طالبان با داعش تقسیم کار کرده است/ هفت‌هزار تن تریاک کجاست؟

سه سال پیش همین روزهای گرم مرداد، طالبان به افغانستان بازگشت. رجعتی بعد از ۲۰ سال که به نوعی سقوط دولت مدرن و بازگشت به عقب محسوب می‌شود. از روز اول بازگشت طالبان، سوال اساسی این بود که طالبان جدید با طالبان قبلی چه تفاوت‌هایی دارد؟ آیا میزان خشونت ورزی و رفتارهای رادیکال ایدیولوژی محور طالبان تغییر کرده‌است؟ بسیاری از رفتارهای سرپرستی موقت افغانستان، نشان می‌دهد که ریشه‌های طالبان همان ریشه‌های سابق است اما در کوران دنیای مدرن، رفت وآمدها و تحصیلات و … تغییراتی کرده یا خواهند کرد. هنوز هیچ کشوری حکومت طالبان با عنوان حکومت سرپرستی افغانستان را به رسمیت نشناخته است اگرچه زمزمه‌هایی از این اتفاق شنیده می‌شود. اما حکومت طالبان با همین وضعیت با کشورهای دیگر روابط خارجی دارد و تجارت می‌کند. در سوی دیگر هنوز میز مذاکره‌ای در قطر وجود دارد برای یافتن نماینده‌ای از دولت افغانستان و جستن  مسیری برای پاسخگو کردن طالبان در مقابل نهادهای بین‌المللی و موزاین حقوقی شناخته شده جهانی. اما همزمان با این تغییرات مشخص است که در بدنه طالبان تحولاتی در حال وقوع است، یک‌سوی این طناب به داعش و گروه‌های تروریستی پاکستانی احساس نزدیکی می‌کند و سوی دیگر آن مایل است به چهره مترقی نزدیک شود که عمدتا اساس این چالش به اختلاف بین کابل و قندهار تعبیر می‌شود. در نشستی که اخیرا در موسسه کادراس (موسسه هم‌اندیشی جهانی راه برتر) به مبحث تفاوت طالبان اول و دوم پرداخته شد.

محسن روحی‌صفت، دیپلمات بازنشسته که در حوزه افغانستان و پاکستان کار کرده به ریشه‌های آغاز به کار طالبان پرداخت. او یادآوری کرد که «در دوره ظاهرشاه مشروعیت در افغانستان بر سه پایه سلطنت، پایه قومی پشتون و پایه اسلام شکل گرفت. با کودتای داوود یکی از این سه پایه یعنی سلطنت از بین رفت. اما پایه قومی پشتون به عنوان تفکر حاکم و اسلام به‌عنوان مذهب رسمی باقی ماند. در دهه پنجاه، تفکر اسلامی اخوان المسلمین از دانشگاه پلی تکنیک شکل گرفت به نوعی در مقابل تفکر کمونیستی و مارکسیستی و چپ‌ها که در افغانستان فعال شده بودند.»
 بی‌پرده باید گفت که تحولات و آسیب‌های افغانستان یا تحت تاثیر جریانات استعماری در شرق آسیا است یا رشد کمونیسم و چپ‌گرایی. به نحوی که «در دوره ظاهرشاه، افغانستان در بازی قدرت‌های بزرگ به‌عنوان منطقه حایل بین اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیای کبیر و هندوستان شناخته می‌شود» این منطقه حایل بعدا بین اتحادجماهیر شوروی و روسیه فعلی و ایالات متحده امریکا بازتاب پیدا می‌کند. محسن روحی صفت کارشناس در همین زمینه معتقد است که «هرات تا حدود زیادی به همین دلیل از ایران جدا شد که بریتانیا از ایران وحشت داشت که مبادا مانند زمان نادر دوباره ایران قدرتی علیه هندوستان شود.» «اما از نظر فرهنگی، افغانستان تحت تاثیر دو فرهنگ آسیای مرکزی و ایران و زبان فارسی در مرکز و شمال و فرهنگ خلافت در هند و دیوبندی است.» «بعد از اینکه افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی اشغال شد و عرب‌ها از کشورهای عربی وارد پیشاور و جلال آباد و در جنوب افغانستان مسقر شدند، سلفی‌گری هم به فرهنگ‌های افغانستان اضافه شد که آثارش را حتی در تخریب مجسمه بودا در بامیان می‌بینیم.»

پاکستان و طالبان

 بسیاری پاکستان را به عنوان پدر معنوی طالبان می‌شناسند اما این مسیر خیلی سرراست و مستقیم نیست و پاکستان و طالبان فراز و فرودهایی هم تجربه کرده‌اند. روحی صفت می‌گوید «در دوره مجاهدین، پاکستان به دلیل سرمایه‌گذاری وسیعی که روی آنها کرد، خودش را پدر معنوی آنها می‌دانست اما با روی کارآمدن مجاهدین انتظاراتشان برآورده نشد. یکی از مهم‌ترین خواست‌های پاکستان در مورد هند بود که برآورده نشد. پاکستان انتظار نداشت مجاهدین با هندی‌ها رابطه خوبی داشته باشند و مایل بود با پیروزی مجاهدان مرز دیوراند توسط حاکمان کابل به رسمیت شناخته شود اما شناخته نشد و مقاومت شد. با این مساله راهبرد پاکستان تغییر کرد و آنها دنبال نیروی جایگزینی رفتند که ما امروز به آن طالبان می‌گوییم.» این کارشناس مسایل افغانستان یادآوری می‌کند که اتفاقا امریکایی‌ها و غرب نیز با این سیاست مشکلی نداشتند و اتفاقا تمایل داشتند جاه‌طلبی مجاهدین را از شکست‌دادن اتحاد جماهیر شوروی کم کنند. به‌همین دلیل «امریکا با طرح نیروی موازی به نام طالبان با سیاست پاکستان همراهی کرد. بدین ترتیب در راه اندازی طالبان پول از عربستان، حمایت از امریکا، طراحی از انگلیس و مجری پاکستان بود.» شاید کمتر مخاطب ایرانی بداند که طالبان زمانی‌که کارش را شروع کرد ادعایی در مورد حکومت نداشت بلکه ادعای صلح‌طلبی داشت و همه جا پرچم سفید برافراشته بود. اما تا به حاشیه شهر کابل رسیدند برخلاف انتظار همه ادعای حکومت کرده و حتی حامیان خودشان را هم شگفت زده کردند.»

آیا طالبان تغییر کرده است؟

 محسن روحی صفت در پاسخ به این سوال می‌گوید که «از جهت فکری و ایدیولوژیک مانیفست طالبان یک مانیفست قومی و پشتونی است که به دنبال تمامیت قدرت است نه تقسیم آن. بخشی از این دیدگاه به دلیل تاریخ افغانستان است که معتقد است قدرت در افغانستان متعلق با پشتون‌هاست .. دوره قدرت مجاهدین و تاجیک‌ها موقتی بوده و باید به قبل آن برگردیم. تمامیت خواهی طالبان تغییری نکرده. دیگر قومیت‌ها را به عنوان بازیگر سیاسی و نظامی قبول ندارند بلکه آنها می توانند در افغانستان زندگی کنند ولی مطیع ما باشند.» این دیپلمات در ادامه تحلیل خود به این نکته پرداخت که «یکی از موضوعاتی که بین دوره اول و دوم طالبان وجود داشته، موضوع رهبری است. علیرغم تمرکزی که رهبری در طالبان دارد، ملاعمر نفوذ بیشتری داشته و در دوره ملاهبت الله به نظر می‌رسد نق زدن‌های بیشتری وجود دارد و انتقاداتی مطرح می شود. مثلا بخشی که به تعطیل شدن مدارس انتقاد دارند. طالبان از لحاظ مذهبی دیوبندی حنفی هستند که تفکر روستایی است که بیشتر در جنوب افغانستان بوده ولی می‌خواهند آن‌را در کل افغانستان تسری بدهند در حالی که بخش‌های دیگر افغانستان فرهنگ دیگری دارد.» «یکی از استثناهای این دوره این است که برخوردی با عبدالله عبدالله و حامد کرزی نکردند و این متفاوت از دور قبل بود. قبلا خشن تر و چکشی تر بودند. تفاوت مهم تر دیگر استفاده از رسانه ها بوده‌است. جمهوری اسلامی هم تجارب و امورزش خوبی به آنها داده. در فضای مجازی کاملا متفاوت از دور قبل هستند. در دور قبل تلویزیون را هم می‌شکستند.»

داعش و طالبان

روحی‌صفت، عضو سابق ستاد افغانستان می‌گوید «طالبان از لحاظ اجتماعی در قومیت، زبان و مذهب تصلب دارند و انعطاف ناپذیرند. پیش‌تر، در دوره‌ای که پاکستان، حامی طالبان بود اگر انفجارتی در شهر یا مناطقی از افغانستان انجام می‌شد، پاکستان هزینه‌اش را می داد اما در دور جدید حقانی‌ها تقسیم وظایف کردند که عملیات های انفجاری با داعش باشد. داعشی‌ها توسط پاکستان وارد افغانستان شدند و ۷۰ درصد داعشی‌ها از مناطق روستایی هستند. پاکستان هدفش دور کردن داعش از حوزه خودش است. داعش هم در رقابت با طالبان است. هم همکار و هم رقیب هستند. مساله اصلی‌شان منافع است اما از لحاظ ایدئولوژیک مشابه هستند.»

طالبان امروز روابط خارجی دارند اما سیاست خارجی ندارند. دور قبل پاکستان، عربستان و امارات متحده عربی آنها را به رسمیت شناختند ولی این دوره هیچ کشوری طالبان را به رسمیت نشناخته اما توانستند روابط قوی داشته باشند و سفارت‌خانه‌های بیشتری را بگیرند. همچنین دفتر فعالی در قطر دارند که قبلا نداشتند.» گروه‌های مسلح معارض در آن دوره فعال بودند، الان هم هستند. منابع امنیتی امریکا بر فعال بودن بخشی از این گروه‌ها در برخی شهرها خبر دادند. اخیرا هم در کندوس خیلی فعال شدند. در گزارش های جدید سازمان ملل، احتمال فعال شدن این گروه ها در خارج از کشورهای همسایه هم وجود دارد.

مواد مخدر و طالبان

جالب است؛ مواد مخدری که جهان مدعی مبارزه با آن دستکم در فضای علنی است به طور ئنهانی برای طالبان به یک ابزار قدرت تبدیل شده است.

در افغانستان استفاده از مواد مخدر هیچ قبح ذاتی ندارد با این حال در دوره حضور اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان، هیچ افغانستانی معتاد نبود اما وضعیت متفاوت شد. محسن روحی صفت با ارجاع به برخی اسناد امریکایی و فرانسوی می‌گوید «در دوره اشغال افغانستان توسط شوروی، سیاست رسمی امریکا و فرانسه شیوع مواد مخدر در افغانستان بود تا به کار سربازان شوروی در جریان جنگ خدشه وارد کنند.»

او اضافه می‌کند «رهبران مجاهدین صاحبان زمین‌های کشت مواد مخدر بودند و بعد از به قدرت رسیدن همچنان مواد و پولش وجود داشت و طالبان هم در زمان جنگ از این مواد استفاده می‌کرد. پاکستان هم ارزش افزوده‌ی که از ترانزیت مواد مخدر دارد بیشتر از کشتکاران و طالبان است.»

روحی صفت تاکید می‌کند که «مواد مخدر همیشه یک ابزار قدرت بوده و الان هم برای طالبان به عنوان یک ابزار قدرت مطرح است. طبق آمارهای اعلام شده هفت هزار تن تریاک در انبارهای پر از مواد مخدر طالبان موجود است که درهایش بسته است. در حالی که کشت تریاک را هم در کشور ممنوع کرده‌اند.»

همه شواهد نشان می‌دهد با این همسایه بالقوه خطرناک بهتر است با مراقبت فراوان مواجه شد. فقط بازکردن در انبارهای مواد مخدر می‌تواند جمعیت گسترده‌ای در ایران را بیش از شرایط فعلی درگیر مواد مخدر کند.

311311

دکمه بازگشت به بالا