خلاصه کتاب آسیا چگونه کار می کند | تحلیل موفقیت و شکست (جو استادول)

خلاصه کتاب آسیا چگونه کار می کند: موفقیت و شکست در پویاترین منطقه جهان ( نویسنده جو استادول )

کتاب «آسیا چگونه کار می کند» نوشته جو استادول، اثری جریان ساز است که به بررسی علل موفقیت و شکست اقتصادی کشورهای شرق آسیا می پردازد و نشان می دهد که توسعه این کشورها نه یک معجزه، بلکه نتیجه استراتژی های هوشمندانه و مداخلات قاطعانه دولتی در سه حوزه کلیدی کشاورزی، تولید و نظام مالی بوده است.

اقتصاد آسیا همواره محل بحث و جذابیت بوده است. رشد خیره کننده برخی از کشورهای این قاره، بسیاری را به این فکر واداشته که آیا در آنجا معجزه ای رخ داده یا رازهایی نهفته است که جهان غرب از آن بی خبر است؟ اما واقعیت پیچیده تر و عمیق تر از یک معجزه ساده است. اینجاست که کتاب آسیا چگونه کار می کند: موفقیت و شکست در پویاترین منطقه جهان، نوشته جو استادول، روزنامه نگار و کارشناس برجسته اقتصادی، به میدان می آید تا با نگاهی تحلیلی و مستند، پرده از این رازها بردارد. این کتاب که توسط بیل گیتس به عنوان یکی از پنج کتاب برتر سال معرفی شده و جوایز متعددی از جمله انتخاب اکونومیست و نامزدی جایزه FT Goldman را کسب کرده است، تنها یک روایت تاریخی نیست، بلکه تحلیلی عمیق از استراتژی هایی است که برخی ملت ها را از فقر به ثروت رسانده و برخی دیگر را در مسیر ناکامی نگه داشته است. استادول در این اثر خود به این سوال اساسی می پردازد: چگونه برخی کشورهای آسیایی به سرعت سرسام آور از فقر مطلق رها شدند و به قدرت های اقتصادی بدل گشتند، در حالی که همسایگانشان در وضعیتی مشابه، هرگز نتوانستند به این جایگاه دست یابند؟

افسانه معجزه آسیایی و واقعیت های پنهان آن

برای دهه ها، تحلیلگران غربی و حتی برخی از مردم عادی، رشد سریع اقتصادی کشورهای شرق آسیا را به نوعی معجزه یا رویدادی استثنایی نسبت می دادند. این دیدگاه اغلب بر این باور استوار بود که این کشورها با اتخاذ مدل های بازار آزاد و خصوصی سازی، به شکلی ناگهانی و غیرقابل توضیح به کامیابی دست یافته اند. اما جو استادول در کتاب خود، این باور را به چالش می کشد و نشان می دهد که موفقیت آسیایی ها نه نتیجه یک معجزه بلکه حاصل یک سلسله استراتژی های حساب شده، مداخلات قاطع دولتی و گاهی اوقات، سیاست های دشوار و سرسختانه بوده است. او استدلال می کند که دولت ها در کشورهای موفق آسیایی، نقشی محوری در هدایت اقتصاد ایفا کرده اند، برخلاف آموزه های نئولیبرالیستی که بر حداقل دخالت دولت تأکید دارند.

استادول معتقد است که موفقیت کشورهای شرق آسیا بر مبنای <قوی>سه ستون اصلی توسعهقوی> استوار است: اصلاحات ارضی در بخش کشاورزی، توسعه صنایع تولیدی صادرات محور و یک نظام مالی تحت کنترل شدید دولت که از این دو بخش حمایت می کند. این سه ستون، زیربنای جهش اقتصادی را فراهم آورده اند. او با مقایسه دقیق کشورهای موفق مانند ژاپن، کره جنوبی، تایوان و چین با کشورهایی که در توسعه اقتصادی کمتر کامیاب بوده اند، مانند فیلیپین و اندونزی، به تفاوت های اساسی در نحوه اجرای این استراتژی ها اشاره می کند. این مقایسه ها به خواننده اجازه می دهد تا درک کند که چگونه تصمیم گیری های سیاسی و اقتصادی در مراحل اولیه توسعه، مسیر آینده یک ملت را رقم می زند.

جو استادول در کتاب خود بیان می کند که موفقیت اقتصادی شرق آسیا، نه بر اساس بازار آزاد مطلق، بلکه از طریق مداخلات هوشمندانه، هدفمند و گاهی اوقات خشن دولتی در سه حوزه کلیدی کشاورزی، تولید و نظام مالی به دست آمده است.

سه ستون استراتژی توسعه اقتصادی آسیا

استراتژی توسعه اقتصادی که جو استادول در کتاب خود از آن پرده برمی دارد، شامل سه ستون به هم پیوسته و حیاتی است که هر یک در جایگاه خود نقش بی بدیلی در گذار از فقر به ثروت ایفا می کنند. این ستون ها عبارت اند از: زمین (اصلاحات ارضی)، تولید (صنعتی سازی صادرات محور) و بودجه (نظام مالی کنترل شده).

۱. ستون اول: زمین – پیروزی باغداری (اصلاحات ارضی و انقلاب کشاورزی)

ستون اول توسعه اقتصادی آسیا، که استادول آن را <قوی>پیروزی باغداریقوی> می نامد، بر اهمیت حیاتی کشاورزی در مراحل اولیه توسعه تأکید دارد. در کشورهای فقیر، بخش عمده ای از جمعیت درگیر کشاورزی هستند و بهبود بهره وری این بخش، کلید خودکفایی غذایی و ایجاد مازاد برای سرمایه گذاری های صنعتی است.

استادول توضیح می دهد که چگونه کشورهای موفق شرق آسیا، از جمله ژاپن، کره جنوبی، تایوان و حتی چین، با اجرای <قوی>اصلاحات ارضی قاطعانهقوی>، زمین های بزرگ کشاورزی را از دست مالکان مرفه خارج کرده و میان کشاورزان خرد تقسیم کردند. این اقدام نه تنها به افزایش انگیزه و بهره وری کشاورزان منجر شد، بلکه ثبات اجتماعی را نیز به همراه داشت. کشاورزان با داشتن مالکیت زمین خود، با جدیت بیشتری کار کردند و تولید محصولات کشاورزی به شکل چشمگیری افزایش یافت. این افزایش تولید، قیمت مواد غذایی را کاهش داد، امنیت غذایی را تضمین کرد و به دولت اجازه داد تا نیروی کار مازاد از بخش کشاورزی را به سمت صنایع در حال توسعه هدایت کند.

نتایج این اصلاحات فراتر از تأمین غذای مردم بود. <قوی>خودکفایی در تولید غذاقوی>، نیاز به واردات را کاهش داد و ارز خارجی را برای خرید ماشین آلات صنعتی و مواد اولیه حفظ کرد. کاهش قیمت ها در بازار داخلی، قدرت خرید کارگران شهری را افزایش داد و مازاد سرمایه گذاری ایجاد شده در بخش کشاورزی، به عنوان یک منبع مالی اولیه برای توسعه صنعتی به کار گرفته شد. این چرخه مثبت، پایه های اولیه رشد و توسعه را بنا نهاد.

استادول در کتاب خود به مقایسه این کشورها با فیلیپین و اندونزی می پردازد که در اجرای اصلاحات ارضی موفقیت کمتری داشتند. در این کشورها، نخبگان زمین دار مقاومت زیادی در برابر تقسیم اراضی از خود نشان دادند و همین امر باعث شد که بخش کشاورزی هرگز نتواند به موتور محرکه توسعه تبدیل شود. سفر استادول از توکیو به نیگاتا در ژاپن یا مثال نگروس اکسیدنتال در فیلیپین، این تفاوت ها را به شکلی ملموس به تصویر می کشد و نشان می دهد که <قوی>نقش قاطعانه دولتقوی> در اجرای این اصلاحات تا چه حد حیاتی بوده است.

۲. ستون دوم: تولید – پیروزی مورخان (صنعتی سازی صادرات محور)

پس از موفقیت در بخش کشاورزی، مرحله بعدی و حیاتی در مسیر توسعه، <قوی>صنعتی سازی صادرات محورقوی> بود که جو استادول از آن با عنوان <قوی>پیروزی مورخانقوی> یاد می کند. این بخش، تنها راه برای جذب نیروی کار عظیم و غیرماهر، و همچنین «یادگیری با انجام دادن» (Learning by Doing) بود. کشورهای آسیایی به خوبی دریافتند که تنها با تکیه بر کشاورزی نمی توانند به رشد پایدار دست یابند و باید به سمت تولید حرکت کنند تا بتوانند جمعیت جوان و در حال رشد خود را به نیروی کار مولد تبدیل کنند.

نقش دولت در این مرحله نیز بسیار پررنگ و هدایت کننده بود. دولت ها با <قاطعیت سرمایه و کارآفرینان را به سمت صنایع تولیدی هدایت کردند>. این هدایت شامل ارائه یارانه، تسهیلات بانکی ارزان و حتی در برخی موارد، اجبار شرکت ها به فعالیت در بخش های استراتژیک می شد. اما حمایت دولت بدون شرط نبود؛ شرکت ها موظف بودند که در <قوی>بازارهای جهانی رقابت کنندقوی> و محصولات خود را صادر نمایند. این <قوی>انضباط صادراتیقوی>، که یکی از نوآوری های کلیدی مدل آسیایی بود، شرکت ها را مجبور به بهبود کیفیت، کاهش هزینه ها و ارتقاء تکنولوژی می کرد تا بتوانند در برابر رقبای بین المللی ایستادگی کنند.

هدف اصلی این سیاست ها، ایجاد <قوی>ارزش افزودهقوی> در داخل کشور بود، حتی اگر در ابتدا این ارزش افزوده با مونتاژ محصولات وارداتی یا استفاده از ماشین آلات خارجی به دست می آمد. این رویکرد امکان <قوی>یادگیری با انجام دادنقوی> را برای نیروی کار و مهندسان فراهم می آورد و به تدریج، قابلیت های فنی و صنعتی کشور را ارتقا می داد. استادول مثال های عینی از این فرآیند را در کره جنوبی و ژاپن ارائه می دهد که چگونه این کشورها از تولیدات ساده شروع کرده و به تدریج به غول های صنعتی جهانی تبدیل شدند.

در مقابل، کشورهایی مانند مالزی و تایلند که در این زمینه کمتر موفق بودند، اغلب به دلیل عدم توانایی در اعمال <قوی>انضباط صادراتیقوی> یا هدایت هدفمند سرمایه ها به بخش های مولد، نتوانستند به همان سرعت رشد کنند. استادول در سفرهای خود از سئول به پوهانگ و اولسان (مراکز صنعتی کره جنوبی) یا سراسر مالزی، نشان می دهد که چگونه تفاوت در رویکردهای دولتی، نتایج متفاوتی را در توسعه صنعتی به بار آورده است.

۳. ستون سوم: بودجه – مزایای کنترل شدید (نظام مالی تحت کنترل دولت)

ستون سوم و شاید بحث برانگیزترین عنصر در مدل توسعه آسیایی، <قوی>نظام مالی تحت کنترل شدید دولتقوی> است که استادول از آن با عنوان <قوی>مزایای کنترل شدیدقوی> یاد می کند. در تضاد آشکار با ایده آل های نئولیبرالیستی که بر بازارهای مالی آزاد و بدون دخالت دولت تأکید دارند، کشورهای موفق شرق آسیا رویکردی کاملاً متفاوت را در پیش گرفتند.

استادول استدلال می کند که <قوی>کنترل مالی قاطعانهقوی> برای جلوگیری از خروج سرمایه و هدایت آن به بخش های استراتژیک (کشاورزی و تولید) ضروری بوده است. دولت ها در این کشورها، اجازه نمی دادند که سرمایه های داخلی به سمت فعالیت های غیرمولد و سوداگرانه مانند مستغلات لوکس یا بازارهای مالی بی ثبات سرازیر شود. در عوض، <قوی>تأمین مالی ارزان و هدفمندقوی> برای صنایع نوپا و شرکت هایی که در مسیر صادرات و تولید فعالیت می کردند، فراهم می شد.

این کنترل شدید مالی به دولت ها امکان می داد تا <قوی>اقتصاد را تثبیت کنندقوی> و از بحران های مالی که می توانستند مسیر توسعه را مختل کنند، جلوگیری نمایند. به عنوان مثال، ژاپن و کره جنوبی با حفظ کنترل سفت و سخت بر بانک ها و جریان های سرمایه، توانستند از سرمایه های داخلی خود برای توسعه صنایع ملی استفاده کنند. این رویکرد به آنها امکان داد تا به جای تکیه بر سرمایه گذاری خارجی که اغلب با اهداف کوتاه مدت و سوداگرانه همراه است، بر توسعه بلندمدت و پایدار متمرکز شوند.

استادول به طور صریح از <قوی>نئولیبرالیسم انتقاد می کندقوی> و نشان می دهد که چگونه بازارهای مالی آزاد، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، نه تنها به توسعه کمک نمی کنند، بلکه ممکن است با ایجاد بی ثباتی، خروج سرمایه و سرمایه گذاری در بخش های غیرمولد، مانع آن شوند. او مثال جاکارتا را به عنوان نمونه ای از نتایج آزادسازی مالی بدون کنترل کافی ارائه می دهد و آن را با موفقیت ژاپن و کره جنوبی در کنترل سیستم مالی خود مقایسه می کند.

در واقع، در این کشورها، بازارهای مالی نه به عنوان نیرویی مستقل، بلکه به عنوان ابزاری در خدمت اهداف توسعه ملی به کار گرفته شدند. این کنترل به دولت ها اجازه داد تا اطمینان حاصل کنند که منابع مالی کمیاب کشور، به بهترین نحو ممکن برای تحریک رشد اقتصادی و ارتقاء ظرفیت های تولیدی استفاده می شوند.

جایگاه ویژه چین در مدل استادول

چین، به دلیل ابعاد عظیم و مسیر توسعه منحصر به فرد خود، جایگاهی ویژه در تحلیل های جو استادول در کتاب <قوی>آسیا چگونه کار می کندقوی> دارد. استادول با دقت به این موضوع می پردازد که چگونه مدل توسعه چین با سه ستون اصلی او تطابق پیدا کرده، اما در عین حال، چالش ها و تفاوت های خاص خود را نیز داشته است.

استادول نشان می دهد که چین نیز به شیوه ای مشابه کشورهای شرق آسیا، از <قوی>اصلاحات ارضی گستردهقوی> در دهه ۱۹۸۰ شروع کرد. این اصلاحات به میلیون ها کشاورز امکان داد تا به بهره وری بیشتری دست یابند و مازاد تولیدی ایجاد کنند که پایه و اساس صنعتی سازی عظیم این کشور شد. سپس، چین با تمرکز بی وقفه بر <قوی>صنعتی سازی صادرات محورقوی> و جذب نیروی کار روستایی به شهرها، به کارخانه جهان تبدیل شد. نقش دولت در هدایت سرمایه ها به سمت صنایع استراتژیک و اعمال <قوی>انضباط صادراتیقوی>، حتی در مقیاسی وسیع تر از ژاپن و کره جنوبی، در چین نیز مشهود بود.

در بخش مالی نیز، چین یک <قوی>نظام مالی تحت کنترل شدید دولتیقوی> را حفظ کرده است. بانک های دولتی بزرگ، تسهیلات مالی را به صنایع هدف گذاری شده و زیرساخت های حیاتی کشور تزریق می کنند، در حالی که خروج سرمایه و سرمایه گذاری های سوداگرانه در بخش های غیرمولد تا حد زیادی کنترل می شود. این کنترل مالی به پکن اجازه داده است تا رشد اقتصادی را به شیوه ای هدایت کند که مطابق با اهداف استراتژیک بلندمدت کشور باشد.

با این حال، استادول به <قوی>تفاوت ها و چالش های منحصر به فرد چینقوی> نیز اشاره می کند. مقیاس جمعیت و اقتصاد چین، هر استراتژی را در این کشور به یک پدیده عظیم تبدیل می کند. همچنین، او به چالش های آینده چین، به ویژه موضوع <قوی>جمعیت شناسیقوی> و اثر آن بر رشد اقتصادی می پردازد. پیری جمعیت و کاهش نیروی کار جوان، که نتیجه سیاست تک فرزندی در دهه های گذشته است، می تواند در دهه های آینده، چالش های جدی برای رشد اقتصادی چین ایجاد کند. این بخش نشان می دهد که حتی موفق ترین مدل ها نیز با گذر زمان و تغییر شرایط، با موانع جدیدی روبرو می شوند.

درس هایی برای توسعه جهانی و تمایز اقتصادها

کتاب <قوی>آسیا چگونه کار می کندقوی> نه تنها یک تحلیل تاریخی از توسعه شرق آسیاست، بلکه درس های بسیار ارزشمندی برای سایر کشورهای در حال توسعه و اقتصاددانان در سراسر جهان دارد. جو استادول با جمع بندی پیام های کلیدی خود، بر این نکته تأکید می کند که <قوی>هوشمندی و قاطعیت دولتقوی> در مراحل اولیه توسعه، عاملی تعیین کننده است.

یکی از مهم ترین مفاهیمی که استادول مطرح می کند، <قوی>تمایز بین اقتصاد توسعه و اقتصاد کاراییقوی> است. این دو مفهوم به درک این نکته کمک می کنند که استراتژی های اقتصادی نباید در همه مراحل توسعه یکسان باشند:

  • <قوی>اقتصاد توسعه:قوی> در مراحل اولیه رشد، کشورها نیازمند یک <قوی>اقتصاد توسعهقوی> هستند. این نوع اقتصاد شبیه به یک فرآیند آموزشی یا پرورش است. در این مرحله، دولت باید نقش فعالی در <قوی>پرورش، حفاظت و رقابت کنترل شدهقوی> ایفا کند. هدف اصلی، کسب مهارت ها و ظرفیت های تولیدی است که در بلندمدت به رقابت پذیری جهانی منجر شود. این مرحله ممکن است شامل حمایت از صنایع نوپا، اصلاحات ارضی و کنترل های مالی باشد که در یک اقتصاد بالغ، ناکارآمد تلقی می شوند.

  • <قوی>اقتصاد کارایی:قوی> هنگامی که یک اقتصاد به بلوغ رسید و مهارت ها و ظرفیت های لازم را کسب کرد، می تواند به سمت <قوی>اقتصاد کاراییقوی> حرکت کند. در این مرحله، دخالت کمتر دولت، مقررات زدایی بیشتر، بازارهای آزاد و تمرکز بر سودهای کوتاه مدت و بهره وری، مناسب تر است. هدف در اینجا، به حداکثر رساندن کارایی در بازارهای از پیش شکل گرفته و تثبیت شده است.

استادول تأکید می کند که <قوی>اهمیت زمان بندیقوی> در این گذار بسیار حیاتی است. تشخیص زمان مناسب برای گذار از یک نوع اقتصاد به دیگری، یکی از بزرگترین چالش های سیاست گذاران است. انجام زودهنگام مقررات زدایی یا آزادسازی بازارها در مرحله توسعه می تواند منجر به شکست شود، همانطور که تأخیر در این گذار در مرحله بلوغ می تواند به رکود و ناکارآمدی بیانجامد. این درس ها برای سایر کشورهای در حال توسعه، از آمریکای لاتین تا آفریقا، بسیار قابل تعمیم هستند و نشان می دهند که هیچ <قوی>نسخه واحدی برای توسعهقوی> وجود ندارد و هر کشور باید استراتژی های خود را با توجه به مرحله توسعه خود تنظیم کند.

پیام شرق آسیا این است که هیچ نوع اقتصاد واحدی وجود ندارد. حداقل دو نوع هست: اقتصاد توسعه و اقتصاد کارایی. اقتصاد توسعه نیازمند پرورش، حفاظت و رقابت کنترل شده برای کسب مهارت هاست، در حالی که اقتصاد کارایی نیازمند دخالت کمتر دولت و بازارهای آزاد است.


اقتصاد توسعه اقتصاد کارایی
مناسب برای مراحل اولیه توسعه مناسب برای مراحل بلوغ و پیشرفته
نقش فعال و هدایت گر دولت دخالت کمتر دولت، مقررات زدایی
هدف: کسب مهارت ها و ظرفیت های تولیدی هدف: به حداکثر رساندن بهره وری و کارایی
حمایت از صنایع نوپا، کنترل مالی بازارهای آزاد، تمرکز بر سود کوتاه مدت

نگاهی به جمعیت شناسی و آینده رشد

یکی از موضوعات مهم و زیربنایی که در کنار سه ستون اصلی، بر توسعه اقتصادی تأثیر بسزایی دارد و جو استادول نیز به آن اشاره می کند، <قوی>جمعیت شناسیقوی> است. اندازه و ویژگی های سنی جمعیت یک کشور، پتانسیل توسعه آن را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد.

استادول توضیح می دهد که نیروی کار یک نهاده حیاتی در اقتصاد است و نسبت بالای جمعیت در سن کار نسبت به گروه های کودکان و افراد بازنشسته، امکان رشد سریع را افزایش می دهد. کاهش سریع نرخ مرگ ومیر، به ویژه در میان کودکان، و افزایش چشمگیر جمعیت در سن کار، بخش بزرگی از داستان توسعه شرق آسیا از زمان جنگ جهانی دوم را تشکیل می دهد. این روندهای جمعیتی، که عمدتاً نتیجه پیشرفت های پزشکی و بهداشتی بوده اند، رشد بی سابقه ای را فراهم کرده اند که گاهی اوقات از آن به عنوان سوخت جمعیتی یاد می شود. این مزیت، کشورهای آسیایی را قادر ساخت تا با یک نیروی کار جوان و آماده به کار، چرخ های صنعتی سازی را با سرعت بی نظیری به حرکت درآورند.

اما این سوخت جمعیتی، روی دیگری نیز دارد: پیری سریع جمعیت. پس از یک نقطه اوج، نیروی کار شروع به کوچک شدن می کند و افراد مسن، که پس اندازهای خود را مصرف می کنند، می توانند فشاری بر اقتصاد وارد آورند. استادول به <قوی>چالش های ژاپن از دهه ۱۹۸۰قوی> اشاره می کند که به طور تنگاتنگی با مسائل حاد جمعیتی در یک اقتصاد صنعتی بالغ گره خورده است. ژاپن، با پیری سریع جمعیت و کاهش نیروی کار، مجبور به دست و پنجه نرم کردن با چالش های اقتصادی جدیدی شد که مدل توسعه سنتی اش دیگر پاسخگوی آن ها نبود.

در مورد چین نیز، استادول پیش بینی می کند که رشد بسیار سریع جمعیت در سن کار که با جهش اقتصادی همراه بود، در حال حاضر به اوج خود رسیده است. او هشدار می دهد که <قوی>نکات منفی رشد جمعیت چینقوی>، به ویژه پیری جمعیت و کاهش نیروی کار، به آرامی در دهه پیش رو افزایش خواهد یافت. این موضوع یک چالش بزرگ برای آینده اقتصادی چین محسوب می شود و نشان می دهد که حتی موفق ترین مدل های توسعه نیز باید با واقعیت های جمعیتی و تغییرات ساختاری در طول زمان سازگار شوند.

این تحلیل استادول بر اهمیت درک <قوی>دینامیک های جمعیتیقوی> در کنار استراتژی های اقتصادی تأکید می کند و نشان می دهد که توسعه پایدار نیازمند نگاهی جامع به تمامی عوامل تأثیرگذار است، نه فقط ابعاد صرفاً اقتصادی. آینده اقتصادی کشورها، به شدت به نحوه مدیریت این چالش های جمعیتی بستگی خواهد داشت.

نتیجه گیری: نگاهی به آینده توسعه

کتاب «آسیا چگونه کار می کند: موفقیت و شکست در پویاترین منطقه جهان» نوشته جو استادول، اثری است که خواننده را به سفری عمیق در دل تاریخ اقتصادی شرق آسیا می برد. این کتاب با رویکردی تحلیلی و مستند، نه تنها <قوی>افسانه معجزه آسیاییقوی> را کنار می زند، بلکه با دقت نشان می دهد که چگونه مجموعه ای از <قوی>مداخلات هوشمندانه و قاطعانه دولتیقوی> در سه حوزه حیاتی کشاورزی، تولید و نظام مالی، مسیر کشورهای منطقه را از فقر به سوی ثروت هموار کرده است.

ارزش افزوده اصلی این کتاب در این است که خواننده را با این حقیقت آشنا می کند که موفقیت اقتصادی یک پدیده اتفاقی یا معجزه نیست، بلکه نتیجه برنامه ریزی دقیق، اراده سیاسی محکم و <قوی>استراتژی های توسعه ای هدفمندقوی> است. استادول با تمایز قائل شدن بین اقتصاد توسعه و اقتصاد کارایی، چارچوب فکری قدرتمندی را ارائه می دهد که می تواند راهنمای سایر کشورهای در حال توسعه در انتخاب رویکردهای مناسب برای مراحل مختلف رشدشان باشد.

این کتاب نه تنها برای اقتصاددانان، بلکه برای هر کسی که به درک عمیق تر از چگونگی شکل گیری ملت ها و دلایل موفقیت یا شکست آن ها علاقه مند است، خواندنی است. اگر به دنبال درکی جامع از پشت پرده رشد اقتصادی شرق آسیا هستید و می خواهید بدانید که چگونه می توان درس هایی از این تجربیات برای آینده توسعه جهانی گرفت، مطالعه کامل کتاب «آسیا چگونه کار می کند» را به شما پیشنهاد می کنیم. نظرات خود را درباره این کتاب یا مدل های توسعه اقتصادی در بخش دیدگاه ها با ما به اشتراک بگذارید.

دکمه بازگشت به بالا