
معرفی سریال ساختن یک قاتل (Making a Murderer)
«ساختن یک قاتل» (Making a Murderer) سریالی مستند و جنجالی است که پرونده استیون اوری و برندن دسی را روایت می کند، دو مردی که به دلیل قتل ترسا هالباک متهم شدند و ابهامات عمیقی پیرامون بی عدالتی در سیستم قضایی آمریکا را مطرح می کند. این اثر بینندگان را به داوری پرونده ای پیچیده دعوت می کند، پرونده ای که مرزهای میان گناهکاری و بی گناهی را تار می کند و مخاطب را به تأملی عمیق درباره ماهیت عدالت و حقیقت وا می دارد.
برخی سریال ها فراتر از یک سرگرمی ساده می روند و به پدیده ای جهانی تبدیل می شوند؛ رویدادهایی که نه تنها مخاطبان همیشگی خود را جذب می کنند، بلکه توجه کسانی را که حتی در حالت عادی به آن ژانر علاقه ای ندارند نیز به خود معطوف می سازند. «ساختن یک قاتل» از جمله این آثار است. این مستند جنایی از شبکه نتفلیکس، با انتشار خود در سال ۲۰۱۵، طوفانی از بحث و جدل را در سراسر جهان به پا کرد و جایگاه ویژه ای در ژانر «جنایت واقعی» (True Crime) برای خود دست و پا کرد. در عصری که پادکست هایی مانند «سریال» (Serial) و مستندهایی چون «جینکس» (The Jinx) مرزهای این ژانر را بازتعریف کرده بودند، «ساختن یک قاتل» با روایتی نفس گیر و پر از ابهام، مخاطبان را درگیر پرونده ای کرد که به نظر می رسید هر لحظه جنبه ای جدید و غیرقابل پیش بینی از خود را آشکار می کند. این سریال فقط به روایت یک جرم نپرداخت، بلکه به تشریح پیچیدگی های سیستم قضایی، تأثیرات پیش داوری های اجتماعی و نقش رسانه ها در شکل گیری افکار عمومی پرداخت، و اینگونه تبدیل به یکی از بحث برانگیزترین و درگیرکننده ترین مستندهای تاریخ نتفلیکس شد.
داستان و پرونده ای پر از ابهام: روایت زندگی استیون اوری
سریال «ساختن یک قاتل» حول محور زندگی استیون اوری، مردی از شهرستان مانیتوواک در ویسکانسین می چرخد. داستان اوری خود به تنهایی شامل پیچیدگی هایی است که زندگی او را به مراتب دراماتیک تر از بسیاری از روایت های داستانی می کند. این اثر مستند به شکلی بی پرده، زندگی این مرد و خواهرزاده اش برندن دسی را روایت می کند، دو نفری که در مرکز یک معمای جنایی قرار گرفتند که تمام آمریکا را درگیر خود کرد.
فصل اول: از آزادی تا اتهام مجدد
فصل اول سریال بین سال های ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۷ را پوشش می دهد و با رویدادی تکان دهنده آغاز می شود: محکومیت اشتباه استیون اوری در سال ۱۹۸۵. او به اتهام تعرض و تلاش برای قتل پنی بیرنتسن، ۱۸ سال از عمر خود را در زندان سپری کرد. اما در سال ۲۰۰۳، به لطف پیشرفت های علم و آزمایش DNA، بی گناهی او ثابت شد و استیون طعم آزادی را پس از سال ها بی عدالتی چشید. این آزادی، نه تنها پایانی بر یک کابوس طولانی بود، بلکه آغازی بر یک مبارزه جدید. اوری شکایتی ۳۶ میلیون دلاری علیه مقامات شهرستان مانیتوواک مطرح کرد و خواستار غرامت شد. این شکایت، مقامات محلی را در موقعیت دشواری قرار داد و تنش ها را به اوج رساند.
درست در اوج این کشمکش حقوقی و در حالی که استیون در تلاش بود زندگی جدیدی برای خود دست و پا کند، پرونده ای شوکه کننده او را دوباره به دام انداخت. در سال ۲۰۰۵، ترسا هالباک، عکاس جوانی که برای عکسبرداری از یک خودرو به محل اوری رفته بود، ناپدید شد و سپس بقایای جسد سوخته او در ملک استیون پیدا شد. استیون اوری بار دیگر دستگیر و به قتل متهم شد. این بار، برندن دسی، خواهرزاده نوجوان و کم توان ذهنی اوری نیز درگیر پرونده شد و با اعترافاتی که بعدها بسیار بحث برانگیز خوانده شد، به کمک در قتل اعتراف کرد. مدارک اصلی ارائه شده علیه اوری شامل خون او در خودروی هالباک، سوییچ خودرو در اتاق او و بقایای استخوان ها بود. اما سازندگان مستند با ظرافت خاصی، سوالات و ابهامات زیادی را حول این مدارک مطرح کردند که باعث شد بیننده به عمق پرونده و نحوه جمع آوری شواهد شک کند.
فصل دوم: تلاش برای عدالت و ابعاد جدید پرونده
فصل دوم «ساختن یک قاتل» به بررسی پیامدهای محکومیت اوری و دسی می پردازد. این فصل با ورود شخصیتی کاریزماتیک و قدرتمند به نام کاتلین زلنر، وکیل جدید استیون اوری، رنگ و بویی تازه به خود می گیرد. زلنر با استراتژی های دفاعی جدید و با تکیه بر علم پزشکی قانونی و آزمایشات پیشرفته، تلاش می کند ابعاد پنهانی از پرونده را فاش کند که فرضیه بی گناهی اوری و دستکاری شواهد را تقویت می کند. هر حرکت زلنر، از بررسی دقیق صحنه جرم گرفته تا آزمایش مجدد مدارک موجود، به مثابه پرتاب سنگی به برکه ای راکد، موجی از تردید و امید را ایجاد می کند.
در همین حین، تیم حقوقی برندن دسی نیز با تلاش های بی وقفه، سعی در لغو محکومیت او دارند. محور دفاع دسی، اعترافاتی است که به گفته وکلایش، تحت اجبار و با سوءاستفاده از وضعیت روانی او گرفته شده اند. این فصل به جزئیات این اعترافات و روند بازجویی می پردازد و ابهامات عمیقی را در مورد چگونگی دستیابی به چنین اقراری مطرح می کند. کشمکش های حقوقی در دادگاه های فدرال، بررسی های پزشکی قانونی جدید و یافته های بحث برانگیزی که فرضیه بی گناهی اوری و دسی را بیش از پیش تقویت می کند، همگی دست به دست هم می دهند تا فصل دوم نیز به همان اندازه فصل اول، مخاطب را درگیر خود نگه دارد و سوالات بی پاسخی را در ذهن او ایجاد کند. این فصل، بیننده را با چالش های سیستم قضایی و تلاش بی امان برای رسیدن به عدالت، حتی پس از سال ها، آشنا می سازد.
چرا ساختن یک قاتل فراتر از یک داستان جنایی است؟ (تم ها و مضامین اصلی)
«ساختن یک قاتل» فراتر از روایت صرف یک پرونده جنایی است؛ این سریال به مثابه یک آینه، نقص ها و پیچیدگی های جامعه و سیستم قضایی را بازتاب می دهد. از همان لحظات ابتدایی، بیننده درگیر لایه های عمیق تری از داستان می شود که صرفاً به گناهکاری یا بی گناهی یک فرد محدود نمی شود، بلکه به چالش کشیدن باورها و ارزش ها می پردازد.
سیستم قضایی و بی عدالتی
یکی از اصلی ترین مضامین سریال، بررسی دقیق سیستم قضایی و احتمال وجود بی عدالتی در آن است. مستند به وضوح نشان می دهد که چگونه سوگیری ها، نقص ها و حتی احتمال فساد در روند تحقیقات و محاکمات می تواند سرنوشت افراد را تغییر دهد. از سهل انگاری های اولیه در پرونده تعرض سال ۱۹۸۵ تا نحوه جمع آوری شواهد در پرونده قتل ترسا هالباک، «ساختن یک قاتل» سوالات جدی در مورد بی طرفی و کارآمدی نهادهای قضایی مطرح می کند. بیننده با هر اپیزود، این حس را پیدا می کند که گویی در حال قدم زدن در دهلیزهای تاریک یک سیستم پیچیده است که هر لحظه ممکن است به نفع قدرتمندان و به ضرر بی گناهان عمل کند.
تاثیر طبقه اجتماعی و پیش داوری
نقش طبقه اجتماعی و پیش داوری های محلی در این پرونده غیرقابل انکار است. خانواده اوری، که در حاشیه شهر زندگی می کنند و صاحب یک اوراقچی هستند، در جامعه محلی به عنوان بیگانگان یا حتی مشکل سازان شناخته می شوند. این پیشینه اجتماعی، به گفته سازندگان و وکلای مدافع، تاثیر قابل توجهی بر نحوه برخورد پلیس و افکار عمومی با استیون اوری داشته است. سریال به زیبایی نشان می دهد که چگونه تعصبات و نگاه های از پیش تعیین شده، می تواند بر روند تحقیقات، برداشت از شواهد و حتی رای هیئت منصفه تأثیر بگذارد. این موضوع، بیننده را به تأمل وامی دارد که چگونه برداشت های اجتماعی می تواند قبل از حتی یک تحقیق منصفانه، فرد را گناهکار قلمداد کند.
نقش رسانه و افکار عمومی
رسانه ها نقش دوگانه ای در پرونده استیون اوری ایفا کردند؛ گاهی به عنوان ابزاری برای روشنگری و گاهی به عنوان عاملی برای شکل دهی به پیش داوری ها. «ساختن یک قاتل» به تحلیل چگونگی پوشش رسانه ای، شکل گیری روایت های مختلف و تاثیر آن بر دیدگاه مردم و هیئت منصفه می پردازد. این مستند نشان می دهد که چگونه اطلاعات گزینشی و تیترهای جهت دار می توانند افکار عمومی را به سمتی خاص سوق دهند و حتی بر قضاوت ها در دادگاه تأثیر بگذارند. بیننده احساس می کند که در میانه نبرد روایت ها قرار گرفته است، جایی که حقیقت در سایه پروپاگاندا و منافع پنهان قرار می گیرد.
روانشناسی انسانی و تحمل ابهام
یکی از بزرگترین دردسرهای انسان، میل او به یافتن پاسخ های مطلق و دشواری تحمل ابهام در پرونده های پیچیده است؛ این تمایل گاهی اوقات، خود به بزرگترین بی عدالتی تبدیل می شود.
«ساختن یک قاتل» با ایجاد فضایی پر از سوالات بی پاسخ، مخاطب را با چالش روانشناسی انسان در مواجهه با ابهام روبرو می کند. انسان ذاتاً به دنبال پاسخ های روشن و مطلق است و عدم قطعیت در چنین پرونده ای می تواند بسیار آزاردهنده باشد. سریال بیننده را مجبور می کند که با این ابهامات زندگی کند و به این پرسش فکر کند که آیا می توان بدون یک پاسخ قطعی، با حس بی عدالتی کنار آمد؟ این مستند تجربه ای عمیق از ناتوانی انسان در یافتن حقیقت مطلق در هر شرایطی را به ارمغان می آورد و از این رو، اثری به شدت تفکربرانگیز است.
روایت یک طرفه یا جستجوی حقیقت؟
«ساختن یک قاتل» از سوی برخی منتقدان و حتی مقامات درگیر در پرونده، متهم به روایت یک طرفه و حمایت از استیون اوری شد. منتقدان ادعا کردند که این مستند برخی از شواهد کلیدی علیه اوری را نادیده گرفته است تا روایت بی گناهی او را تقویت کند. دادستان پرونده، کن کراتز، به شدت به این مستند اعتراض کرد و اظهار داشت که بسیاری از حقایق از دید تماشاگران پنهان مانده است. سازندگان مستند، لورا ریچیاردی و مویرا دموس، در پاسخ به این اتهامات، دفاع کردند که مستند آن ها تلاشی برای جستجوی حقیقت بوده و سعی داشته اند تصویری نسبتاً بی طرفانه از ابهامات پرونده ارائه دهند. آن ها معتقد بودند که مستند اصلی ترین شواهد موجود در دادگاه را پوشش داده و فرصت مصاحبه به همه طرفین پرونده، از جمله دادستان، داده شده بود. این جدال بر سر یک طرفه بودن روایت، خود به یکی از مضامین اصلی سریال تبدیل شده و به بیننده نشان می دهد که حتی در جستجوی حقیقت نیز، زوایا و برداشت های متفاوتی وجود دارد.
سبک و ساختار روایی: شما هیئت منصفه هستید!
یکی از قدرتمندترین جنبه های «ساختن یک قاتل»، سبک و ساختار روایی آن است که بیننده را به شکلی بی سابقه درگیر می کند. سازندگان مستند با هوشمندی خاصی، نه تنها داستانی پر از پیچیدگی را روایت می کنند، بلکه فرم روایی را نیز به گونه ای انتخاب کرده اند که مخاطب را به قلب ماجرا پرتاب می کند و او را به جایگاه «هیئت منصفه» می نشاند تا خود درباره سرنوشت استیون اوری و برندن دسی قضاوت کند.
عدم وجود راوی و تاثیر آن
یکی از برجسته ترین ویژگی های «ساختن یک قاتل»، حذف کامل راوی (نریشن) است. در اکثر مستندها، یک راوی مسئول توضیح دادن جزئیات، جهت دهی به روایت و حتی بیان دیدگاه سازندگان است. اما در این سریال، هیچ صدای خارجی به جز صدای شخصیت های درگیر در پرونده شنیده نمی شود. این تصمیم جسورانه، تأثیر عمیقی بر تجربه تماشا می گذارد؛ بیننده احساس می کند که بدون هیچ واسطه ای، مستقیماً با مدارک، مصاحبه ها، و لحظات دادگاهی روبرو است. این رویکرد، درگیرکنندگی مخاطب را به طرز چشمگیری افزایش می دهد و به او این امکان را می دهد که با تفکر مستقل، شواهد را تجزیه و تحلیل کرده و نتیجه گیری خود را داشته باشد، درست مانند یک عضو هیئت منصفه واقعی. مخاطب احساس می کند که خود در حال کشف حقیقت است، نه اینکه حقیقت به او خورانده شود.
تدوین حرفه ای
با وجود عدم حضور راوی، «ساختن یک قاتل» هرگز دچار سردرگمی نمی شود و این به دلیل تدوین حرفه ای و استادانه آن است. سازندگان مستند، لورا ریچیاردی و مویرا دموس، با مونتاژ دقیق و هنرمندانه مصاحبه ها، فیلم های بازجویی، کنفرانس های خبری و دادگاهی، اطلاعات پیچیده و حجیمی را به شکلی قابل فهم و جذاب ارائه می دهند. صحنه ها و مکالمات، به گونه ای پشت سر هم قرار گرفته اند که گویی هر تکه پازل، جای خود را در تصویر بزرگ تر پیدا می کند. این تدوین، به مخاطب کمک می کند تا با وجود جریان های اطلاعاتی متراکم، رشته داستان را گم نکند و همزمان با هر قطعه جدید، بیشتر درگیر کشمکش های حقوقی و اخلاقی پرونده شود.
معرفی شخصیت های کلیدی
سریال در معرفی و پرداخت به شخصیت های کلیدی، چه از سمت دفاع و چه از سمت دادستانی، بسیار موفق عمل می کند. وکلای مدافع استیون اوری، دین استرنگ (Dean Strang) و جروم باتینگ (Jerome Buting)، با کاریزما، دانش حقوقی و حس تعهدشان، بلافاصله به شخصیت هایی محبوب و قابل احترام برای بیننده تبدیل می شوند. آنها نه تنها وکلا، بلکه به مثابه قهرمانانی در جستجوی عدالت ظاهر می شوند و دغدغه هایشان به سرعت به دغدغه بیننده بدل می شود. در مقابل، دادستان پرونده، کن کراتز (Ken Kratz)، با شیوه خاص خود در ارائه پرونده و شخصیتی که از او به تصویر کشیده می شود، به یک چهره جنجالی و گاه منفور تبدیل می گردد. نقش آفرینی این افراد در روایت، بسیار مهم و تأثیرگذار است و به مستند حس یک درام دادگاهی پرهیجان را می دهد، با این تفاوت که اینجا همه چیز واقعی است.
مقایسه با سایر آثار برجسته
«ساختن یک قاتل» اغلب با آثار برجسته دیگری در ژانر True Crime مقایسه می شود. از جمله این آثار می توان به پادکست «سریال» (Serial) اشاره کرد که با رویکرد تحقیقی و ژورنالیستی خود، دریچه ای نو به پرونده های جنایی گشود. همچنین، مینی سریال «جینکس» (The Jinx) نیز با رویکردی مشابه، به یک پرونده قتل پیچیده پرداخت. «ساختن یک قاتل» در کنار این آثار، جایگاه خود را به عنوان یکی از پیشگامان این ژانر در عصر جدید تثبیت کرده است. این سریال نه تنها از آنها الهام گرفته، بلکه با نوآوری های خود، مانند حذف راوی و تمرکز بر ابهام، استانداردهای جدیدی را در زمینه روایت مستندهای جنایی واقعی ایجاد کرده و بیننده را به سفری عمیق تر در هزارتوی عدالت و حقیقت می برد.
واکنش های عمومی و جنجال ها
«ساختن یک قاتل» نه تنها یک مستند، بلکه یک کاتالیزور برای بحث های جهانی بود. با انتشار این سریال، موجی عظیم از واکنش های عمومی و جنجال ها در سراسر دنیا به راه افتاد که فراتر از انتظار سازندگان بود و نشان داد این پرونده تا چه حد توانسته است احساسات و افکار مردم را برانگیزد.
موج واکنش های بین المللی
سریال به سرعت به یک پدیده بین المللی تبدیل شد. شبکه های اجتماعی مملو از بحث ها، تئوری ها و نظرات کاربران درباره گناهکاری یا بی گناهی استیون اوری و برندن دسی شد. سلبریتی ها و چهره های سرشناس نیز به این موج پیوستند و نظرات خود را در مورد این پرونده بیان کردند. این موج حمایت و بحث، منجر به شکل گیری کمپین های مردمی متعددی شد. یکی از مهم ترین این کمپین ها، دادخواستی بود که خطاب به کاخ سفید برای عفو اوری و دسی به راه افتاد و بیش از پانصد هزار امضا جمع آوری کرد. اگرچه کاخ سفید اعلام کرد که رئیس جمهور نمی تواند در یک پرونده ایالتی عفو صادر کند، اما این اتفاق نشان دهنده قدرت رسانه و توانایی آن در بسیج افکار عمومی برای پیگیری عدالت بود. بیننده احساس می کرد که تنها یک تماشاگر نیست، بلکه بخشی از یک جنبش جهانی برای رسیدگی به یک پرونده جنجالی است.
دیدگاه مقامات و خانواده قربانی
موفقیت و جنجال های «ساختن یک قاتل» بدون انتقاد و مخالفت باقی نماند. کن کراتز، دادستان پرونده، به شدت از مستند انتقاد کرد و آن را یک طرفه خواند. او ادعا کرد که بسیاری از شواهد کلیدی علیه استیون اوری در مستند حذف شده است تا روایت بی گناهی او را تقویت کند. خانواده ترسا هالباک، قربانی پرونده، نیز از نحوه نمایش داستان ناراضی بودند و اظهار داشتند که مستند درد و رنج آنها را نادیده گرفته و بر روی یک روایت خاص تمرکز کرده است. آنها معتقد بودند که این مستند از ضایعه آنها برای سرگرمی و سود استفاده کرده است. این انتقادات، لایه های جدیدی از پیچیدگی را به این داستان اضافه کرد و به بیننده یادآوری کرد که هر داستانی، از زوایای مختلفی قابل روایت است و حقیقت ممکن است در میان این تفاوت ها گم شود.
پاسخ سازندگان مستند
در پاسخ به انتقادات و اتهامات مربوط به یک طرفه بودن روایت، سازندگان مستند، لورا ریچیاردی و مویرا دموس، دفاع جانانه ای از اثر خود کردند. آن ها تاکید داشتند که هدفشان، ارائه تمام شواهد موجود و به چالش کشیدن روند قضایی بوده است. آن ها ادعا کردند که تلاش کرده اند با تمام طرفین پرونده، از جمله دادستان کن کراتز، مصاحبه کنند، اما با امتناع برخی از آنها مواجه شده اند. سازندگان بر دقت و بی طرفی نسبی مستند خود تأکید کردند و بیان داشتند که «ساختن یک قاتل» تلاشی برای نمایش نقص های سیستم قضایی است، نه صرفاً اثبات بی گناهی یک فرد. بیننده با شنیدن این دفاعیات، خود را در میان یک دیالوگ بزرگ تر حس می کند، جایی که حتی خودِ روایت نیز مورد بازجویی قرار می گیرد.
مستندهای ثانویه
جنجال های پیرامون «ساختن یک قاتل» به حدی بود که منجر به ساخت مستندهای دیگری در نقد یا مکمل آن شد. از جمله این آثار می توان به مستند «محکوم کردن یک قاتل» (Convicting a Murderer) اشاره کرد که با رویکردی متفاوت، به بررسی پرونده استیون اوری پرداخت و سعی کرد شواهدی را که به گفته سازندگانش، در مستند نتفلیکس نادیده گرفته شده بود، ارائه دهد. این مستندها نشان دهنده عمق تأثیر «ساختن یک قاتل» بر گفتمان عمومی و تداوم علاقه به این پرونده پیچیده است. تماشای این مستندهای ثانویه، به بیننده امکان می دهد تا با دیدگاهی جامع تر و از زوایای مختلف، به پرونده نگاه کند و قضاوت نهایی خود را با در نظر گرفتن تمام جوانب شکل دهد.
جزئیات تولید و جوایز
ساخت «ساختن یک قاتل» خود داستانی قابل توجه دارد که تلاش و پشتکار بی وقفه سازندگانش را به نمایش می گذارد. این مستند حاصل ده سال کار و تحقیق خستگی ناپذیر توسط لورا ریچیاردی و مویرا دموس است. آنها که در ابتدا دانشجویان فیلمسازی در دانشگاه کلمبیا بودند، پس از خواندن مقاله ای درباره آزادی استیون اوری و دستگیری مجددش، به این پرونده علاقه مند شدند و تصمیم گرفتند آن را به یک مستند تبدیل کنند. ایده اولیه آن ها به سادگی از پیچیدگی و ابهامات عمیق پرونده نشأت می گرفت.
تولید این مستند با چالش های فراوانی همراه بود. سازندگان، بارها بین نیویورک و ویسکانسین در رفت وآمد بودند تا بتوانند به تمام جزئیات دسترسی پیدا کنند، با خانواده ها و مقامات صحبت کنند و فیلم های دادگاهی را بررسی کنند. این تعهد طولانی مدت، منجر به جمع آوری حجم عظیمی از مواد خام شد که به تدوین و ساخت سریالی ده قسمتی در فصل اول و سپس ده قسمت دیگر در فصل دوم انجامید. در ابتدا، شبکه های بزرگی مانند PBS و HBO به این پروژه علاقه ای نشان ندادند، اما نتفلیکس با دید باز خود، فرصتی را فراهم کرد که این داستان پیچیده به میلیون ها نفر در سراسر جهان برسد. گرافیک و تیتراژ ابتدایی سریال نیز توسط استودیوی Elastic طراحی شد که به جذابیت بصری آن افزود.
پس از انتشار، «ساختن یک قاتل» نه تنها مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، بلکه جوایز معتبر بسیاری را نیز از آن خود کرد. این سریال در سال ۲۰۱۶، موفق به کسب چهار جایزه امی ساعات پربیننده (Primetime Emmy Awards) شد که شامل جوایز بهترین مستند یا سریال غیرداستانی، بهترین کارگردانی برای برنامه های غیرداستانی، بهترین نویسندگی برای برنامه های غیرداستانی و بهترین تدوین تصویر برای برنامه های غیرداستانی بود. همچنین، جوایز دیگری از جمله جایزه انجمن منتقدان تلویزیون برای دستاورد برجسته در برنامه ریزی واقعیت و جایزه Webby برای فیلم و ویدیو (Breakout of the Year) را نیز کسب کرد. این جوایز، مهر تأییدی بر کیفیت هنری و تأثیرگذاری عمیق این مستند بود و آن را به یکی از مهم ترین آثار ژانر جنایت واقعی تبدیل کرد.
مروری بر اپیزودها
«ساختن یک قاتل» در دو فصل و در مجموع ۲۰ اپیزود به نمایش درآمد که هر کدام لایه های جدیدی از پرونده پیچیده استیون اوری و برندن دسی را بازگشایی می کنند. این ساختار اپیزودیک، به سازندگان اجازه داد تا با حوصله و دقت، تمام جوانب داستان را مورد بررسی قرار دهند و مخاطب را قدم به قدم درگیر این معمای قضایی کنند.
فصل ۱ (۲۰۱۵)
فصل اول در ۱۰ اپیزود در تاریخ ۱۸ دسامبر ۲۰۱۵ منتشر شد. این فصل به طور عمده بر بازه زمانی بین سال های ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۷ تمرکز دارد. اپیزودها از محکومیت اشتباه استیون اوری برای تعرض در سال ۱۹۸۵ و آزادی او در سال ۲۰۰۳ به لطف آزمایش DNA آغاز می شوند. سپس به شکایت حقوقی او علیه شهرستان مانیتوواک و دستگیری مجددش در سال ۲۰۰۵ به اتهام قتل ترسا هالباک می پردازند. این فصل به جزئیات دادگاه اوری و برندن دسی، اعترافات بحث برانگیز دسی و تئوری های مطرح شده از سوی وکلای مدافع می پردازد که ادعا می کنند اوری برای بار دوم قربانی یک پاپوش سازی شده است. هر اپیزود، به یک جنبه خاص از تحقیقات و محاکمه می پردازد و بیننده را با ابهامات و نقاط ضعف سیستم قضایی آشنا می سازد.
- Eighteen Years Lost (شصت و چهار دقیقه): آزادی استیون اوری پس از محکومیت اشتباه و طرح سوالات اولیه.
- Turning the Tables (پنجاه و هفت دقیقه): آغاز شکایت ۳۶ میلیون دلاری اوری و چالش های حقوقی.
- Plight of the Accused (شصت و سه دقیقه): دستگیری مجدد استیون و طرح اتهام قتل تریسا هالباک.
- Indefensible (شصت و شش دقیقه): اعتراف بحث برانگیز برندن دسی و تردیدها پیرامون آن.
- The Last Person to See Teresa Alive (پنجاه و نه دقیقه): آغاز دادگاه استیون و دفاعیات وکلای او.
- Testing the Evidence (پنجاه و نه دقیقه): بررسی کارشناسی شواهد و بحث بر سر آلودگی احتمالی.
- Framing Defense (شصت و سه دقیقه): ارائه تئوری پاپوش سازی توسط تیم دفاع.
- The Great Burden (چهل و هفت دقیقه): بحث و تبادل نظر هیئت منصفه و انتظار برای حکم.
- Lack of Humility (شصت و شش دقیقه): دادگاه برندن دسی و اعتبار اعترافات او.
- Fighting for Their Lives (شصت و سه دقیقه): پیامدهای حکم و تلاش خانواده ها برای ادامه زندگی.
فصل ۲ (۲۰۱۸)
فصل دوم نیز در ۱۰ اپیزود در تاریخ ۱۹ اکتبر ۲۰۱۸ منتشر شد. این فصل به بررسی تلاش های پس از محکومیت استیون اوری و برندن دسی برای لغو احکامشان می پردازد. شخصیت محوری این فصل، کاتلین زلنر، وکیل جدید و شناخته شده استیون اوری است که با روش های تحقیقاتی نوین و با اتکا به علم پزشکی قانونی، به دنبال یافتن شواهد جدید و رد کردن مدارک قبلی است. همزمان، تیم حقوقی برندن دسی نیز با هدف لغو محکومیت او بر اساس اعترافات اجباری، در دادگاه های فدرال به مبارزه می پردازند. این فصل، پیچیدگی های روند تجدیدنظر و مبارزه برای عدالت در سیستم قضایی آمریکا را به تصویر می کشد و ابهامات بیشتری را حول پرونده اصلی ایجاد می کند. بیننده در این فصل، شاهد تلاش های بی وقفه وکلای مدافع و خانواده های اوری و دسی برای یافتن حقیقت و امید به آزادی است.
- Number 18 (پنجاه و هفت دقیقه): کاتلین زلنر وکیل استیون می شود و تلاش های حقوقی برندن آغاز می گردد.
- Words and Words Only (شصت و هفت دقیقه): بررسی اعترافات برندن و تحقیقات زلنر در صحنه جرم.
- A Legal Miracle (شصت و شش دقیقه): آزمایشات پزشکی قانونی جدید و محدودیت های قانونی.
- Welcome to Wisconsin (پنجاه و هشت دقیقه): امیدها و ناامیدی ها در پرونده برندن.
- What + Why = Who (شصت و چهار دقیقه): کشف شواهد جدید دستکاری و پیچیدگی های پرونده.
- Everything Takes Time (شصت و پنج دقیقه): دسترسی به مدارک فیزیکی اصلی و واکنش دادستان.
- Item FL (شصت دقیقه): آزمایشات بیشتر بر روی گلوله و ردیابی حرکات تریسا.
- Special Care (شصت دقیقه): کشف شواهدی درباره شاهدان اصلی و پیچیدگی های جدید.
- Friday Nite (شصت و سه دقیقه): شهادت شاهد جدید و تلاش برای بازسازی زمان بندی وقایع.
- Trust No One (هفتاد و هفت دقیقه): بزرگترین کشف های زلنر و گام های بعدی در پرونده برندن.
نتیجه گیری: اثری ماندگار در ژانر مستند جنایی
«ساختن یک قاتل» نه تنها یک مستند، بلکه یک تجربه عمیق و تفکربرانگیز است که تا مدت ها پس از تماشای آن، ذهن بیننده را به خود مشغول می کند. این سریال توانست فراتر از یک داستان جنایی ساده عمل کند و به موضوعات عمیق تری همچون ناکارآمدی سیستم قضایی، تأثیر پیش داوری های اجتماعی و نقش رسانه ها در شکل گیری افکار عمومی بپردازد. با هر اپیزود، بیننده نه تنها درگیر جزئیات یک پرونده قتل می شود، بلکه به تأملی جدی درباره مفهوم عدالت، حقیقت و امکان وقوع بی عدالتی در جامعه و سیستم هایی که قرار است حافظ قانون باشند، وادار می شود.
پیام اصلی سریال، دعوت به تفکر انتقادی و عدم پذیرش کورکورانه روایت های رسمی است. «ساختن یک قاتل» به مخاطب یادآوری می کند که حقیقت همیشه آشکار نیست و گاهی اوقات، پیچیدگی های زندگی و خطاهای انسانی، مرزهای میان گناهکاری و بی گناهی را تار می کند. این اثر با سبک روایی منحصر به فرد خود که مخاطب را در جایگاه یک هیئت منصفه قرار می دهد، توانست ارتباط عمیقی با بینندگان برقرار کند و آنها را به مشارکت فعال در جستجوی حقیقت دعوت کند. از این رو، «ساختن یک قاتل» نه تنها یک موفقیت بزرگ برای نتفلیکس بود، بلکه به عنوان یک اثر ماندگار در ژانر مستند جنایی، جایگاه خود را در تاریخ تلویزیون تثبیت کرد و اثری است که هر علاقه مند به این ژانر و هر کسی که به دنبال محتوایی عمیق و تأثیرگذار است، باید آن را تماشا کند و در مورد مضامین عمیق آن به بحث و گفتگو بپردازد.