«رسانه ملی باید میان سیاست یلداری شبکه سه و یلدای شبکه چهار تصمیم خویش را بگیرد.»
به گزارش باراناخبر، محمد فتحآبادی طی یادداشتی نوشت:
در جهان کنونی، نقش و تأثیر بنیادین فرهنگ بر سایر شئون زیست انسان، امری بدیهی و پذیرفته شده است. شاید درک از مسائل فرهنگی و فرایندهای اثربخشی آن بر حوزههای دیگر مورد توافق نباشد، اما اصل اهمیت و فرهنگبنیاد بودن کنشها در عرصههای گوناگون آشکار و قطعی است. یکی از مهمترین ایدهها در زمینه تقویت بنیادهای فرهنگی با این نگاه، توجه به مسئله رویدادسازی است. رویدادهای خرد و کلان فرهنگی زمینه تقویت، انسجام و جهتبخشی به مؤلفههای گوناگون جاری در جریان اجتماعی را فراهم میآورد.
جامعه ایرانی به دلیل برخورداری از تنوع و تکثر فرهنگی و قومی کمنظیر با مجموعهای از عناصر و پارههای فرهنگی روبرو است که ظرفیتی ویژه برای ایجاد رویدادهای فرهنگی ایجاد خواهد کرد. از این روی تقویم ایرانزمین اکنده از مناسبتهای فرهنگی رنگارنگ است. در چنین شرایطی آشکارا رسانهها به عنوان نهادهای اصلی فرهنگی جامعه معاصر نمیتوانند و نباید نسبت به این مناسبتها بیتفاوت باشند. این گونه است که در مراسمهایی که ماهیتی شاد، امیدآفرین و سرگرمکننده داشته باشند و به ویژه از ریشههای ژرف در سنت ملی و اسلامی برخوردار باشد نسبت و عملکرد رسانه اهمیت دوچندان مییابد. در چنین شرایطی نوع نگاه و سیاست رسانهای در تبیین و استفاده درست و دقیق از ظرفیتهای مورد اشاره مناسبتی اهمیتی بسزا مییابد.
در جمهور اسلامی ایران، نقش رسانه ملی به دلایل گوناگون در این زمینه پررنگ است. تلویزیون در ایران به دلیل رایگان بودن، عمومیت داشتن، برخوراری از طیفهای عمومی و کلان مخاطب، ارتباط با حاکمیت و مواردی از این دست جایگاهی مهم و یا حداقل زیر ذرهبین مییابد. رسانه ملی به شدت وابسته به افکار عمومی است و بسیاری از کنشهای سیاستورزانه در آن تحت فشار افکار عمومی تغییر مییابد. هر چند شاید این امر چندان مقبول نباشد. در مناسبتهای ویژهای چون شب چله، انتظار عمومی از صدا و سیما توجه به این رویداد و داشتن برنامههای اختصاصی در این زمینه است.
صدا و سیما در دور جدید فعالیت خویش داعیه تحول دارد. اساس این شعار بر این است که کارگزاران به این نتیجه رسیدهاند که سازمان صدا و سیما به معایبی دچار است و یا حداقل در انجام مأموریتهای خویش چندان کامیاب نبوده است که نیازمند ایجاد تحول در سطوح مختلف به ویژه سیاستگذاری است. با شعار تحول، کوشش گردید که برخی از فرایندها در تلویزیون تغییر نماید. هر چند شاید بتوان به طور مفصل در مورد نحوه و شیوه تحقق سیاستها بحث نمود اما حقیقت آن است که برخی از شعارهای تحولی تلویزیون (جدای از چگونگی اجرای آن) درست و مورد مطالبه تودههای مردم نیز بوده است. حضور سلبریتیها در تلویزیون و جولان آنها یکی از معضلات صدا و سیما در طول سالیان گذشته بود که در رویکرد تحولی کوشش شد تا تغییر نماید. آشکار است منظور از سلبریتی، برخی از چهرهها است که از هیچ بنیاد اندیشهای و هویتی ایرانی اسلامی برخوردار نبوده و سوار بر موج جذابیتهای کاذب مطرح گردیدهاند. سیاست عدم استفاده از این چهرههای سستبنیاد و بیارتباط با هویت اسلامی و ایرانی و البته خالی از اندیشه در روزگار تحول صدا و سیما به کار گرفته شد. اما در بزنگاههایی که انتظار این بود تا این روند با قدرت ادامه یابد به ناگاه متوقف شده و حتی خلاف آن عمل گردید.
شب یلدای سال جاری از جمله مناسبتهایی بود که مردم چشمانتظار عملکرد صدا و سیما بودند. آشکار است که به طور طبیعی میان شبکههای گوناگون با ماهیتهای مختلف رقابتی نیز برای برخوردار شدن از حداکثر مخاطب وجود دارد. در چنین شرایطی برخی از شبکهها، بر خلاف منش تحولی و سیاستهای مورد نظر، به ناگاه همه چیز و اصول خود را کنار زده و در دام عوامگرایی و لذت بیاصالت افتادند. دعوت از شومنهای سطحی و یا چرههایی که جز سرگرمی بیبنیاد و غیراصولی نقشی ندارند و حضور آنها در آنت زنده و یا ضبطی تلویزیون جمهوری اسلامی ایران یکی از خطاهایی بود که نیازمند آسیبشناسی است.
در میان رقابت شبکههایی چون شبکه دو و سه سیما و اختصاص بخش مهمی از آنتن تلویزیون برای دو یا سه روز به چنین پرداختهای سرگرمکننده سطحی و مبتذل، در شبکه چهار سیما رویکرد دیگری دنبال شد. شبکه چهار سیما برنامه یلدای خویش را به مجله فرهنگی چاووش سپرد. مجلهای شبانه که در فصل نخست خویش در یکصد و پنج قسمت و با حضور دبیران تخصصی خویش بر روی آنتن رفته بود و کوشیدهاند تا به بسیاری از حوزههای فراموش شده با رویکردی رسانهانی بپردازد. چاووش با رویکردی میانرشتهای و بر بنیاد گفت و گو، کوشید تا عرصههای خاص و مهم برای گشایش افقهای جدید را مورد توجه قرار دهد. این گونه بود که در چاووش از فلسفه فناوری، نسبت فقه و هنر، موسیقی مقاومت، نقاشی ایرانی، قانونگرایی در ایران تا حوزههایی چون نظام آموزش و پرورش، مصلحت، رسانه و حکمرانی و موادری از این دست گفت و گو شد.
شبکه چهار سیما که از محدودیتهای منابع نیز نسبت به سایر شبکهها رنج میبرد با در اختیار قرار دادن آنتن زنده خود در شب یلدا کوشید تا رویکرد تحول را در رسانه ملی زنده نگاه دارد.
مجله فرهنگی چاووش در شب یلدا به مسئله ارتباطات میانفرهنگی، ریشهشناسی این شب، آداب و سنن یلدا در ایران و سایر کشورها، نسبت یلدا با نگرههای اسلامی، حضور اقوام مختلف و حتی مذاهب گوناگون در این شب پرداخت. حضور نمایندگانی از کشورهای گوناگون از جمله دکتر سعدخان رئیس مرکز فرهنگی اکو در ایران، خانم دکتر سماح مزنر از لبنان، شاوکین نائو از چین، بلرام شکلا رایزن فرهنگی هند در ایران و مواردی از این دست کوششی برای ایجاد یک سپهر فرهنگی بینالمللی در رسانه ملی بود. در ویژه برنامه یلدایی چاووش شبکه چهار، فؤاد صفاریانپور به عنوان مجری و محمد جواد استادی دبیر حوزه فلسفه هنر و سیاستگذاری فرهنگی مجله به نمایندگی از سایر دبیران حضور داشتند.
چاووش در این شب کوشید تا اگر به موسیقی میپردازد به سراغ حسامالدین سراج رفته و لذت حقیقی موسیقی را آشکار نماید. چاووش خطر از دست دادن مخاطبان را به جان خرید اما کوشید تا عمق و اصالت فرهنگ اسلامی ایرانی را مورد توجه قرار دهد. چاووش در این شب با حضور آندرانیک سیمونیان هموطن ارمنی ما از ظلم رژیم اشغالگر صهیونیستی گفت و از بیست هزار شهید در نوار غزه یاد کرد. نشانهشناسی و مردمشناسی یلدا از دیگر بخشهایی بود که بدان پرداخته شد. شعر نیز از حوزههای اصیل و هویتمندی بود که در چله چاووش فراموش نشد. چاووش بر مداری گام بر میدارد که به مرور ذائقه مخاطب را تغییر داده و به مرور با خویش همراه سازد. به نظر میرسد کلیت رسانه ملی باید به همین رویکرد وفادار باشد و در مدار جذب مخاطبان وسیع از آرمانهای خویش عبور نکند. آشکار است که تحول با سختی و ناهمواریهایی همراه است که چارهای جز پذیرش آنها نیست و رسانه ملی باید میان سیاست یلداری شبکه سه و یلدای شبکه چهار تصمیم خویش را بگیرد. باید تصمیم بگیرد که دل در گرو تحول دارد یا از کاهش احتمالی اما موقت مخاطب میهراسد؟
انتهای پیام