آیا میتوان این وضع را به فال نیک گرفت؟ آیا این رویکرد، رفتاری تاکتیکی و زود گذر است یا مقدمهای برای شروع تغییرات بزرگ در روابط پرتنش تهران و غرب؟ ابتکار عمل در این میان با کدام طرف است؛ تهران یا واشنگتن؟
پاسخ روشن به هر یک از پرسشهای بالا سخت خواهد بود، اما آنچه در آن تردید نیست، رویکرد واقع گرایانهای است که دو طرف به آن تمکین نشان دادهاند. نه غرب توانسته در همه سالهای توقف برجام، تهران را در تعقیب سیاستهای واکنشی خود عقب براند و نه تهران توانسته از مطالبات غرب در همه موضوعات مورد اختلاف بکاهد. در این صورت چه عواملی سبب آتشبس کنونی است؟ بیگمان درک این واقعیت که اگر هیچ یک از طرفها در این مقابله تسلیم نشده یا شکست نخورده اما هیچ طرف هم پیروز میدان نبوده است. در این صورت چاره کار، یافتن میانبرهایی است که عبور از ترافیک سنگین اختلافها را تا حدودی تحمل پذیر کند. این همان تدبیری است که طرفها آن را بر تشدید بحران روابط ترجیح دادهاند. بدیهی است وضع کنونی؛ به ویژه در روابط تهران _ واشنگتن، نه شبیه «تنش زدایی» به سبک دوران جنگ سرد و نه تلاش برای عادیسازی روابط است. «آتش بس موقت» شاید نزدیکترین تعبیر برای وضع کنونی باشد.
آتشبس کنونی بر سر توافقهای محدود انجام شده؛ تحمل غرب در قبول توانمندی هستهای ایران تا مرز 60 در صد غنی سازی و نه بیشتر؛ حفظ ذخایر اورانیوم در داخل ایران؛ کاستن از تنشهای آبی در خلیج فارس و دیگر تنشها در منطقه خاورمیانه؛ امکان فروش نفت ایران در بازارهای جهانی(اگرچه اصلیترین مشتری آن چین باشد)؛ گشایشهای محدود مالی به اندازه خلاصی بخشی از پولهای بلوکه شده ایران؛ آزادی زندانیان دو تابعیتی در تهران و سرانجام تلاش برای فرصتسازیهای احتمالی در خدمت به ایجاد موقعیتی که ممکن است به جدایی غرب و ایران و عادیسازی روابط کمک کند.
آتشبس کنونی بیتردید مدیون گفت وگوهای پیدا و پنهان تهران و واشنگتن است. در واقع وضع کنونی مصداقی بر مدعای عملگرایانه و پر چالشی است که میگوید؛ گره روابط تهران با نه تنها غرب، بلکه با جامعه جهانی، اختلافات حل نشده میان تهران _ واشنگتن است. باقی همه فرع موضوع است.
نکته مهمتر اما این که آیا آتشبس کنونی به اقدامی «تاکتیکی» یا به تعبیر عامیانه اقدامی «پرشی» در بزنگاهی حساس و خطرناک است؟ یا محصول بلاتکلیفی در اختلافاتی که در چند دهه گذشته، طرف «پیروز قطعی» و «بازنده قطعی» نداشته است. غرب (اعم از ایالات متحده و اروپا) به این باور رسیده است که هرچه بر هیمنه اختلافاتش با تهران افزوده، سیاستهای آن را بیش از پیش به سوی شرق غلطانده است. در واقع بسیاری از ناظران رویکرد به شرق از سوی تهران را ناشی از سرخوردگی هایی تفسیر می.کنند که غرب مسبب آن بوده است. البته این یک تعبیر از تعابیر مربوط به انتخاب سیاست خارجی تهران است. علی ای حال، آنچه غرب اکنون نمی خواهد این که تهران بیش از این در سیاست خارجی خود به شرق روی خوش نشان دهد. از این رو مماشات تا در آینده چه پیش آید، در دستور کار غرب قرار دارد. نشست کنونی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی هستهای و بحثهای مربوط به ایران، نشان از مماشاتی دارد که در ترجیح غرب سایه انداخته است.
تهران اما در این بزنگاه، به گونهای واقع گرا در سیاست خارجی خود قدم زدن در دو خط موازی را دنبال میکند. سرعت گامهایش در هریک از این دو خط، بستگی به دوری یا نزدیکی به اهدافی دارد که نظرات آن را تامین کند. در این حال تهران پس از جنجالهای مربوط به این مهم که برای دستیابی به راه بازگشت به جامعه جهانی، سرانجام، طرف اصلی مذاکره کننده او امریکاست یا تروئیکای اروپایی؟ در این آتش بس با واشنگتن توافق کرده است. این انتخاب اشتباه نیست؛ زیرا سکوت و تمکین اروپا از وضع جاری، نشان می دهد که گره اصلی را در کجا می توان باز کرد؛ همانگونه که در سال 2015 میلادی و امضای توافقنامه برجام تجربه شد. این توافق همچنین نشان داد که برخلاف ادعای «رافائل گروسی» مدیر کل آژانس، سیاست بر نگاه فنی و مستقل این نهاد بینالمللی سنگینی دارد؛ اگر بنا بر توافق و یا تفاهم میان طرفهای اصلی باشد.
بیانیه پایانی نشست این فصل شورای حکام، نمودی خواهد بود از توافق یا تفاهمی که اجرای آن با آزادسازی بخشی از پولهای بلوکه شده ایران و نیز آزادی زندانیان دو تابعیتی در فاصله اندک با پایان نشست، در دستور کار طرفها قرار دارد. این توافق یا تفاهم، نه مفهوم عادیسازی روابط را با خود دارد و نه هنوز به مفهوم تنش زدایی نزدیک است. آتش بس موقت شاید نزدیک ترین تعبیر برای وضع موجود باشد؛ وضعی که همچنان شکلی ژلاتینی و لغزنده خواهد داشت.
مشاهده این خبر 13 دقیقه زمان لازم دارد