سقوط هواپیما
-
اجتماعی
ادعای زنده پیدا شدن ۴ کودک ۱۷ روز بعد از حادثه سقوط هواپیما در کلمبیا
در کلمبیا حدود دو هفته پس از سقوط یک هواپیما، اخبار ضد و نقیضی در خصوص زنده پیدا شدن چهار کودک مسافر این هواپیما در جنگلهای آمازون، منتشر شده است. به گزارش باراناخبر به نقل از بی بی سی، «گوستاوو پترو»، رئیسجمهوری کلمبیا ادعا کرده است که این کودکان پس از ۱۷ روز و بدنبال یک جستجوی طاقتفرسا، زنده پیدا شدهاند. با این حال منابع وزارت دفاع این کشور به رسانههای محلی گفتهاند که هنوز در این خصوص اطلاعی ندارند و پیدا شدن کودکان را تایید نکردهاند. از زمان ناپدید شدن هواپیما در روز اول ماه مه (حدود ۲۰ روز پیش) تا روزهای اخیر بیش از ۱۰۰ سرباز با سگهای آموزش دیده در جستجو برای یافتن این کودکان هستند. پترو با اعلام یافتن کودکان گمشده در حساب توییترش نوشت: پس از یک جستجوی طاقتفرسا توسط ارتش، چهار کودکی که پس از سقوط هواپیما در «گواویار» ناپدید شده بودند، زنده پیدا شدهاند و این مایه شادی است. همچنین اجساد خلبان این هواپیما و دو سرنشین بزرگسال آن در اوایل هفته پیدا شده بود. مقامات کلمبیایی معتقدند که از زمان سقوط هواپیما در منطقه جنوبی این کشور، چهار کودک ناپدید شده در جنگلهای بارانی منطقه سرگردان بودهاند. هواپیمای سبک «سسنا ۲۰۶» حین …
-
عمومی
روایتی تلخ از نخستین لحظات سقوط هواپیمای اوکراینی
مات و مبهوت ماندم. دیدم و ندیدم. راه می رفتم و روی زمین نبودم. سرما خوردم و تب داشتم… اثر خون روی دیوار بود و آثار آدم روی زمین! زمین پهناوری که برایش مقدر شده بود تا ارواح محبوب پرواز 752 را در آغوش بگیرد … زمین پهناوری که به یکی از کابوس های من تبدیل شده است! چشمان عروس به عکس هایی که روی زمین افتاده بود می خندید. زمین هم رنگ رژ لب قرمز بود و آسمان هم مثل آن خط چشم سیاه بود. آیا باید گریه می کردم؟ آیا باید بمانم؟ باید می رفتم؟ آیا باید فاجعه را گزارش کنم؟ ارتباط بین چشم و مغزم را از دست داده بودم. هیچی معنی نداشت چرا باید کلاه کودک اینجا باشد؟ این کفش قرمز بچه گانه وسط ناکجاآباد چه می کند؟ صورت عروسک فیل آبی خاکی بود و سیگارهای وینستون لایت، که باید نخ به نخ دود می شد تا غم بی خانمان یا کام عمیقی از بین برود، حالا آتش گرفته بود. از دور کت زرد رنگ نجات هواپیما که دست نخورده مانده بود لبخند زد. کتاب های پر شده، مانند پرندگان تیر خورده، در گل و لای دفن می شدند. جلد کتابی را خواندم: «فارسی دوم دبستان». …