یاد مردگان در کنار جشن بهار نوروز توسط مقبرههای بزرگ شاهان هخامنشی در تخت جمشید و نقش رستم که در نزدیکی آن قرار دارد، بیشتر تأیید میشود.
به گفته دکتر مهرداد بهار، محقق، باید بین این مقبره ها در سرزمین آبا و اجدادی ایرانیان یعنی دشت پارسه و وجود تخت جمشید که محل عید نوروز است، ارتباط سنتی وجود داشته باشد. این وضعیت در پارسهگرد (پاسارگاد) نیز وجود دارد که ظاهراً سرزمین اجدادی کوروش بوده است. وجود سرزمین مقدس اجدادی، دفن پادشاهان مرده در سرزمین آبا و اجدادی، یاد مردگان قبل از عید و برگزاری آیین نوروز در معبدی بزرگ در همان مکان و شناخت نقش بزرگ شاه. در این مراسم می توان جریان های نوروزی را از قبل تا بعد از نوروز بیان کرد. .
در کتاب «از اسطوره تا تاریخ» نیز بهار آمده است: در سمت شرق تخت جمشید آرامگاه سنگی اردشیر دوم یا هخامنشی سوم قرار دارد که بیرون از فلات تخت جمشید و در زیر جبهه جنوبی فلات قرار دارد. آرامگاه سنگی ناتمام داریوش سوم هخامنشی دریافت کرده است. کمی دورتر از تخت جمشید، در همان دشت نقش رستم، مجموعه ای از مقبره های سنگی دیگر شاهان هخامنشی را می بینیم که در دل کوه کاوش شده است. چرا باید در این دو منطقه مرغاب و مرو در کنار کاخ ها قبرهایی وجود داشته باشد؟ چرا این سنت را در شوش نمی بینیم؟ اگر بپذیریم که تخت جمشید و کاخ پارسه گرد در سرزمین اجدادی کوروش و داریوش و فرزندانشان واقع شده و بپذیریم که این دو بنا به عنوان پایتخت یا مرکز امور سیاسی و اداری مورد استفاده قرار نگرفته است، سه عامل زمین اجدادی، تدفین و نگهداری آیین نوروزی می تواند رابطه ای درهم تنیده ایجاد کند و به پرسش فوق پاسخ دهد. طبق سنت کشور پیشینیان، حتی اگر تنور باشد، برای مردم بسیار محبوب و تا حدودی مقدس است و کسانی که به خاطر کار و زندگی کشور خود را ترک کرده اند، همیشه می خواهند به آنجا برگردند. به این می گویند وطن. اما دفن در سرزمین پیشینیان در کنار قبور آنها گاهی چنان عمل مقدسی است که به ویژه عشایر و دیگران با تعصب شدید همچنان از اجرای آن حمایت می کنند. این حق هر انسانی است که در کنار اجدادش دفن شود تا در آخرت درمانده و تنها نباشد. اما این کار مهمی است که زندگان قبل از آغاز سال جدید به زیارت مردگان خود بروند و چراغی بر سر قبور روشن کنند و در واقع به مردگان برسند تا مرده در نو از آنها راضی شود. vit. در قدیم، فروهر مردگان بودند که ارزش زیادی داشتند و اگر قبل از عید می رسیدند، بر پشت بام خانه های آبا و اجدادی اطعام می کردند. فرورها دسته دسته برای کمک به اقوام خود می آمدند و در آغاز سال نو به آنان و فرزندان صلوات می گفتند و آنان را از سیل و دشمنان حفظ می کردند.
این مراسم شب های قبل از عید نوروز برگزار شد. در ایام نوروز، کسانی که این آداب را به جای می آورند، خود را شایسته هر نعمت و سعادتی می دانستند. آیا چنین برچسب هایی روی بازیکنان و بازیکنان وجود داشت؟ آیا وجود مقبره ها و اراضی آبا و اجدادی و برگزاری آیین های نوروزی در کاخ مرزهای آیین باستانی نوروز در ایران را مشخص نمی کند؟ مهرداد بهار تصور می کند که بنا به سنت، شاه به همراه درباریان، بزرگان پارسی و مادها و فرستادگان ویژه ایالت های غیرایرانی، چند روز قبل از عید از مقبره شاهان و نیاکان هخامنشیان با غذا دیدن می کنند. آنها دراز کشیده و برای اموات سلطنتی با آهنگ های مخصوص مرده دعا کردند. شاید ابتدا به پارسه گرد و سپس به گروه های نقش رستم می رفتند، اشک می ریختند یا تظاهر به اشک می ریختند، سپس با آرامش و شادی به جشن نوروز می پرداختند، شاید مسابقه های صحرایی و برخی آیین ها انجام می دادند. ذکر شد که بزرگان و فرستادگان نزد شاه آمدند.
اما چرا مردگان خود را در کوه ها قرار دادند؟ به گفته مهرداد بهار، کوه ها و پادشاهان بر اساس باورهای قدیم، هر دو مظهر نعمت بوده اند و پادشاهان با پیوندهای خورشیدی خود، البته مانند خورشید باید در دل کوه ها غروب کنند. صلیب باشکوه روی کوه و که شاه در آن غوطه ور است در صلیب خواب ابدی می تواند نمادی از خورشید و خاستگاه پادشاهان باشد. سرانجام بر اساس افسانه ها، پادشاهان به بهشت خورشیدی رفتند و پس از یک زندگی روی زمین و شادی روی زمین، به شادی ابدی دیگری در خورشید دست یافتند. گویا پادشاهان از گرمای واقعی خورشید غافل بودند وگرنه بهشت ما را عوام می گرفتند و انزوای ما را از این گوشه می گرفتند و در آن تصرف می کردند.
انتهای پیام/