تا زمانی که سطح تورم در کشور ما با سطح دلار تفاوت جدی داشته باشد ، چاره ای جز افزایش اختلاف بین دو نرخ تورم وجود ندارد.
ممکن است چند روز یا حتی چند ماه طول بکشد تا قیمت ها به طور پیوسته تزریق بیش از تقاضا شوند ، اما این همیشه اینگونه نیست ، ثانیا ، اساسی نیست ، منطقی یا صحیح است. زیرا باعث جمع شدن بهار قیمت و صرفه جویی در انرژی آن می شود و به مرور زمان با کمی توجیه باعث می شود که بهار سقوط کند و قیمت ها کاهش یابد. به نظر می رسد این اتفاق بارها در بازار ارز ایران رخ داده است و مهمترین زمان پنجمین افزایش ارز است که در سال 1997 رخ داد.
دلیل اصلی ورود خریداران به بازار ارز در این زمان ، روند نزولی قیمت بورس است ، زیرا همه ما می دانیم که سرمایه در معرض خطر است و هنگامی که ریسک موجود در بازار را احساس کرد ، به سرعت بازار را ترک می کند. بازارها کمتر خطرناک می شوند.
در حال حاضر ، به نظر من ، بهترین راه مبارزه با معامله گران و ذینفعانی که در بازار ارز مشغول تجارت هستند ، روش های پلیس نیست ، بلکه مدیریت بازار است ، یعنی نرخ واقعی و یکنواخت نرخ ارز و مقررات بطور منظم آن بر اساس تفاوت بین تورم و نرخ بهره در کشور. ما و کشورهای دارای ارزش دلار از یک طرف و کاهش شدید نزدیکی نرخ سود صفر و تورم از سوی دیگر و البته هدفمند کردن یارانه ها از مهمترین تعهدات برای اقتصاد کشور است.
ثبات فقط درصورتی امکان پذیر است که نرخ بهره و تورم نزدیک به صفر باشد ، در غیر این صورت غیر واقعی ، دستوری ، مصنوعی و ناپایدار خواهد بود. تا زمانی که اختلاف بین نرخ تورم در کشور ما و دلار حدود 36 درصد باشد ، طبیعتاً قیمت دلار باید یک تا هزار در روز افزایش یابد و اگر اینطور نباشد ، به معنای سقوط قیمت بهار است.
من می خواهم یک بار دیگر تأکید کنم که بزرگترین مشکل اقتصاد کشور در حال حاضر قیمت چند قلو و غیرواقعی و منظم است ، چه برای ارز ، بنزین یا اتومبیل و یا هر کالای دیگری و البته مهمترین آنها. واحد پول.
* رئیس پیشین انجمن تعویض پول
223 225