“ستارخان در تمام مراحل زندگی خود بسیار زیاد بود. او بسیار ماند ، هم وقتی که از سیاست دور بود و هم وقتی اولین مرد سیاست ایران شد و چشم پیشکسوتان عرصه سیاست به اقدامات او متمرکز بود “در تمام این مراحل ، او به آداب و رسوم فحشا اکتفا نمی کرد. با این حال ، برخی از این آداب و رسوم مورد اعتراض و نکوهش برخی سیاستمداران مانند سید حسن تقی زاده قرار گرفتند.” آنچه برای ستارخان مهم بود صداقت بود. و یکنواختی لوتیان. ”
به گزارش باراناخبر ، این روزنامه اعتماد کردن من ادامه دادم: “او وقتی وارد جنبش مشروطه شد ، یک مجاهد واقعی شد. در حالی که برخی از مجاهدین ، به قول مشروطه خواهان ،” مجاهدین مجازی “بودند ؛ مجاهدی که قانون اساسی را بهانه ای برای رفتارهای سو استفاده و سو abuse استفاده از مردم می دانستند. مانند گذشته تعصب محله را در دل خود جای داده و رقابتهای سابق را با لباس جدید پوشانده بودند. با این حال ، ستارخان تعصب محله و شهر را به یک تعصب ملی تغییر داد. اختلافات او دیگر رنگی نداشت و بوی رقابت همسایگی. او از مشروطه و ایران دفاع کرد. در زمانی که قانون اساسی مانند بیماری در حال مرگ بود ، حرکت او مانند دمیدن جان به بدن آن مرحوم بود. ستارخان تبریز را به مرکز دفاع از قانون اساسی تبدیل کرد. بسیاری لوتی های شهرهای دیگر که با فتوای مراجع تقلید مقیم نجف به تبریز آمده بودند ، به تبریز بازگشتند. او در برابر طمع روس ها ایستاد. بدگویی کنسول روسیه در تبریز برای حمایت از تزار ، او با ادبیات لوطیان پاسخ داد:
“… کنسول به من می گوید که به کنسولگری بیایید ، همسر ما باشید ، عزت و شرف اسلام و ایران را از بین ببرید ، آن را منفجر کنید … من هرگز تحت پرچم دولت روسیه برای حمایت نخواهم آمد و نخواهم کرد عزت ایران و همه “تلاشها و فداکاری های من این است که شما بیایید و جمع شوید ، زیرا من این پرچم را به نام حضرت عباس در اینجا برافراشتم.”
با وجود سارقین و سرقت های دربار طرفدار محمدعلی شاه ، ستارخان همرزمان خود را از چنین رفتاری منع کرد. با ویژگی های مثبت یک بازیکن لاتاری ، او توانست خود را به عنوان یک فرمانده توانمند نشان دهد. فرمانده ای که وقتی شکست خورد ، متحدان را دلجویی و تشویق کرد. او به جای نشان دادن از دست دادن آنها در چشم ، از مقاومت آنها ستایش می کند. شهرت لوتی تبریزی به سرعت به شهرهای دور و نزدیک رسید. نقاشی های او به عنوان سوغات و افتخار توسط زنان و مردان خریداری شده است. در ستایش او شعرهایی سروده شده است. این شهرت محدود به مرزهای ایران نیست. به گفته علامه محمد قزوینی ، نام ستارخان با “خط بزرگ” در صفحه اول روزنامه های مشهور اروپا ظاهر شد. بسیاری از روزنامه نگاران از اروپا و آمریکا برای ملاقات و مصاحبه با وی به تبریز رفتند.
پیروزی مشروطه خواهان در تبریز پایان لات تبریز نبود. او با ایجاد انجمنی به نام “مجاهدین” سعی کرد مانع انجام کارهای ناشایست هموطنان لوطی خود شود. با این حال برخی از سیاستمداران وی را همراهی نکردند. فشار روسیه و مصائب سیاستمداران وی را مجبور به ترک تبریز کرد. ماه عسل برخی از مشروطه خواهان با ستارخان به سرعت پایان یافت. ستارخان در نوشته ها و روایت های خود با صفات مذموم بازی می کرد. سرانجام ، در مورد خلع سلاح مجاهدین در پارک اتابک ، وی درگذشت و زخمی شد. زخمی که تا آخر عمر با او همراه بود. به نظر می رسد این سرنوشت برای ستارخان اتفاق افتاده است زیرا وی سیاستمدار نبود. “او بسیار با من بود.”
انتهای پیام